eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
404 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح طلوع زهر‌ۀ زهرا رسیده است پایان ظلمت شب یلدا رسیده است ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد یعنی برات وصل به امضا رسیده است بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است عطر گل محمدی از مکه می‌وزد فصل گل و تبسم گل‌ها رسیده است تا آن‌که غرق نور شود آسمان وحی ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است آمد ندا: «فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما محبوب ما! حبیبۀ دل‌ها رسیده است بر دفتر تبسم کوثر نوشته‌اند آیینۀ تجسّم طاها رسیده است قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد امشب کلید حلّ معما رسیده است امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت: مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است مرضیه‌ای که سورۀ انسان مدیح اوست انسیه‌ای به جلوۀ حورا رسیده است هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام از پرتو ولایت زهرا رسیده است یعنی که آدم صفی‌الله از این طریق کم‌کم به عِلمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است، فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را اشراق او به سینۀ سینا رسیده است... زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت آوازه‌اش به مسجدالاقصی رسیده است زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد پژواک او به عالم بالا رسیده است زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است زهرا که در مقام رضا، مجتبای او تا بی‌کرانِ صبر و مُدارا رسیده است زهرا که در مقام شهادت، حسین او از کربلا به «لیلة‌الاسری» رسیده است زهرا که در جبین درخشان زینبش ایمان به رتبه‌های تجلّا رسیده است... ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم دریاست قطره‌ای که به دریا رسیده است... تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است ای دل، نظر به پنجره‌های بقیع کن پایان کار عشق به این‌جا رسیده است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مشکاتِ ذاتِ قدسی و نورِ اِله، تو هم روشنیّ صبح و طلوعِ پگاه، تو بر ذاتِ پاکِ حیّ تعالی گواه، تو از هولِ رستخیزِ قیامت، پناه، تو جانِ نبی و کُفو علی، بانوی بهشت تا حشر از کرامتِ تو می‌توان نوشت از ساقِ عرش، از طرفی دیگر آمدی در مُصحفِ کریمِ خدا کوثر آمدی حوریه‌ای به هیئتِ انسان در آمدی بینِ زنانِ برترِ عالَم سرآمدی اُمُّ الفضایلی و نداری نهایتی «ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی» ای در بیانِ قدر تو الکنْ زبانِ ما بیرون ز درکِ کُنه مقامت، توانِ ما «ای برتر از خیال و قیاس و گمانِ» ما محتاجِ توست در همه عصری جهانِ ما گوییم هرچه، حوصله را سر بیاورد باید خـدا به شـرحِ تو محشر بیاورد سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند خیلِ فرشته از طرفِ داور آمدند در زادْروزِ تـو همگی یکسـر آمدند بهرِ طوافِ شافعه‌ی محشر آمدند سِّرِ خَفی در عالَمِ ایجاد شد عیان گنجینه‌ای گشوده شد از غیبْ بر جهان کوثر، کریمه، مهدیه، راضیّه، فاطمه نجمه، زکیّه، صالحه، عالیّه، فاطمه عَذرا، صفیّه، طاهره، انسیّه، فاطمه حَورا، علیمه، فاضله، مرضیّه، فاطمه در شأن و جایگاهِ تو ای مظهرِ وَدود "لَولا لَمـاخَلَقْتُکُمـا" آمده فرود*... ✍ *بخشی از متن حدیث لولاک: يا أَحْمَدُ! