eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.7هزار دنبال‌کننده
840 عکس
325 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶۴ 🔸اینجوری پشتِ همدیگه باشیم... |باباش نانوا بود و با برادرهاش توی نانوایی به ایشون کمک می‌کردند.یه روز امیر شنید که یکی از نانوایی‌ها برا پختِ نان فرداشون آرد ندارند. با اینکه سنش‌کم بود؛ نه تنها خوشحال نشد از اینکه یه نانوایی آرد نداره و ممکنه مشتری خودشون‌ بیشتر بشه؛ بلکه به در و دیوار زد، تا براشون آرد جورکنه. همون شب رفت گندم پیدا کرد؛ بعد به یه آسیابان اصرار و خواهش کرد که گندم رو آسیاب کنه؛ تا نزدیکای صبح هم بیدار موند و آردها رو الک کرد. حدود ساعت 4 صبح بود که آردهای آماده شده رو رسوند درِ اون نانوایی. بعد هم رفت درِ خونه‌ی نانوا و بهش گفت: اینم آرد برا اینکه بتونی واسه مردم نون بپزی... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید امیر معصومشاهی 📚منبع: نویدشاهد “بنیادشهید و امور ایثارگران” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶۵ 🔸نابغه‌ای که آمریکایی‌ها خواهانش بودند... |روز میلاد پیامبر(ص) متولد شد و اسمش رو گذاشتند رسول... بخاطر استعداد ویژه‌اش‌‌ همیشه ممتاز بود و توی رشته‌های مختلفی مثل شنا، کشتی، دومیدانی و وزنه‌برداری مدال گرفت. حتی توی مسابقات تیراندازی کشورهای عضو پیمان “سنتو” مقام اول رو کسب کرد... ارتش اعزامش کرد آمریکا برای گذروندن دوره‌های عالی نظامی. اما انقلاب شد و تصمیم گرفت برگرده ایران. بخاطر توانمندی زیادش آمریکایی‌ها بهش مدرک نمی‌دادند، تا نگهش دارند. وقتی هم برگشت؛ اشک شوق ریخت و به خانومش‌ گفت: فکر نمی‌کردم بتونم برگردم ایران و سرباز امام زمان(عج) بشم. آخرِ سر هم داوطلبانه رفت کردستان و همونجا شهید شد. 👤خاطره‌ای از زندگی سرلشکر شهید رسول عبادت 📚منبع: پایگاه اینترنتی رهیافته “ وابسته به موسسه رهیافتگان اسلام نبوی” 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یکی از عجیب‌ترین خاطرات شهدا... بازگشت شهید از ورودیِ بهشت ▫️۱۷خرداد؛ سالروز شهادت محمدحسن کاظمینی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸گفته بود که به‌زودی شهید می‌شود... 🌼 |حساسیت و دقت نظرش باعث شد به نمایندگیِ وجوهات شرعی منصوب بشه. با اینکه پول‌های بسیار زیادی از مراجع در اختیارش بود؛ اما حتی وقتی می‌خواست گزارش حساب‌ها رو به دفتر مراجع ارسال کنه؛ هزینه پست رو از مال شخصیِ خودش پرداخت می‌کرد. 🌼 |توی امور مالی بسیار دقیق بود. در یک جیب پول روضه‌خوانی؛در یک جیب سهم امام؛ و جیب دیگه‌شون سهم سادات رو می‌گذاشتند. یک جیب رو هم اختصاص داده بود به پول‌های صدقه... اینجوری مراقب بود تا خدایی نکرده پول‌ها قاطی نشه و حقی گردنش نیاد. 🌼 |شیوه‌ی مبارزه‌ش با رژیم شاه خاص بود. توی منزل مسکونی جای امنی رو برا جزوات درست کرد و ‌جلوش دیوار کشید، تا از دید ماموران ساواک پنهان بمونه. برای پخش اعلامیه‌ها هم، اونا رو لای خمیر می‌گذاشت و با پختن خمیر به صورت نان تافتون؛ از من منزل خارج و به دست دیگران می‌رسوند... 🌼 |یه شب سرِ سفره‌ی‌ شام نشسـته بودیم که شیخ علی این بیت رو خوندند: عن‌قریب است که از ما اثری باقی نیست شیشه بشکسـته و مِی ریخته و ساقی نیست ازشون پرسیدم: منظورتون چیه؟ در حالیکه تبسمی بر لب داشتند، فرمودند: یه مدت دیگه از این دنیا رخت بر می‌بندم... همینجور هم شد و وهابیتِ کوردل که از روشنگری‌ها و تلاش‌های دینی و انقلابی ایشون به شدت عصبانی بود، در حالیکه شهید توی زاهدان برا آوردنِ آب شیرین از منزل خارج شد؛ جلوی درب خونه‌اش ناجوانمردانه ترورش کردند... 📚منبع: بنیاد بین المللی استبصار@khakriz1_ir ●واژه‌یاب: