#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
امروز اگر ابالفضل در کوفه پیش من بود
ابن زیاد نعشاش، مابینِ یک کفن بود
درد غریبیام را غربتکشیده داند
این بی کسی من هم، ارثیه از حسن بود
گفتم "حسینِ مظلوم"، در کوچههای کوفه
وقتی که لشگر من، در حال کم شدن بود
خالی شدهست کوفه، از سنگهای کوچه
در دست بچههاشان هم سنگ سرشکن بود
نعل از درون کوره، هنگام ساختن هم
از شرم پیکر تو مشغول سوختن بود
با دست بسته روى، دارالإماره گفتم
اى کاش آن سه شعبه، سهم گلوى من بود
دیشب کنار خولی خورجین پارهای را
دیدم که پهن کرده، مشغول دوختن بود
پیمان بین شاه و بنده شکستنی نیست
خونی که ریخت در آب، پیغام این دهن بود
✍سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
اشکِ ما پاره دلی بود که آبش کردیم
چشمِ ما خانهی ما بود، خرابش کردیم
تکهای سنگ در این سینهی ما بود، شبی...
روضهاش بُرده و با آهْ مذابش کردیم
بارها خواست که دنیا ببرد ما را از...
درِ این خانه که هربار جوابش کردیم
مَلکی خواست که ما را ببرد باغِ بهشت
در حرم مانده و با گریه مُجابش کردیم
آنکه زد طعنه به احوالِ پریشانی ما
شَمّهای از تو نوشتیم و کبابش کردیم
عُمْر آن نیست که از روز و شب ما رفته
گریه کردن به تو را عُمْر حسابش کردیم...
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ ↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
هوا هوای غم است و هوای خونجگری
به هر طرف که نظر میکنم تو در نظری
ز عشق گفتم و این شهر در به رویم بست
همیشه عاقبت عاشقیست دربدری
به مسجدی که امام جماعتش بودم
نماز مغرب من شد اقامه یکنفری
دوباره نامه نوشتم برای تو اما
به غیر آهِ ندامت نبود نامهبری
تو احتیاج نداری به نامهی مسلم
که بهتر از همه از حال کوفه باخبری
به هر طریق تو آخر به کوفه میآیی
در این مسیر بهجز عشق را نمینگری
بیاور اکبر خود را که کوفیان بینند
در این مسیر کنار خودِ پیامبری
بیاور اصغر خود را که با شهادت او
ز کوفیانِ ریاکار آبرو ببری
جمل بهپا کن و همراه خویش قاسم را
بهسوی رزم بیاور برای جلوه گری
ولی فدای تو گردم میار زینب را
که شهر پر شده از مردمان خیرهسری
کسی به خواهرت اینجا محل نخواهد داد
اگرچه میگذرد از محلهی پدری
از این مسیر گذر میکند، عجب گذری
بهسوی شام سفر میکند، عجب سفری
✍️ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
فرازی از یک #قصیده
مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
فرموده مدح و منقبتش را به افتخار
ثاراللّهی که بوده نبی مدحگسترش
ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف
تعظیم میکنند همه در برابرش
حیرت بَرَند اهل فضیلت به رتبهاش
زانو زنند اهل کرامت به محضرش
مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان
از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش...
تعریف کرد و داد خبر از شهادتش
با دیدن عقیل همانا پیمبرش
این است آن شهید که در یاری حسین
تا روز حشر مسجد کوفهست سنگرش
لبّیک او حسین و طوافش به موج خون
تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش...
پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت
زآن دستههای نی که عدو ریخت بر سرش
سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم
ای جان فدای پیکر در خون شناورش...
این است آن قتیل که بر زندگان دهد
روح حیات از نفس روحپرورش...
بالای دار رفت و همه سربهدارها
گلبوسه میزنند به قبر مطهّرش...
✍️ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
عاشقانت میفروشند عیش را، غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند
باز هم شیر حلال مادران تأثیر کرد
بچهها دارند از بازار پرچم میخرند
مثل خار و خس در این سیل به راه افتادهایم*
باز درهم آمدیم و باز درهم میخرند
ماهها در یکطرف ماه محرم یکطرف
بیشتر از ماهها ماه محرم میخرند
اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته
ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند
تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم
بچههاى ما در این خانه حاتم میخرند
اینطرف گریان شدیم و آنطرف آباد شد
اشک کالایىست که در هر دوعالم میخرند
گریه بر مظلوم تکویناً تقربآور است
در حسینیه مرا، حتى نخواهم، میخرند
مطمئناً روضهاى یا گریهاى در کار هست
هرکجا عصیانى از فرزند آدم میخرند
عدهاى دم میدهند و عدهاى دم میزنند
پنجتن هم این وسط دارند از دم میخرند
گریهکن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم
باز بااینحال شکل گریه را هم میخرند
اولین گریهکن مسلم رسولالله بود
گریه بر دندان مسلم را مُسَلَّم میخرند
✍️ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#محاوره
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست
الآن که دارم به تو نامه میدم
کوفه وفاداره به بیوفاییش
تنها دارم راهو ادامه میدم
ظلم اگه شد به من توو شهر کوفه
تقاصشو پس میده روزی ظالم
شکسته دندونم فدای سرت
دندون شیری سهساله سالم
فکر نمیکردم که جماعتِ صبح
شب که بشه راهشونو کج کنن
حرمت مهمونو چه زود شکستن
خدا نیاره با کسی لج کنن
یواشیواش باید وصیت کنم
غروب عمر من دیگه رسیده
به دخترم بگو تو از قول من
خیلی بابا دوسِت دارم حمیده
بغضِ گلوم همش به اشکم میگه
قدری امون بده نفس بگیرم
نامه نوشتم که بیا حسین جان
کاشکی میشد حرفمو پس بگیرم
بیشتر از اینی که سرم بشکنه
دلم شکست از دل سنگ کوفه
کاشکی مسیر قافلهت نیفته
به کوچه پسکوچهی تنگ کوفه
خبر پیچیده که میای و اینجا
کوفیایی که دنبال جهازن
با طمع غارت اسباب تو
عروسیاشونو عقب میندازن
راهتو کج کن و برو مدینه
قبل از اونی که راهتو ببندن
یه عده رو اجیر گرفتن فقط
توو کربلا به گریههات بخندن
سنگِ تراشخورده برا تو ساختن
اونایی که توو کوفه سنگتراشن
یه عده هم نمک کنار گذاشتن
بیان رو زخمای تنت بپاشن
چهل تا نعل تازه دارن فقط
برای روی پیکرت دویدن
سلاحای جدیدشون جای خود
شمشیر کهنه هم اجاره میدن
کوفه میگفت یه روزی جبران میشه
نماز بارون براشون که خوندی
میبینم اون ظهریو که رو خاکا
آب میریزن وقتیکه تشنه موندی
✍️ سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
از مسلم سفیر به شاهنشه دلیر
این اشکنامه را بپذیرید از این حقیر
ای نام جد اطهر تو روی هر منار
وی آفتاب روشن دین ای مه منیر
اهل زمین کنار تو هستند سر به عرش
اهل سما کنار تو هستند سربهزیر
از آسمان به عرش مبدل شد آسمان
از آن زمان که گشت برای شما سریر
عشق تو هست بر سر من چون کلاه خوود
نام تو هست بر تن من جوشن كبير
در وصف تو نوشته خدا ايها الغنی
در وصف من نوشته خدا ايها الفقير
مهمان گریزی عرب کوفه جای خود
من را فراق چشم تو کردهست گوشهگیر
مسلم که جای خود، سر طفلان مسلمات
قربان خاک پای تو یا ایها الامیر
هجده هزار نامه تمامش دروغ بود
بیعت شکستهاند چنان بیعت غدیر
اوضاع شهر با زر و درهم عوض شدهست
کوفه برای ذبح گلویت شده اجیر
آمادهاند تا که پذیراییات کنند
با سنگ و چوب و نیزه و شمشیر و تیغ و تیر
من که عزیز آمده بودم چنین شدم
اینجا خدا کند که نیاید کسی اسیر
از قول من به مادر ششماههات بگو
تا میتوانی اصغر خود را بغل بگیر
دلواپسی من سر حوریههای توست
شرمندهام اسیر شدی در دل کویر
آقا حمیدهام به فدای سکینهات
پیش نگاه دخترت او را بغل نگیر
میترسم ای حدیث کسا آخرعاقبت
تکهبهتکه جمع شوی داخل حصیر
افتادهاند در پی من شرطههای شهر
باید که زودتر بروم تا نگشته دیر
درد دلم زیاد ولی وقت من کم است
مظلوم من! مسافر من! بگذر از سفیر...
✍️ سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
گل بودم و به بزم خزان میهمان شدم
پژمردم و شکستم و افسرده جان شدم
کوچه به کوچه خانه به دوشم در این دیار
همچون نسیم، طائر بی آشیان شدم
افتادهام زچشم همه کوفیان حسین
در کوچههای شهر چو اشک روان شدم
هر صبح شاهد است نسیمی گذر نکرد،
از من مگر که دست به دامان آن شدم
دارد صدای قافلهات می رسد که من
با گریههای خود جرس کاروان شدم
از بس که سنگ خوردم و آقا شکستهام
سر تا به پا چو حجرهی شیشهگران شدم
از بس که پارههای تنم بین شهر ریخت
چون دانههای سبحهی بی ریسمان شدم
ای کشتی نجات! به دادم نرس! برو!