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما. ترجمه: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم. 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌸تقدیم به وجود نوری حضرت زهرا 🌸 نوری از خود در شبی شورآفرين آفريد از نور خود نورآفرين در وجود ذرّه‌ها شوری فكند بر زمين و آسمان نوری فكند نور را بر تيره‌گی‌چها چيره كرد آسمان را مات كرد و خيره كرد قدسيان ديدند نوری منجلی‌ست آسمان‌ها غرقِ در نوری جلی‌ست سجده آوردند بر نور مبين روی آوردند بر عرش برين يک صدا گفتند با نورآفرين: آفرين بر خلقت نوری چنين سيّد و آقای ما! اين نور چيست؟ آفرينش روشن از انوارِ كيست؟ وحی آمد سوی آنان از خدا كای همه مبهوت اين نور هُدا آفريدم نوری از قدر و شرف تاكه در دل‌ها فتد شور و هدف در زمين و آسمان شور من است اين تجلی، جلوه‌ی نور من است ای ملائک! "نور" نوری اعظم است در حريم حُرمت من مَحرم است در دل هر ذرّه‌ای گر همهمه‌ست آفرينش غرق نور فاطمه‌ست فاطمه يعنی: تجلی بخش عرش نور او يعنی: عمود عرش و فرش فاطمه يعنی: صراط مستقيم فاطمه بانوی جنّات نعيم فاطمه آئينه‌ی تقوا بود فاطمه انسية الحورا بود فاطمه نورست و مهر عصمت است مادر خورشيدهای خلقت است از همين آئينه‌ی غيب و شهود يازده خورشید می‌آيد وجود هريكی خورشيد او نوری جلی‌ست كز تجلايش جهانی منجلی‌ست هريكی شمس ولايت می‌شود مشعل راه هدايت می‌شود در شب ميلاد او، با های و هو ای «وفایی!» بر بَنی الزّهرا بگو: گركه در شعرم فروغی ظاهرست اين روايت از امام باقرست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
...صبح شور آفرین میلادت لحظه‌ها چون فرشتگان شادند چار تن بانوی بهشتی هم گل فشاندند و دل ز كف دادند داد فرمان، خدا به پیغمبر كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر» مثل «حوا» شمیم جنّت را «مریم» آنجا به یك اشاره گرفت بوسه بر خاك پایت «آسیه» زد دامنت را به شوق، «ساره» گرفت جز تو ای معنی «كلام الله» كیست شایستۀ «سلام الله»؟ ای وجودی كه در كمال شهود، هستی‌ات نورِ عالَمِ غیب است نام پاک تو بی‌وضو بردن نزد اصحابِ معرفت، عیب است با علی نُه بهار پیوستی دَرِ خواهش به روی خود بستی به خدا، خانۀ گِلین تو را اشتیاق حبیب، پُر كرده‌ست عطر ناب «لِیُذْهِبَ عَنكُم» بوی«امَّن یُجیب» پُر كرده‌ست حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه هالۀ «اِنَّما یریدُ الله» لطف سرشارت، ای عصارۀ وحی خستگان را به مهر، تسكین داد تا سه شب، قوت خویش را هرشب به یتیم و اسیر و مسكین داد در شگفت از تو قدسیان ماندند سورۀ نور و هل اتی خواندند چه كسی می‌بَرد گمان كه خدا به كنیز تو رتبۀ كم داد؟ فضه شد میهمان مائده‌ای كه خدا پیش از این به مریم داد می‌توان با محبت تو رسید به رهایی، به روشنی، به امید نیمه‌شب‌ها كه در دل محراب ذكر آیات نور داشته‌ای ای نمازت نهایت معراج! عرش را پشت سر گذاشته‌ای باغ سجاده غرق عطر تو بود همه آفاق، زیر چتر تو بود صلح سبز «حسن» كه جاری شد چشمه در چشمه از پیامت بود نهضت سرخ روز عاشورا شعله در شعله از قیامت بود خطبه را زینب از تو چون آموخت سخنش ریشۀ ستم را سوخت ای دلت در كمال بی رنگی از همه كائنات، رنگین‌تر! بود بار امانت از اول روی دوشت ز كوه، سنگین‌تر تو منزّه‌ترینِ زن‌هایی بر بلندای نور، تنهایی با همان دست عافیت‌پرور كه پرستاری پدر كردی، از امام زمان خود، یاری در هیاهوی پشت در كردی سُرمۀ دیده، خاک پایت باد همۀ هستی‌ام فدایت باد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام