eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.4هزار دنبال‌کننده
726 عکس
235 ویدیو
13 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید محمدرضا پارسائیان 🌼 |اکثر شبها در حال خوندنِ نماز شب می‌دیدمش. بیشتر اوقات با نیروهای بسیجی، جلسات قرآن داشت و هر روز صبح هم زیارت عاشورا می‌خواند. سفارش همیشگی‌اش هم این بود که: فقط از نظر نظامی خودتون رو تقویت نکنین، اون چیزی که باعث پیشرفت شما میشه، معنویت‌تونه... 🌼 |وقت‌هایی که خونه بود، هیچ‌وقت روی تشکِ نرم نمی‌خوابید. می‌گفت: هر کس خودش رو به سختی عادت نده و راحت بخوابه، سنگر و جبهه ر‌و فراموش می کنه... 🌼 |توی جبهه یه شب نون‌هایی که بچه‌ها دورِ چادرهای خودشون ریخته بودند رو جمع کرد؛ صبح فرداش، به شدت با نیروهاش برخورد کرده و تذکر داد که: چرا اینطوری اسراف، و در نگهداری از نعمت خدا کوتاهی می‌کنید؟!!! 🌼 | توی منطقه ام‌الرصاص چند تا تیر خورد به پهلوش. چند بار الله اکبر و یا زهرا(س) گفت و افتاد. بعد هم با تکون دادنِ دست، خداحافظی کرد و گفت: برادران! تا پیروزی صحنه رو ترک نکنید... ده دقیقه بیشتر طول نکشید که به شهادت رسید... 📚 منبع: بخش فرهنگ و پایداری تبیان 🔸۲۱بهمن؛ سالروز شهادت محمدرضا پارسائیان گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی غوّاص شهید سعید حسنی‌تنها 🌼 |يكى از روزهاى ماه رمضان، وقت اذان ظهر بدنيا اومد. هفت ساله بود که توی كلاس‌هاى آموزش قرائت قرآن ثبت‌نامش کردم. اونقد خوب کار کرد و پیشرفت سریعی داشت، که توی ۱۳سالگی به مســــابقات بين‌المللی قرآن راه پیدا کرد و با کسب مقام، برنده‌ی سفر حج شد... 🌼 |مسابقات بین‌المللی قرآن بود و قاریان کشورهای مختلف هم حضور داشتند. سعیدِ سیزده ساله هم شرکت کرد و برنده‌ی سفر حج شد؛ اما حتی به من که مادرش هستم هم نگفته بود که چنین مقامی بدست آورده. یه روز همسایه‌مون گفت: مگه فامیلی شما "حسنی‌تنها" نیست؟ گفتم چرا... گفت: رادیو اسم پسرتون رو بعنوان برنده سفر حجِ مسابقات قرآن اعلام کرده... وقتی رفتم و از سعید صحت خبر رو پرسیدم. سرش رو انداخت پایین و آروم گفت: بله! درسته... 🌼 |سعید عاشق نماز شب بود. اون ایامی که باهاش بودم یاد ندارم یه شب نماز شبش ترک شده باشه. یه بار درِ گوشش گفتم: بهم نماز شب خوندن یاد میدی؟ لبخندی زد و آروم گفت: معلومه که یاد میدم! چی از این بهتر!؟ اگه خدا بخواد از همین فردا شروع می‌کنیم... مثل یه معلم دلسوز برام وقت گذاشت و با حوصله بهم یاد داد، و از اون به بعد منم شدم نمازِ شب خوان... البته خیلیا برا نماز شب بیدار می‌شدند. بعضی شبها اونقدر تعدادشون زیاد بود که انگار نماز جماعت می‌خوندند. اونم توی برف و سرمای طاقت‌فرسا... 📚 منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران + خاطرات همرزمان شهید 🔸۲۵بهمن؛ سالروز شهادت سعید حسنی‌تنها گرامی‌باد _______________ @khakriz1_ir