#خاکریزخاطرات ۱۴۸
🔸عجب درسی بهش داد...
#متن_خاطره|رئیس تربیتبدنی بود و ماشین در اختیارش قرار داشت؛ اما وقت اداری که تموم میشد؛ ماشیـن رو میگذاشت و با دوچرخه میومد خونه. بهش گفتم: کاکا! تو مثلاً رئیس اون ادارهای؛ ماشین زیر پاته؛ زشته با دوچرخه میای خونه.گفت: برو کبریت بیارتا جوابت رو بدم. رفتم و کبریت آوردم. منتظر جواب بودم که دیدم دستم داره میسوزه.کبریت رو روشن کرده و گرفته بود زیر دستم. گفتم: سوختم این چه کاریه؟ گفت: تو طاقت آتیش یه کبریت رو نداری، بعد منو وسوسه میکنی که برم توی آتیش جهنم؟ این ماشین بیت الماله؛ متعلق به خون شهداست؛ چطور استفاده شخصی کنم؟!
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید خانمیرزا استواری
📚منبع: کتاب “راز یک پروانه” ؛ صفحه ۱۰۸
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_استواری #بیت_المال #شهدای_فارس
#چند_خاطره
🔸حبیبالله کریمی؛ شهیدی که قید تحصیل به سوئد رو زد، بخاطر دفاع از اسلام و کشور
🌼 #تولد|پدرش رفته بود كربلا. همونجا تویِ حرم امام حسین(ع)، کنار مرقدِ حبیب از خدا یه پسر خواست و نذر کرد اسمش رو بذاره حبیب. سال ۳۶ بود که حبیب توی آبادان بدنیا اومد.
🌼 #سرباز_باشرف|سربازیش همزمان شد با اوج اعتراضات مردم به حکومت شاه. حبیب رو گذاشتند مسئول تعدادی سرباز که با مردم برخورد کنند. همون ابتدا به سربازهاش دستور داد که: مبادا به سمت مردم شلیک کنید؛ ما باید با اونا همدل و همراه باشیم. وقتی هم بعد از تموم شدنِ تظاهرات به اسلحهخونه رفت تا تفنگش رو تحویل بده، مسئول اونجا گفت: چرا خشابت پُره و شلیک نکردی؟ حبیب هم با جدیت و محکم گفت: در مقابل چه کسی باید استفاده می کردم؟ مردمی که برا احیا دین خودشون به خیابون اومدند؟
🌼 #سوئد|حبیب از نظر علمی با استعداد و باهوش بود. از یه دانشکده داروسازی در سوئد پذیرش گرفت تا داروساز بشه. کارهای پذیرشش انجام شد و ویزاش رو هم گرفت. آمادهی رفتن بود که عراق به ایران حمله کرد. چمدانش رو گذاشت زمین و همون روزای اول وارد جنگ شد. هرچه اطرافیان اصرار کردند که ادامه تحصیل بهتر از رفتن به جنگه؛ قبول نکرد
🌼 #جهاد|چند روزی اومد مرخصی. چشاش شده بود کاسهی خون. با اصرار بردیمش چشمپزشک. دکتر گفت: مویرگهای چشمش پاره شده... حبیب علت رو نمیگفت، اما اصرار که کردیم، گفت: اونقدر توی جبهه کار دارم که فرصتی برای استراحت نیست و چند روزه نخوابیدم.
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_کریمی #شهدای_خوزستان #خاکریز_خاطرات
#مرور_خاطرات
با کلیک روی هر لینک، به مطلب مربوطه منتقل خواهید شد
🌸 شهدایی که امروز سالروز شهادت آنهاست:
▪️[شهیدصیادشیرازی]
▪️[شهیدمحمدتقیسالخورده]
🌼 محتوهایی که پیرامون شهید صیاد شیرازی در کانال وجود دارد:
▪️[آیتالله بهاءالدینی: بروید صیادشیرازی شوید]
▪️[تلنگری از شهید صیادشیرازی]
▪️[رضایت رهبر؛ رضایت امامزمان]
▪️[امامخامنهای: دلم برای صیادم تنگ شده]
▪️[کلیپ نابی از صیادشیرازی]
▪️[روش جالب صیادشیرازی در تربیت]
▪️[حکایت یک نامه عاشقانه]
🌼 محتواهایی که از قبل پیرامون شهید محمدتقی سالخورده در کانال وجود دارد:
▪️[احترام به پدر حتی بعد از شهادت]
▪️[هفت روز دیگه برمیگردم]
▪️[ماجرای شال سبز محمدتقی]
_______________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_صیادشیرازی #شهید_سالخورده #شهدای_تهران #خاکریز_خاطرات #شهدای_مازندران
#شهادت
🔸جان بیش از هشتاد رزمنده رو نجات داد و خودش شهید شد...
#متن_خاطره|شب از نيمه گذشته بود و من به همراه حبيب از جلسه فرماندهی که توی قرارگاه خاتم(ص) برگزار شده بود، به سمت مقر يگان در حرکت بوديم. نزديک موقعيت شهيد نبوی ناگهان متوجه شديم که دشمن از گلولههای شيميايی استفاده کرده، و منطقه کاملاً آلودهست... نگهبان مقر قبل از اينکه بتونه عکسالعملی نشون بده، بر اثر استنشاقِ گازهای شيميايی شهيد شده و رزمندهها بیاطلاع از آلودگیِ شيميايی توی سنگرهاشون در حال استراحت و بعضاً خواب بودند. درنگ جايز نبود و به سرعت از خودرو پياده شديم. اصرار کردم که حبیب توی محوطه امن و به دور از مواد شیمیایی بمونه، اما فایده نداشت و میگفت: من چه فرماندهای هستم که نیروهایم درخطر هستند، ولی خودم بجای نجات اونا، تنهاشون بذارم و برم جای امن؟ حبیب سریع رفت سمت بچهها. سنگر به سنگر نيروها رو بيدار میکرد، بهشون ماسک ضد شیمیایی میداد و از مقر خارج میکرد. وقتی به آخرين سنگر رسید، سرش به لبه آهنی سنگر برخورد کرد و روی زمین افتاد؛ و در اثر استنشاق بیش از حد گازهای شيمياي که عمدتاً هم عامل سيانور بود، اون شب بعد از نجاتِ جان بیش از هشتاد نفر از نیروهاش، به شهادت رسید...
👤 شهادت حبیبالله کریمی به روایت سردار نوشادی
📖کلیککنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_کریمی #شهدای_خوزستان #شهدای_فارس