eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است آنکه بر خوانَد حدیث «اُمّ ایمن» بر امام* من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب کَند و افکند از پی و بُن ریخت بر هم زینب است آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است با برادر درد دل می‌كرد اين سان تا سحر آنكه ريزد از فراقت اشك ماتم، زينب است وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عبّاس بود شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است پرچمت گر سرنگون شد من نگه می‌دارمش غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است «منزوي» هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است ✍مرحوم *حدیث ام ایمن، روایتی است که «ام ایمن» از پیامبر(ص) نقل کرده که در آن وقایع شهادت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) بیان شده است. 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاقبت نور جمال تو عیان خواهد شد می‌رسی و همه‌جا امن و امان خواهد شد معنی فصل بهاری تو که با آمدنت (عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد) همه ادیان جهان نام تو را می‌خوانند نام تو ذکر لب اهل جهان خواهد شد با ظهور تو دگر دست کسی خالی نیست با ظهور تو فراوانی نان خواهد شد حکم کن تا که به پای تو بمیریم همه به خدا آنچه بگویید همان خواهد شد عدل مولا همه‌جا با تو فراگیر شود با تو نام اسدالله بیان خواهد شد شب زینب شده و باز دلت می گیرد اشک تو باز روی گونه روان خواهد شد قسمت می‌دهم آقا به همین مظلومه به همان قد رشیدی که کمان خواهد شد، تو اگر روضه بخوانی و بگویی ز حسین چشم عالم همگی گریه‌کنان خواهد شد تو اگر نوحه‌گر روضه‌ی زینب بشوی وعده‌ی ما حرم عمه‌تان خواهد شد به دلم آمده که قافله‌ای از شهدا تا حرم پشت سرت سینه‌زنان خواهد شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمان: حجم: 3.33M
خوانش و تحلیل شعر آقای قاسم صرافان سوارِ گم‌شده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی... لینک دریافت شعر https://eitaa.com/hosseinieh_net/31681 لینک دریافت نظرات شما: @smahdihoseinir https://eitaa.com/smhroknabadi
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش یک‌دم سپر شوند برای برادرش خون عقاب در جگر شیرشان پر است از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش این دو ز کودکی فقط آیینه دیده‌اند «آیینه‌ای که آه نسازد مکدّرش» واحیرتا که این دو جوانان زینب‌اند یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش؟ با جان و دل، دو پاره جگر وقف می‌کند یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش یک دست گرم اشک گرفتن ز چشم‌هاش مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش چون تکیه‌گاه اهل حرم بود و کوه صبر چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت تا که خدا نکرده مبادا برادرش... :: زینب همان شکوه که ناموس غیرت است زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش زینب همان که فاطمه از هر نظر شده‌ست از بس‌که رفته این همه این زن به مادرش زینب همان که زینت بابای خویش بود در کربلا شدند پسرهاش زیورش :: گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات وقتی گذشته بود دگر آب از سرش ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ستون عرش به شوق تو استوار شده بخوان نماز که سجاده بی‌قرار شده قنوت می‌روی و عطر یاس می‌پیچد به احترام دعای تو نوبهار شده چکیده باز ستاره ز چشم روشن تو شب از تلألؤ نور تو نونوار شده دویده ثانیه‌ها تا رسد به مقدم تو زمان به شوق وجود تو رهسپار شده به عشق پاقدم تو به‌روی دوش نسیم شکوفه سرزده از خاکِ بی‌بهار شده دمیده سایه‌ی مهرت در آسمان عفاف قسم به چادر مادر که یادگار شده خِرد به‌پای تو افتاد و وام‌دار تو شد اگر به مرکب فرزانگی سوار شده چه قدر حیدری و هم چه قدر فاطمه‌ای چه قدر حُسن حَسَن در تو بی‌شمار شده بگو به نم‌نم بارانِ ذکر تسبیحت به ابر دیده که لبریز انتظار شده بگو خودت چه مُحرّم؟ چه ندبه و چه غم است؟! که کل عالم و آدم به غم دچار شده چقدر چشمه و دریای سرخ جوشیده ز قطره‌قطره‌ی اشکت که چشمه‌سار شده کنار صبر تو زانو زده شکیبایی و کوه زیر قدومت پر اعتبار شده چه کوفه، موصل و شامی که از نفس افتاد ز خطبه خطبه‌ی سرخت که ذوالفقار شده سپاه ظلم که با صبر تو در افتاده شکست‌خورده‌ی این اوج اقتدار شده اسیر ذلت و خواری نمی‌شوی، هیهات! شکوه بیرق هستی همین شعار شده و احترام تو بر هر چی بود واجب شد یزید ماند و سپاهی که لعن و خوار شده :: خوشا که حاصل عمر حسینی و علوی‌ت دوسروِ خوش قد و قامت، دو باوقار شده بدون شبهه به امضای فاطمه برسد شهادتی که به‌پایِ تو افتخار شده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ذکر هر دم زینب ذکر آزادگیِ عالم‌و‌آدم زینب زائر کرب‌وبلاست هرکسی گفت دمادم زینب شانه‌اش یک‌دم هم خم نشد از غم عالم زینب مادرم گفت بگو دم شادی و دم غم زینب می‌شود سال‌به‌سال بانی اشک مُحرم زینب سایه‌ات از سر ما تا قیامت نشود کم زینب شیر نر آورده‌ست دوپسر نه دوسپر آورده‌ست لشکری را با خود در شکوه دونفر آورده‌ست کوکب بیت علی با خودش شمس‌وقمر آورده‌ست در دل کرب‌وبلا نخل ایثار، ثمر آورده‌ست پای قربانی عشق حاصل خونِ جگر آورده‌ست این دوقربانی را با چه‌شوقی به سفر آورده‌ست شد به میدان عازم دوتن از ایل و تبار هاشم عون، اکبر شده است پس محمد شده مثل قاسم دست خالی رفتند شیر شمشیر ندارد لازم دارد از قلب خطر بانگ تکبیر می‌آید دائم در فنون رزمی هردو هستند حسابی عالِم آه از آن ساعت که برنگردند به خیمه سالم... دوکبوتر پرپر لاله خشکید و صنوبر پرپر نوه‌های زهرا پیش چشم تَر مادر پرپر غنچه‌ها چیده شدند غنچه شد با دم خنجر پرپر سرشان روی نی و در دل خاک، دوپیکر پرپر یادش آمد زینب یاس شد در پس آن در پرپر فاطمه افتاد و شد دل فاتح خیبر پرپر سروده گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پشت کردند به هم چون دو دلاور در جنگ عهد کردند نماند سر و پیکر در جنگ تیرها بال گشودند رجزخوانی را نیزه‌ها خیره به آوازه‌ی منبر در جنگ مانده‌ام معجزه شد یا که قیامت شده است باز هم آمده گویا علی اکبر در جنگ زینب از دور جوانان خودش را می‌دید چه دلاور شده‌اند این دو برادر در جنگ دو برادر که شبیه‌اند به شمشیر دو دم دو برادر که شبیه‌اند به حیدر در جنگ لاله در پهنه‌ی این دشت چه سرخ است، انگار آبیاری شده با نیزه و خنجر در جنگ دست بر گردن هم، هر دو به خون غلتیدند بال پرواز هم‌اند این دو کبوتر در جنگ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با ماجرای رنج و غربت آشنا من دیگر نمی‌خواهم شوم از تو جدا من هم تشنه‌ای، هم خسته‌ای، هم داغداری باید که مرگم را بخواهم از خدا من با توست ای سالار زینب انتخابش طفلان من قربانی‌ات گردند یا من؟ دارم در این صحرا دو دریا خونِ غیرت از خونشان بر دست می‌گیرم حنا من این دو به جای خود، اگر پایش بیفتد از جنگ با لشگر ندارم هیچ إبا من من خوب می‌دانم که حساسی به مادر پس خواهشم را رد نکن نگذار تا من... ... پهلوی تو از "پهلوی مادر" بگویم این‌گونه حتماً می‌شوم حاجت‌روا من :: در قتل طفلانم تعلل کرد لشگر بیرون بیایم تا مگر از خیمه‌ها من «سر» پای تو دادند و حالا سربلندم قربانی دیگر اگر خواهی بیا... من اینجا عزیزم غیر زیبایی ندیدم لب به شکایت وا نکردم که: چرا من؟ از دیدن شرمندگی‌ات شرم دارم بیرون نمی‌آیم اگر از خیمه‌ها من وقتی که می‌آوردی آنها را، لباست_ خاکی شده، قربان این رخت و عبا من بگذَر از این دو، لحظه‌ای بنشین کنارم به داغ اکبر گریه کن همراه با من بالاسر اکبر کسی این را نفهمید تو بیشتر می‌سوختی آن لحظه یا من... ✍سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سروها جان به فدای دل دریایی‌تان همه رفتیم به تشییع تماشایی‌تان بس که افزون شده امروز به زیبایی‌تان بعد از این فصل شما هست و شکوفایی‌تان زیر تابوت شما زیر علم می‌مانیم نسل در نسل همه پای حرم می‌مانیم زیر تابوت نرفتیم که تا گریه کنیم ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟ از شما یاد گرفتیم کجا گریه کنیم با شما بر غم شاه شهدا گریه کنیم جایتان سبز در این روضه که گفتیم حسین با شماییم به هر لحظه که گفتیم حسین نعره‌ی شیعه زِ خوناب جگر برخیزد یک نفر رفت اگر، چند نفر برخیزد پدری رفت و زمین خورد، پسر برخیزد آنکه خود را زده بر خواب، مگر برخیزد ؟ عزّت ما همه از عزّت زینب باشد غیرتی هست اگر، غیرت زینب باشد :: گفت ای بر سر زُلفت همه دارایی‌ها جمع در طاق دو اَبروی تو زیبایی‌ها می‌زند شعله مرا دیدن تنهایی‌ها ای برادر به فدایت همه‌ی دایی‌ها خواهرت آمده بارِ دو علمدار کشد شاه نگذار که حتماً به قسم کار کشد به غریبی‌ت قسم دورت اگر می‌گردم با تمام جگرم با دو پسر می‌گردم تیغ بردارم و مانند پدر می‌گردم هرکسی یک نفر و من سه نفر می‌گردم به تو سوگند که در رزم، زبانزد هستند دو دمِ تیغِ علی، عون و محمد هستند نگذار این دو بمانند خجالت بکشند خیمه‌ی مادرشان را که به غارت بکشند دق کنند از غم ما، زخم جسارت بکشند داغ شرمندگی و بند اسارت بکشند شمر ای کاش که با هرچه توان بنشیند سرِ تو نه، به سر این دو جوان بنشیند وای؛ از خیمه‌ی زینب ضربان را بُردند آه؛ با زورِ دو نیزه دو جوان را بُردند تا بدوزند به هم، چند کمان را بُردند تا دو سر را برُبایند، سنان را بردند عطش و خنجر و خون، زود توان می‌گیرد اِرباًربا شدنِ این دو زمان می‌گیرد حلقه‌ها بسته شد و خنجرشان بالا رفت نیزه‌ها جمع شدند و سرشان بالا رفت از دو سو، از دو طرف پیکرشان بالا رفت دادِ زهرا زِ غم مادرشان بالا رفت چقدر طعنه از آن، طعنه از این خورد حسین وای بر من که دو دفعه به زمین خورد حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام دشت پُر از تکّه‌های سیب شده‌ست چقدر حالت چشمان او عجیب شده‌ست شعاع پرتُوِ او تا بهشت می‌تابد اگر غلط نکنم، ماه بر صلیب شده‌ست! به سوی مقتلِ غربت چه می‌کِشد او را؟ چرا شبیه به مولای خود غریب شده‌ست؟! همیشه جلوه‌ی عاشق شبیه معشوق است حسین بوده حبیبش که او حبیب شده‌ست سلام ما به حسین و سلام ما به حبیب! سلام ما به حبیبی که بی‌رقیب شده‌ست سلام ما به حبیبی که پیش از این فهمید که روحِ مُرده‌ی این شهر، بی‌طبیب شده‌ست به نامه نامه‌ی این مردم اعتمادی نیست تمام کوفه پر از حیله و فریب شده‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دو خورشید جهان‌آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم‌سنگر... دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن... گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر... گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور! دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر... سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک‌گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر! یکی می‌گفت دو خورشید از گردون شده نازل یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر... خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمله‌ور گشتند بر دریایی از لشکر تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهان‌آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر... به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر... چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر که از بیراهه راهی می‌شود گمراه نیست هیچ‌کس مثل حبیب از این مسیر آگاه نیست مانده‌ها باید لَچَک بر سر کنند از این به بعد جای مردان در میان کوفۀ اشباه نیست از سلیمان‌ها می‌آید نامه، اما هر کسی اهل بسم اللّه باشد مردِ بسم اللّه نیست دست و پا گیر است گاهی اسب و شمشیر و زره دوست وقتی جان بخواهد جای هیچ اکراه نیست گفت: «هَل مِن ناصِر» آنک خون به رگ‌ها بازگشت جان به عالم می‌دهد این روضه‌ها، جانکاه نیست شاعر از گودال خون حرفی مزن، چیزی مگو! آخر آنجا روضه‌ای جانسوزتر از آه نیست :: در طریق اربعین با چشم حیرت دیده‌ام «عالمی سرگشته‌اند و هیچ‌کس گمراه نیست» دست در دست ضریحش، زیر لب گفتم به خود هست خرما بر نخیل و دست ما کوتاه نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e