خلق را در سایه‌ی نام تو جا داده‌ست تویی کامل‌ترین خیر کثیری که خدا داده‌ست به وصف خُلق و خویت کنیه‌ی اُمُّ الْهَنا داده‌ست دليل خلق دنيا را به دست مرتضی داده‌ست و ما ادراک ما حیدر و ما ادراک ما زهرا مَتىٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهوىٰ، دَعِ الدُّنيا وَ اَهْمِلْها* خدا غرق تماشا می‌شود راز و نيازت را شميم عرش دارد بوى عطر جانمازت را نصيب شيعيان كردی دعای چاره‌سازت را ندیده هیچ‌کس در حجب و عفت هم‌ترازت را کلیمی‌ها ز نور چادرت اسلام آوردند پس از آن بر ولی اللهِ اعظم اقتدا کردند به چشمش دیده «اُمِّ اَیْمَن» اعجاز اجابت را همیشه بردن نامت روا کرده‌ست حاجت را روایت گفته روزی می‌دهی بر ما شفاعت را قیامت می‌کند روزی جلال تو قیامت را تو را مادر صدا کردم برایم مادری کردی تمام عاشقانت را حسینی بار آوردی تویی زهرای مشتق‌گشته از نور خداوندت به جنت روشنی بخشیده زیبایی لبخندت برای اهل عالم نیست الگویی همانندت به ما درس کرامت داده خیرات گلوبندت هزاران حاتم طایی فدای وقف‌های تو گره وا می‌كند از كار عالَم ربناى تو ✍ *مصراع از جناب حافظ (ترجمه: هرگاه می‌خواهی ملاقات كنی كسي را كه دوست می‌داری، دنيا را ترک و رها كن) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حدیثی نقل باید کرد از لولاک بالاتر که نورش لیله‌ی قدر است و از ادراک بالاتر طهورای وجودش قبل از این عالم زبانزد شد طلوع نور او سوغاتی معراج احمد شد قدم رنجه نموده در جهان تأثیر بگذارد قدم بر روی چشم آیه‌ی تطهیر بگذارد جهان پُر نور شد از روشنای صبح لبخندش مه و خورشید حیران کرامات گلوبندش خدیجه در سلوک نور، وقتی رهسپارش شد در آغوشش گرفت و سال‌ها خدمتگزارش شد خدا بر گنج عصمت دُرُّ و مروارید بخشیده به یُمن فاطمه بر عالمی توحید بخشیده کسی که از ازل در آسمان ام ابیها شد همان آیینه‌ای که مادر اسماء حسنی شد خدا پرده‌نشین منزلش کرده است عصمت را به او بخشیده بین رقعه‌ای حکم شفاعت را بهشت از عطر بانو وام می‌گیرد شمیمش را پیمبر بوسه می‌زد دائماً دست کریمش را قَدَر را مشت کرده ریخته در بین دستاسش قضا تقدیر شد بین قنوت گرم احساسش گلی نازکتر از گل، خلق کرده خیل حورا را همان نوری که بخشیده‌ست معنا لفظ "زهرا" را تلألو داشته روزی سه دفعه زُهره بر حیدر تجلی می‌کند کوثر فقط بر ساقی کوثر سپیده‌دم سپید و ظهر، زرد و عصرها حمرا بخوان روح القدس ذکرِ: "وَ ما ادراک ما زهرا" چه اشراقی جمالش بر امیرالمؤمنین دارد که از نور حسینش این تجلی در جبین دارد نگین بارگاه عرشی‌اش یاقوت حمرا شد زبرجد میوه‌ی این شاخسار سبز طوبی شد شده او حجت الله علی الاطلاق معصومین تمام دردها را نام بانو می‌دهد تسکین خبردار است زهرا از "بما کان" و "بما کائن" تجلی کرده واجب گوییا در قالب ممکن "الهی بعلیٍ" را صد و ده بار میخواند قنوتش نیمه شب "الجار ثم الدار" میخواند خدا هر لحظه در عرشش به این قدیسه می‌نازد که با اکسیر چشمش از غباری فضه می‌سازد به زیر پای او فرش از پَرَش جبریل گسترده یهودی رو به سوی چادر او سجده آورده پناه آسمان وقتی که باشد چادر زهرا نباشد واژگان خاکی ما در خور زهرا سیاه چادرش باشد شب شعر غزل‌خیزی به غیر از چادرش هرگز نباشد دست‌آویزی بگو نورٌ علی نور است، چون چادر کند بر سر شکوه ریشه‌های چادر او پهن در محشر تمام عالم هستی، شبیه مرد نابینا همیشه دور از درک وجود نوری زهرا عوالم مثل تسبیحی که باشد در کف بانو ظهور علم یعنی صفحه صفحه مُصحف بانو مَلَک از مریم چشمان او انجیل می‌خواند نبی با مصحف پیشانی‌اش ترتیل می‌خواند نگو که سرور مریم بگو که "بل هیَ اعظم" همان که خلقتش بوده‌ست قبل خلقت آدم برای خاک‌بوسی درش روح الامین آمد به حال "اُدخلوها بِسلامٍ آمنین" آمد ملائک صف به صف خدمتگزار خانه‌ی بانو که عزرائیل هم اذن شرفیابی گرفت از او مقامات نبوت با کراماتش شود کامل به نانِ دست‌ْپخت او تمام انبیا سائل حکایت می‌کنم آن جود مافوق تصور را بگویم از عنایاتش، بخوانم روضه‌ی حُر را به این درگاه هر کس منتسب شد، مرتبت دارد که فرمودند صد جا مِهر زهرا منفعت دارد قیامت خواب دیده شب به شب فصل حضورش را که تشریفش گلستان می‌کند راه عبورش را شفیعی که سوار ناقه‌ای از نور می‌آید رخش زیر پَر حوریه‌ها مستور می‌آید * * شفق، ناخوانده مهمان رُخِ آن ماه طلعت شد چنان که ماه، روی خاک افتاد و قیامت شد جلال گوشواره بر زمین افتاد و خاکی شد شکست و ابتدای ماجرای دردناکی شد لگد می‌خورد بر احساسِ مانند گل یاسش امان از دست آن همسایه‌های قدرنَشناسش خبر از ماجرای کوچه تنها قاصدک دارد حسن با کوچه و دیوار رازی مشترک دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی قدم به خاک زدی، خاک جان گرفت آئینه‌ای ز نور تو هفت آسمان گرفت چشمت که باز شد، به خدا جز خدا ندید هفت آسمان ز نور تو رنگین‌کمان گرفت گلزار وحی با تو نه تنها بهشت شد عطر بهشت از تو تمام جهان گرفت کعبه ز یمن آمدنت غرق شور شد بطحا ز شوق، رونق باغ جنان گرفت زیباترین پدیده‌ی تاریخ شد پدپد وقتی رسولِ نور، تورا در میان گرفت یک فاطمه به خلقت خود داشت کردگار او را ز حق، خدیجه کنون ارمغان گرفت حوا به پاس دیدن رخسارت از بهشت در دست خویش، دسته گل ارغوان گرفت جبریل آن پرستوی قدسی، به پاس تو بر بام بوستان نبوّت مکان گرفت فضّه زفیض خدمت این آستان نور از ابر رحمت تو به سر، سایبان گرفت با دیدن جلال تو هرگز عجیب نیست انگشت حیرتی که فلک در دهان گرفت قرآن کتاب نور خدا در مدیح توست باید تو را ز مصحف قرآن نشان گرفت ای آفتاب عصمت کبرای حق! دلم در سایۀ محبت تو آشیان گرفت چون خط نور می‌گذرد از پُل صراط هرکس که از ولای تو خط امان گرفت هر دل که شمع محفل زهرا و آل شد پروانۀ بهشت از این خاندان گرفت دیگر چه می‌توان به مدیحت نوشت و گفت وقتی قلم ز دست فتاد و زبان گرفت امشب شبی خوش است «وفایی» که می‌توان حاجات خویش را ز امام زمان گرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روزی که از تجسم امکان خبر نبود روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود حتی مجال لحظه برای گذر نبود جز نور احمد از دم خالق اثر نبود در ظلمتی که صبرِ ملک را ربوده بود شد نورِ پاکِ فاطمه روشن‌گرِ وجود زهرا رسید و نور جهان را فرا گرفت در آسمان، تجلی توحید پا گرفت ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت این نورِ محض را به بغل مصطفی گرفت احمد که بوده نورِ رخش روح کائنات کامل نبود بی گل او گلشن حیات عالَم در انتظار هبوط فرشته بود حوریه‌ای که نور، گِلش را سرشته بود خاکی که از شعاع الهی بِرِشته بود دست قضا به نامه‌ی این گُل نوشته بود این آفتاب، جلوه‌ای از نورِ سرمد است این نسترن، ملیکه‌ی باغِ محمد است کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری‌ست او مریم است و لایق شأن پیمبری‌ست چون آفتاب، سُنت او ذره‌پروری است قرآن ناطق است که از هر بدی، بری‌ست قدّیسه هست و بانوی مُلکِ قداست است قدرش فراتر از شب قدرِ رسالت است دختر که بود، اُمّ اَبیها لقب گرفت همسر که شد، حبیبه‌ی یکتا لقب گرفت مادر که گشت، سرور زن‌ها لقب گرفت در زندگی یگانه‌ی دنیا لقب گرفت با آن‌که درک شوکت او کار خاتم است فرصت برای شرح مقامات او کم است دنیا مجال نیست که او بی نهایت است هر نکته از کرامت او صد حکایت است این شاعرانگی سندش در روایت است روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است آن روز قدر فاطمه فهمیده می‌شود با حکم او بساط جزا چیده می‌شود روزی که چشم‌ها همه حیران رحمت‌اند یک مشت دل‌سپرده به دنبال فرصت‌اند حتی پیمبران که بزرگان امت‌اند چشم انتظار شافع روز قیامت‌اند زهراست آن‌که کار شفاعت به دست اوست آری که اختیار قیامت به دست اوست ای سیبِ دل‌رُبا که نصیب علی شدی محبوب مصطفی و حبیب علی شدی با گوشه‌ی نگاه، طبیب علی شدی در شورش زمانه، شکیب علی شدی نامت کنار نام خداوند خورده است جان علی به جان تو پیوند خورده است در مردمی که جهل به آن‌ها سوار شد دختر به گورکردن‌شان افتخار شد تو آمدی و عزت زن آشکار شد این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد در مکتبی که نام تو در صدرِ نام‌هاست یک زن، تجلی صفت رحمت خداست خورشید، سر گذاشته بر پای شوکتت جبریل پر کشیده به بام ارادتت سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت ایّاکَ نَعبد است گواه عبادتت مادر ندیده‌ایم به این اوجِ بندگی در بندگی نمونه و در کار زندگی تیغ علی که شهره به هر کارزار شد خم شد به پای‌بوسی تو، ذوالفقار شد برخاست موج و در قدمت آبشار شد پاییز سمت خانه‌ات آمد بهار شد در هر چمن طراوت گل‌ها به بوی توست حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست تو آن ملیکه‌ای که سراپا وقار بود حوریه‌ای که چادر او وصله‌دار بود همسایه با دعای شبت برقرار بود آل عبا به محور تو استوار بود قرآن ناطقی تو و قرآنِ داورت بوده است همچون آینه‌ای در برابرت ای رشکِ ساکنینِ جنان بیت ساده‌ات دست قضا و پای قَدَر در اراده‌ات زرین رکاب چرخ، غلام پیاده‌ات صبر و حیا دو ویژگی فوق العاده‌ات صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود سعی تو دادخواه امیرِ غدیر بود روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت جان دادی و به سعی تو، اسلام جان گرفت آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت این ننگ بر حکومت‌شان ماند تا ابد باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد * * می‌سوختی هر آینه، پروانه شاهد است دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است بر غربت تو گریه‌ی مردانه شاهد است از چاه آب آوری و خانه شاهد است وقتی به سمت چاه می‌افتاد راه تو بالا می‌آمد آب، به شوق نگاه تو روزی که کارنامه ی اسلام دود شد سکّان دین اسیر هوای یهود شد بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد دستت به دستگیری امت کبود شد راه علی گرفتی و گشتی فدای او بودی در اوج غربت او آشنای او ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید حق هرچه آفرید از این دختر آفرید... جوشید چشمه در دل قرآن به نام او اعجاز، تشنه بود و خدا کوثر آفرید یک ذره نورِ فاطمه را ریخت روی خاک لولاک گفت و این همه پیغمبر آفرید... از عرش تا به فرش کسی لایقش نبود از جلوۀ جلال خودش حیدر آفرید می‌خواست تا خلاصه شود عشق در کلام از بین واژه‌های جهان مادر آفرید... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با یاد شهید و این لیلۀ قدر است که در حال شروع است ماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع است دریاست و در شور قیام است و رکوع است آرامش طوفانی او عین خشوع است حَوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ست با هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت است یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک در خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایک این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود از درک بشر منزلت توست فراتر تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر لبریز تبسم شده چشمان محمد با یا اَبتا گفتنت ای جانِ محمد! با خندۀ تو، خانه شده باغ گل یاس؟ یا عطر بهشت است چنین می‌شود احساس؟ از چشم تو افتاده درخشان‌تر از الماس دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس بر چادر تو وصله زد امروز قناعت تا روز قیامت شود اسباب شفاعت هر گوشه‌ای از خانۀ تو قبله‌نما بود هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود دیدیم چراغی که به این خانه روا بود، خورشیدِ فروزندۀ شام فقرا بود از دست تو رزقی که رسد، رزق طهور است یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است بارانی و بخشنده‌تر از ابر بهاری تا بر لب مولا گُلِ لبخند بکاری نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری نَه طاقت شرمندگی‌اش را تو نداری یک خندۀ او را نفروشی به جهانی نَه، عشق ندارد به‌جز این خانه نشانی با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه بر پرچم ما نقش «علیّاً ولیُ الله» صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده «از خون جوانان یمن لاله دمیده» این لشکر صبح است که تا شام رسیده تا سر بزند از افق غزّه سپیده آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک چله انتظار به پایان رسیده است پایان شام تیرۀ هجران رسیده است اسفند را به مجمر خورشید دود کن عطر نسیم صبح بهاران رسیده است اینک بهار، فصلِ «فَصَلِّ لِرَبِک» است شأن نزول کوثر قرآن رسیده است زهراست زهره‌ای که به یُمن ظهور او شب‌های بی‌ستاره به پایان رسیده است... نوری که آسمان و زمین را فرا گرفت روحی که با لطافت باران رسیده است ریحانه‌ای که رایحۀ روح‌پرورش تا ماورای روضۀ رضوان رسیده است برخیز، ای خدیجه که صبرت نتیجه داد از آسمان برای تو مهمان رسیده است کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید جان پیشکش کنید که جانان رسیده است ای عرشیان به ساقی کوثر خبر دهید خیر کثیر ختم رسولان رسیده است حُسن عروس حضرت قرآن به لطف اوست دریای نور لؤلؤ و مرجان رسیده است انسیه‌ای که سورۀ انسان به شأن اوست حوریه‌ای به صورت انسان رسیده است از کوثر کرامت بی‌انتهای اوست فیضی اگر به عالم امکان رسیده است یک چشمه از تَمَوُّج خیر کثیر اوست دریای حکمتی که به لقمان رسیده است هفتاد رشته نور حق از طور چادرش بر پیروان موسِی عمران رسیده است در سایۀ تعالی نور دعای او سلمان به اوج رتبۀ ایمان رسیده است معصومه‌ای که در اثر هم‌نشینی‌اش فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است صدیقه‌ای که شاهد عهد الست بود ارث وفای او به شهیدان رسیده است مرضیه‌ای که مرز ندارد ولایتش نور رضای او به خراسان رسیده است... دست نوازشی به سر شعر من بکش پیش تو این یتیم، پریشان رسیده است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ندارد لذتی دنیای بی‌تو هراسانیم از فردای بی‌تو تمام آرزویم امشب این است؛ که باشد آخرین یلدای بی‌تو@dobeity_robaey@hosseinieh_net