آخر تو را به موج بلا بادبان شدم
ای کاش کس اسیر نیاید در این دیار
من که چنین نیامده بودم، چنان شدم
✍ #موسی_علیمرادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
هم آسمان به شوق حریمت پیاده است
هم چشم بی قرار زمین سمت جاده است
جان داده است این دل همچون کویر را
این اشکها که در غم تو بی اراده است
ای نبض جان ما شده در هر طپش حسین
این قلب بی ولای تو بی استفاده است
من خانهزاد ایل و تبار شما شدم
سرمایهام محبت این خانواده است
دیگر کسی شبیه تو پیدا نمیشود
همچون حسین، مادر گیتی نزاده است
وقتی که فاطمهست خریدار اشکها
مُردن برای نم نم این غم چه ساده است
شهد وصال جای خودش، تحت قبهات
طعم دعا برای فرج فوق العاده است
::
ذکر فرج زیاد بخوانید چون ظهور
در ایستگاه سبز دعا ایستاده است
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
پیراهن محرّم من را بیاورید
دارد زمان هیأت من دیر میشود
با روضۀ حسین نفس تازه میكنم
وقتی هوای شهر نفسگیر میشود...
من تازه تشنه میشوم و گریه میكنم
وقتی ز گریه چشم همه سیر میشود...
این قطره نیست آینۀ توست یا علی
در اشک ما حسین تو تكثیر میشود
✍ #سیدرضا_جعفری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
از سر دارالاماره روی بام
میدهم بر محضرت مولا سلام
چشم بد از دورِ چشمان تو دور
سایهات بر اهل عالم مستدام
کار تو با اهل کوفه شد شروع
کار من در شهر کوفه شد تمام
شرح حال یار تو در این دیار
شد زبانزد بر زبان خاص و عام
هر چه گشتم ذّرهای پیدا نشد
در وجود کوفیان یک جو مرام
در نگاه بی بصیرتهای شهر
نیست فرقی بین عامی و امام
شب همه در حال بیعت با مناند
صبح در بازارِ شمشیر و نیام
از زبان تُندشان فهمیدهام
نیست اولاد علی را احترام
"یا علی" گفتم، لبم شمشیر خورد
ناسزا گفتند بر مولا مدام
بر سرم در کوچه آتش ریختند
سنگ میانداختند از روی بام
سر به داری قسمت من میشود
قسمت تو بی سری در این قیام
من همین مقدار میگویم، تو را،
میکِشند اینجا به قصد انتقام
با لب خونین تمنا میکنم
تا کسی بر تو رساند این پیام:
بین این نامردها جای تو نیست
پای خود مگذار اینجا والسلام
✍ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم
وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم
در این حسینیه شهدا صف کشیدهاند
اینجا مقدس است که ما پا گذاشتیم
با وحدت عقیده به کثرت رسیدهایم
اینجا بجای واژهی "من"، "ما" گذاشتیم
شور و شعور ناب حسینی خویش را
در خیمهی عزا به تماشا گذاشتیم
زانو زدیم اگرچه در این روضهها ولی
دل را میان کرببلا جا گذاشتیم
"سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است"
ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم
"باز این چه رستخیز عظیم است" در حرم
گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم
امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است
حتی خود حسین پریشان مسلم است
دلدادهای بخاطر دلدار میرود
"پیک امام " و "محرم اسرار" میرود
ترسی در او ز فتنهی إبن زیاد نیست
با غیرت و شکوه علیوار میرود
او نیز شیر بیشهای از نسل هاشمیست
تا قلب فتنه "مسلم کرار "میرود
در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگریست
با شوکت و جلال علمدار میرود
مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین
آن میثمی که خود به سرِ دار میرود
کوچه به کوچه شهر دو صدگونه فرقه را
در جستجوی یار فداکار میرود
مثل عموش خسته از اوضاع روزگار
مثل عموش دست به دیوار میرود
بر دختران آل علی گریه میکند
هر ساعتی که بر سر بازار میرود
مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش
کوفی سراغ درهم و دینار میرود
خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ...
اشعث سراغ نیزهی بسیار میرود
تیر سه شعبهی دگری میکند شکار
بازار کوفه حرمله هربار میرود
دارد سنان به شهر برای خریدنِ
سرنیزهای شبیه به مسمار میرود
با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت
بالای بام دارالاماره زبان گرفت
جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست
بر ظلمهای کوفه توان نظاره نیست
از این به بعد ماه تمام حمیده باش
وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست
اول شهید راه توأم، راضیام حسین
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند
جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست
جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ...
جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست
این مسلخی که دور و بر کوفه دیدهام
جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست
اینجا کفن برای تو پیدا نمیشود
جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست
إرجع الی مدینه... پدر مادرم فدات
إرجع الی مدینه... مجالی دوباره نیست
شرمندهام که نامه نوشتم بیا حسین
شرمندهام که نامه نوشتم بیا حسین
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net