eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.7هزار دنبال‌کننده
840 عکس
320 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 |هفت روز دیگه بر می‌گردم... |نگاهش کردم و گفتم: نمیشه نروی؟ دستام رو گرفت و زل زد به چشمام و گفت: مامان! تو دوست داری گنبد و ضریح حرم‌های مطهر رو ویران و خراب ببینی؟ گفتم: نه! گفت: چطور می‌تونیم اینجا بمونیم و اونا بروند کربلا و نجف رو خراب کنند؟!! موقع خداحافظی به محمدتقی گفتم: دفعه قبل حدود دو ماه سوریه بودی؛ این بار که بروی، چند روز می‌مونی؟ گفت: مامان! هفت روز دیگر برمی‌گردم... نپرسیدم: چرا هفت روز؟!!! تا اینکه در این اعزام شهید شد و سرِ هفت روز پیکرش برگشت... 👤راوی: مادر شهید محمدتقی سالخورده 📚منبع: کتاب هفت‌ روز دیگر؛ صفحه ۳۹ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 |ماجرای شال سبز محمد تقی... |چندماه بعد از عقدمون با همدیگه رفتیم بازار واسه خرید... من دوتا شال خریدم؛ یکیش شال سبز بود که چند بار هم پوشیدمش... اما یه روز محمدتقی بهم گفت: خانوم! اون شال سبزت رو میدیش به من؟ حس خوبی بهم میده.. شما سیدی و وقتی این شال سبز شما همراهمه؛ قوت قلب می‌گیرم... گفتم:آره که میشه... گرفتش و خودش هم دوردوزیش کرد و شد شال گردنش... توی هـر ماموریتی که می‌رفت؛ یا به سرش می‌بست یا دور گردنش می‌انداخت... تو مأموریت آخرش هم همون شال؛ دور گردنش بود که بعد شهـادتش برام آوردند ... محمدم رو که نگاه می‌کردم؛ بهش افتخار می‌کردم. گاهی اوقات توی جمع یا مهمونی که بودیم، فقط بهش نگاه می‌کردم. انگار سالها ندیده بودمش، بعدش همون لحظه بهش پیام می‌دادم و می‌گفتم: بهت افتخار میکنم؛ به خودم میبالم که تو شوهرمی... 💢راوی: همسر شهید محمدتقی سالخورده 🇮🇷۲۱ فروردین؛ سالگرد شهادت محمدتقی سالخورده گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهیدان سیداحمد پلارک و علیرضا کریمی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند امروز از این دو شهید عزیز هم براتون مطلب میذارم؛ ان‌شاءالله... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر مشخصات شهدا با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 ۳۰ 🔸شرط شفاعت از زبان شهید سید احمد پلارک |یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد سیّد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد، شهید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..." 👤خاطره‌ای از زندگی شهید سیّد احمد پلارک 📚منبع: مجموعه خاطرات۱۳ «کتاب پلارک» صفحه ۲۶ 🇮🇷 ۲۲ فروردین؛ سالروز شهادت سیداحمدپلارک گرامی‌باد 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸پله‌پله خودسازی می‌کرد... |خواهرشهید میگه: سیداحمد مجروح شد و بردنش بیمارستان؛ رفتم کنارش و بهش گفتم: احمد! آخر به ما حلوا ندادی. [کنایه از شهید شدن] جوابم رو داد و گفت: آنقدر میرم جبهه و میام که یه آدم حسابی بشم... دوستاش میگن: سیداحمد ویژگی‌هایی داشت که از دیگران متمایز شده بود. مثلا بعد از خوندن هر دو رکعت نماز شب؛ می‌خوابید و ساعتی بعد دوباره بیدار میشد تا دو رکعت دیگه بخونه. ازش پرسیدیم: چرا اینکار رو می‌کنی؟ گفت: نفس رو باید رنج داد؛ تا پاک شد! 📚 منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی هیئت رزمندگان اسلام ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸 یکی مریض بشه؛ بهتر از اینه که همه مریض بشن... |آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرمانده‌ی دسته بود .توی عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم مجروح شد. اما کمتر کسی می‌دونست که سیداحمد مجروح شده. اگه کسی درباره‌ی حضورش توی جبهه سوال می‌کرد، طفره می رفت و چیزی نمی‌گفت... یه بار توی جبهه می‌خواستیم از یه رودخانه رد بشیم. زمستان بود و هوا به شدت سرد. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:” اگه یک نفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن.” بعد یکی یکی بچه ها را به دوش گرفت و به طرف دیگه‌ی رودخونه برد. آخر کار متوجه شدیم پاهاش از شدت سرما؛ آسیب دیده... 📚 منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی هیئت رزمندگان اسلام ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 علیرضا گفت: راه کربلا که باز بشه؛ بر می‌گردم... |وقتی برا آخرین بار راهی جبهه می‌شد، در جوابِ مادرش که پرسید: کی برمی‌گردی؟ گفت: هر وقت که راه کربلا باز شد بر‌ می‌گردم... فروردین ماه سال ۱۳۶۲ برا شرکت در عملیات والفجر۱، راهی فکه شد. اونقدر شجاعت و مدیریت داشت که مسئول یکی از دسته‌های گروهان اباالفضل (ع) شد. توی عملیات والفجر۱ در جریان حمله، مورد اصابت گلوله تیربار دشمن قرار گرفت و هر دو پایش قطع شد؛ اما شجاعانه مقاومت کرد و سرانجام مظلومانه به شهادت رسید و پیکرش جاموند... لحظه‌ی شهادت؛ شانزده سالگی‌اش تمام شده بود... شانزده سال هم مفقود شدنش طول کشید... تا اینکه طبق پیش‌بینی‌ خودش؛ دقیقاً همون روزی که اولین کاروان بصورت رسمی عازم کربلا می‌شد؛ پیکرش برگشت! 📚منبع: کتاب مسافرکربلا؛ صفحه ۱۲ و ۱۳ 🇮🇷 ۲۲ فروردین؛ سالروز شهادت شهید علیرضا کریمی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: