#خاکریزخاطرات ۱۲۴
🔸وقتی در رفتار این مدلی شدی؛ بسیجی هستی...
#متن_خاطره|اونقد مهربون بود و جاذبه داشت؛ که مخالفینِ تفکراتش هم دوستش داشتند. توی اغتشاشات وقتی شادگان شلوغ شد، چند تا از نیروهای امنیتی میخواستن با اغتشاشگرها حرف بزنن و آرومشون کنن. اما تا بهشون نزدیک شدند، اغتشاشگرها گفتند: جلو نیاین؛ اگه قراره کسی باهامون حرف بزنه، فقط عبدالحسین مجدمی باید باشه...
وقتی هم شهید شد؛ توی مراسمش، یه نوجوون غریبه رو دیدیم که خیلی بیتـابی میکرد؛ علت رو ازش پرسیدیم؛ گفت: من لات و لاابالی بودم. چهار ماهی میشد که شهید مجدمی منو عوض کرد و نمازخوان شدم.
👤خاطرهای از زندگی پاسدار شهید عبدالحسین مجدمی
📚منبع: مصاحبهی مشرق نیوز با همسر و فرزند شهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] باکیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
______________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_مجدمی #خوشخلقی #اخلاق_نیکو #هدایتگری #بیتفاوت_نبودن #شهدای_ترور #شهدای_خوزستان #مزار_گلزارشادگان
#چندخاطره
🔸چند بُرش از زندگی فرماندهی ۱۸ ساله؛ شهید مجید افقهیفریمانی...
🌼 #کمک_به_دیگران|۱۵ساله بود که با دایی و برادر شهیدش رضا، میرفتند روستاهای محروم برا کمک به مردم. از دروِ گندم گرفته تا لولهکشی حمام و ...
🌼 #روحیهی_بالا|توی جبهه مجروح و پاش قطع شد؛ اما نه تنها ناراحت نبود، توی بیمارستان هم دست از شوخی بر نمیداشت. به خانومش گفت: طوری نشده؛ پام رو فرستادم اون دنیا برام نگه دارن.
🌼 #اخلاص|بهش گفتم: با یه پا میری جبهه چیکار؟ چه کاری از دستت بر میاد؟ گفت: برا رزمندهها آب میبرم؛ مهمات بهشون میرسونم... نگو همون موقع هم فرمانده گردان بود و حاضر نبود به من که پدرشم بگه.
🌼 #شوخی_حلال|بسیار اهل شوخی بود؛ اما شوخی حلال... یه روز یکی از بچهها حرف ناجوری زد؛ مجید اخماش رفت توی هم، بهش تشر زد و گفت: ارزش انسان بالاتر از این حرفاست.
🌼 #اسراف|خانواده رفته بودند مشهد و چند روزی خونه تنها بود؛ اون چند روز نان خشکهای تمیزی که دور ریخته بودند رو میخورد و نونِ تازه نخرید. تا این حد مراقب بود اسراف نشه.
🌼 #رویای_صادقه|رضا زودتر از مجید شهید شد. یه روز پدرم خواب دید رضا توی یه باغ سرسبز قرار داره و مجید داخل یه قفس... رضا گفت: داداش مجید باید مزدش رو بگیره؛ دو سه روز دیگه میاد پیش من... بابام میگه یهو دیدم درِ قفس باز شد و مجید رفت پیش رضا... چند روز بعد از این خواب بود که خبر شهادت رضا اومد
📚منبع: مجموعه ایثارنامه؛ جلد ۷۰
🔸۳بهمن؛ سالروز شهادت سردار مجید افقهی گرامیباد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدافقهی #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارفریمان
#خاکریزخاطرات ۱۲۵
🔸ادایِ دِین .. هم با مال؛ هم با جان
#متن_خاطره|بچه که بود؛ براش حسابِ پسانداز باز کردیم... بزرگتر که شد، گفت: دفترچهام رو بدین؛ میخوام حقوقم رو بریزم به حسابم...
گذشت و روزی که میخواست ازدواج کنه؛گفتم: دفترچهات رو بیار ببینم چقدر پول جمع شده. گفت: هیچی ندارم. همه رو کمک کردم به جبهه. گفتم: با حقوقت چه میکنی؟ گفت: اونم میدم به جبهه... حتی یه بار تلویزیونِ خونهش رو فروخت برا کمک به جبهه. توی وصیتش هم نوشته بود: هر جوری میتونین دِینِ خودتون رو به اسلام ادا کنین؛ چه با مال، چه با خون...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید مجید افقهی فریمانی
📚منبع: پایگاه اطلاعرسانی سپاه پاسداران تربیت حیدریه
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] باکیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
__________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_افقهی #ادای_دین #جهاد_مالی #جهاد #خدمت_به_اسلام #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارفریمان
#چندخاطره
🔸بسیجی باید اینجوری زندگی کنه؛ مثل شهید محمدحسن غفاری...
🌼 #آراستگی|از نوجوونی مرتب بود و معطر. حتی توی مدرسه بین بچهها آوازهی بوی خوش و عطری که میزد، پیچیده بود. هر روز صبح هم موهای سرش رو با بخارِ سماور صاف و شونه میکرد...
🌼 #حقالناس| توی تظاهرات علیه شاه به اطرافیانش تاکید میکرد که به وسایل مردم آسیبی نزنن... یه بار رفیقش از مکانی که توی تظاهرات تخریب شده بود، وسایلی رو برداشته و سمت خونه میرفت. محمد حسن تا دید، توبیخش کرد و گفت: اینا وسایل مردمه؛ تظاهرات جای این کارا نیست...
🌼 #تفکر|کم حرف بود و اهل تفکر. همیشه هم یه قلم و کاغذ توی جیبش داشت و همه چی رو یادداشت می کرد... حرف دیگران رو خیلی خوب گوش میداد؛ معتقد بود هر چه بهتر گوش بدی، دقیقتر میتونی تصمیم بگیری...
🌼 #اخلاص|اهل خودنمایی نبود؛ توی جنگ هر وقت اطلاعات خوبی از دشمن پیدا میشد؛ اول دسته بندی، بعد تجزیه و تحلیل میکرد؛ و در نهایت مخلصانه میداد به فرماندهان ارشد تا استفاده کنن...
🌼 #دنیاگریزی|مغازههای بازارچه رو با شرایط خوبی میدادن بهشون. به حسن گفتم: تو هم برو یه مغازه بگیر... گفت: من شغل دارم؛ اونا سهم کسانیه که منبع درآمد ندارن...
🌼 #جلوتر_از_زمان|مجرد بود؛ ولی اونقدر پیرامون زندگی مشترک مطالعه کرده بود، که به متاهلها راهکار میداد برا شیرین شدن زندگیشون... جلوتر از زمان راه میرفت انگار...
📚منبع: کتاب "دریایِ چشمان تو"
🔸۴بهمن؛ سالروز شهادت سردار محمدحسن غفاری گرامیباد
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدغفاری #شهدای_گلستان #بسیج #مزار_امامزادهعبدالله