بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دلم غير ايوان پناهی نداشت
دلم زائری بود و راهی نداشت
دلم در بساطش جز آهی نداشت
علی داشت آن را كه شاهی نداشت
به دور امير كرم گشتهام
صد و ده قدم در حرم گشتهام
به او گفتم ای شاه! راهم بده
امان نامهای بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهی ندارم، پناهم بده
صدا زد پريشانیات با علی
اگر خستهجانی بگو يا علی
همين لحظهها بود پيدا شدم
علی گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علی بی كس است
بميرم ببينم علی را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترک خوردن كعبه بی خود نبود
و كعبه كه جای تَرَدُد نبود
پس اين ها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علی هست يكتاترين در جهان
فقيری كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبی بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از علیٌ مع الحق بگو
سه بار از نبی اذن ميدان گرفت
علی هست پس مصطفی جان گرفت
نبی گفت جانم به قربان او
علی جان من هست و من جان او
علی با خدا و خدا با علي
علی يا خدا گفت، حق ياعلی
اميری نداريم الّا علی
اگر ناتوانی بگو يا علی
✍ #مجید_تال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
اشک میبارید از چشمان سلمان مثل ابر
گفت من یک قطرهام پیش تو ای دریای صبر!
ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانهاش
خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانهاش
همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز
آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز
در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود
حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود
خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود
تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»
هی رجز میخوانَد و هی بی قراری میکنی
وای از آن ساعت که تو قصد شکاری میکنی
«لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو
گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو
گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود
گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود
دیدمت شیر جوان! تا آمدی غرّان ز رَه
گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه
عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت
خوب میبینم که میچرخد اَجَل دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی ابن ابی طالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان
قلب حق در سینهی من در پس این جوشنست
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست
آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم
آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم
روز خندق را همان روز الستم میکنی
خون فرقم را تو میریزی و مستم میکنی
فرق من باز و سپر باز و دهانِ تیغ باز
با سه لب، لبیک میگویم در این راز و نیاز
باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست
مست میچرخد به دورش عالمی ساغر به دست
پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم
تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم
برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد
ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد
تا به راه انداختی آن گِردباد حیدری
عمروْ جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری
دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغِ دودَم
هم چپ و هم راست بودی، پلک تا میزد به هم
در زمین با لرزهی گامت قیامت میکنی
«یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت میکنی؟
میزنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگبار
نه، نمیفهمد زبانی عمروْ، الا ذوالفقار
تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پَرَست
پر درآوردهست، حق دارد، به دست حیدرست
یک نفس بر عمروْ میتازی و او درمانده است
تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است
هر چه دارد در دفاع از جان خود رو میکند
پیش تو شیر قدیمی کار آهو میکند
باورش میشد اگر رزم تو در بدر و اُحُد
پیش تیغت وا نمیماند این چنین در کار خود
گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست
او نمیدانست سیف الله، بعد از این علیست
باورش شد پنجهها وقتی اسیر شیر بود
باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود
تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی
پای او نه پایههای کفر و عصیان را زدی
نقشهی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب
شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب
آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی
دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی
پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم
چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟
مثل بُت آن کوهِ آهن بر زمین افتاده بود
کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود
عمروْ!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید
عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید
خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
عمروْ! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟
عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!
عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!
در دلم توفان اسرار تو دامن میکشد
وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من میکشد
آن که پیش ضربتش اعمال ما فانیست کیست؟
آن که میداند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟
من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من
باز هم با چاه رازت را بگو مولای من
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امیرالمومنین_ع_مدح
گر دَم ز ولایش نزنم، میمیرم
گر پَر به هوایش نزنم، میمیرم
در هَر نفسی علیعلی میگویم
یکلحظه صدایش نزنم، میمیرم
✍ #سیدمجتبی_شجاع
↳ @dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_مناجات
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریهی مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی امّا
شادیم که کشتی نجات است حسین
✍ #سیدمحمد_رستگار
↳ @dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات
جز رحمتِ چشمانِ تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیرِ آب، از دریا چه میخواهد
حالا که موسایم شدی، راهی نشانم دِه
غیر از نجات، این قوم از موسی چه میخواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَمِ عیسی چه میخواهد
پیغام و پس پیغام یعنی یادِ ما هستی
مجنون جز این پیغام، از لیلا چه میخواهد
پیراهنی بفرست؛ شاید زنده ماندم من
جز دلخوشی، یعقوبِ نابینا چه میخواهد
تا کیسهی ما پُر شود احسان تو کافیست
مِسکین به جز خیرات از آقا چه میخواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه میخواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه میخواهد!
::
ای انتقامِ پهلویِ پُشتِ دَرِ خانه!
غیر از ظهور تو مگر زهرا چه میخواهد..
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
دردهایم غالباً پیش تو درمان میشود
با کریمان کارهای سخت آسان میشود
پلک بر هم میزنی و روز را شب میکنی
چشم اگر برداری از دریا، بیابان میشود
خوب میدانم جهان وابستهی الطاف توست
در حقیقت ابر با اذن تو باران میشود
بی گمان وقتی بیایی از سر شرمندگی
پشت ماه روی تو، خورشید پنهان میشود
دستِ پُر برگشته هرکس دستِ خالی آمده
هر چه کم آوردهام اینجا فراوان میشود
هرکسی آمد به “قم” اما نیامد "جمکران"
وقت برگشتن به شهر خود پشیمان میشود
خوش به حال روزهداری که به امید کرم
در کنار سفرهات افطار مهمان میشود
روز جمعه نامهی اعمال مارا وا نکن
حتم دارم واکنی، حالت پریشان میشود
در قیامت دلخوشم اما به لطف جد تو
ضامن من نیز "آقای خراسان" میشود
✍ #مجید_تال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
#امام_صادق_ع_مدح
#امام_شناسی #تنور_خولی
#شیعه_تنوری
امام مسلکش از مردمِ زمانه جداست
امام مظهر احقاقِ حقِ دینِ خداست
امام گرچه خودش بندهی خداوند است
درست مثلِ خداوند، بی همانند است
یقین بدان که مُبری زِ شک و تردید است
امام سایه ندارد، امام خورشید است
امام کعبهی سیار، و خَلق حُجاجاند
خلایقند که او را همیشه محتاجاند
خلایقند که باید به او سلام کنند
به کعبه واجبِ شرعیست احترام کنند
خلایقند که باید گرامیاش دارند
امام اوست، ولو خلق عمامه بگذارند
اگرچه خلق بدونِ امام محرومند
امام و خلقِ جهان لازمند و ملزومند
اگرچه خلقِ جهان را ز اوست شأنیتی
به هر امامِ جماعت، سزاست جمعیتی
اگرچه دینِ خداوند بی نیاز از ماست
بدونِ مردم دنیا، امام هم تنهاست!
سر خلافت اگر خَلق اختلاف کند
امام چاره ندارد مگر مَصاف کند
بنا به نص روایت، امام چون کعبهست
که واجب است جهان گِرد او طواف کند
مطیع امرِ امامت همیشه پشت ولیست
اگرچه خَلق علیه وی ائتلاف کند
مطیعِ امرِ ولی بینِ کوچهها باید
بنا بهخواست او تیغ را غلاف کند
غلاف گفتم و بازویی آمده یادم
مگر که قافیه اینک مرا معاف کند
قیام همت و عزمی رفیع میخواهد
امامِ شیعه، محب نه! مطیع میخواهد!
امامِ شیعه به تاریخ، خوش نگشته دلش
دمی به همهمهی شیعیانِ مُنفعلش
به شیعهی خود امامی علاقهمند نشد
بخاری از دم آن شیعه گر بلند نشد
امام، شیعهی خود را عزیز میخواهد
سرِ برهنه و شمشیرِ تیز میخواهد
حدیثِ دین خدا، حرف تیغ و پیکار است
اطاعت از ولیُالله سخت دشوار است
مطیع، بهرِ اطاعت همیشه آمادهست
چنان که حضرت صادق نشان ما داده ست
*
روایتیست که خالی ز هرچه اشکال است
ثقهست چون سندش مُنتَهیُ الآمال است
که بود حضرت صادق به خانه دورانی
رسید محضر او شیعهای خراسانی
گلایه کرد به حضرت، که یا امام ششم!
برای معرکه آمادهاند این مردم
نظر کنید مساجد پُر از مسلماناند
کنون که شکر خدا شیعیان فراواناند
به خَلق، حُجت خود را دگر تمام کنید
زمان آن نرسیدهست تا قیام کنید؟!
سخن رسید بدینجا، کلام کامل شد
غلامِ خانهی حضرت به خانه داخل شد
امام گفت بیا و اطاعت از من کن
تنورِ خانهی ما را بیا و روشن کن
همین که گشت تنور از حرارتش آذین
خلیلوار برو بینِ شعلهها بنشین
غلامِ خانه که هارون مکی است اسمش
بدون اینکه ببینند ترس در جسمش
بدون حرفِ اضافه در آن تنور نشست
امام صادق دربِ تنور را هم بست
پس از گذشتِ زمانی میان خوف و رجا
امام گفت فلانی! تنور را بگشا
همین که باز شد آن از شرارهها گلگون
غلام، سالمِ سالم پرید از آن بیرون!
امام گفت فلانی! عجیب ترسیدی!
نظاره کن که چنین است شیعه! فهمیدی؟
تویی که دعوی یاری شیعهها داری
بگو که شیعهی اینگونه چندتا داری؟
رها ز همهمه ی شیعیان صوری باش
اگر که شیعه شدی، شیعهی تنوری باش
*
تنور گفتم و دیدم قلم صبور نبود
تنورِ حادثه تنها همین تنور نبود
دوباره در تب و تابی عجیب افتادم
تنور گفتم و آمد حکایتی یادم
تنورِ حضرتِ صادق اگر گلستان شد
تنورِ خولیِ ملعون ز شعله سوزان شد
تنور حضرت صادق اگر که عِلم افروخت
سر حسین میان تنور خولی سوخت
سر عزیز خدا و تنور آن فاسق
در آن زمانه کجا بود حضرت صادق؟
سری که بود سرآمد به کل مافیها
سری که خُفت به دامانِ حضرت زهرا
سری که دل ز تمام فرشتهها میبُرد
سری که خندهی آن دل ز مرتضی میبُرد
سری چنان که به شبهای شامیان کوکب
سری که بود فقط روی شانهی زینب
سری که بود چنان خطبهی نَبی، سخنش
سری که گریه نمودند پنج تن به تنش
چرا تمامی موهاش سخت سوختهاند؟
سر عزیز خدا را چهسان فروختهاند؟
صدای قرآنش را شنیدهای خولی؟
به چند درهم سر را خریدهای خولی؟
کشیده مسح ز خون بر سر و گرفته وضو
کدام دست، دو دندان شکسته است از او؟
✍️ #پیمان_طالبی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح
گریز به روضهی #تنور_خولی
دلی که با احادیثِ غریبت آشنا باشد
چرا دنبال عِلمِ جِفر و عِلمِ کیمیا باشد
به سِحر و غمزههایش خاک را زر میکند آن چشم
که خوب آگاه از فرق مُطَلّا و طلا باشد...
در آن مکتب که حرفی یا حدیثی از شما آید
نباید سَردَرَش نامی به جز دارالشفا باشد
نفسهای شما پیچیده اینجا حجره در حجره
در و دیوارِ اینجا نیز غرق ربّنا باشد
فقاهت کودکی نوپاست، تا روز ابد باید
به پای منبرت زانو زند تا روی پا باشد
چرایش را نمیفهمند جز شیخ کلینیها
اگر این قال صادقها نباشد، دین چرا باشد؟!...
به دنبال چه میگردد زمانه، ما که دنبالِ
تنور گرم میگردیم، تا قسمت چهها باشد
چرا حرف تنور و آتش آمد باز، قسمت چیست؟
گریز روضه باید باز سمتِ کربلا باشد...
✍ #سیدمحمدجواد_میرصفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح
#قبرستان_بقیع
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
کاش مانند یار صادقتان
بیامان در تنور میرفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشمهایت طبیب و... بیمارش
یک جهان جابربنحیان است
روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لاهوت را مراد تویی
آسمانها مرید مذهب توست
قصه تکرار میشود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیچکس با امام، صادق نیست
::
خواب دیدم که پشت پنجرهها
روبروی بقیع گریانم
پا به پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجرههاست
آی مردم! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجرههاست
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_مدح
#تلنگر #امام_شناسی
قرارِ وصل، دل بیقرار میخواهد
وصال، عاشقِ چشمانتظار میخواهد
امام، راه رسیدن به شرط همراهیست
به قدرِ یک قدم از رهسپار میخواهد
امام، ظرف قنوتش برای مأموم است
هر آنچه از درِ پروردگار میخواهد
امام، گنبد و گلدسته نیست زائرها!
برای ماست اگر هم مزار میخواهد
به زعمِ مردهپرستان: امام یعنی سوگ
به جای یار، فقط سوگوار میخواهد
امامِ شهرِ مدینه «دعا، سکوت، قلم»
امامِ کوفه ولی ذوالفقار میخواهد
امام، گاه محاسن سپید میطلبد
و گاه لبیک از شیرخوار میخواهد
تنورخوابی هارونِ مکّی است قیام
امام، لشکری از جاننثار میخواهد
امام از قلمِ در غلاف، دلگیر است
به جای آن همه شاگرد، یار میخواهد
✍ #رضا_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e