#خاکریزخاطرات ۱۵۴
🔸کاش همهی مسئولینِ فعلی؛ اینگونه بودند...
#متن_خاطره|مصطفی فرمانده بود و یک دستگاه تویوتا در اختیارش گذاشته بودند، تا در مواقع ضروری ماشین داشته باشه. ایشون هم ماشین رو توی پارکینگ خونه قرار داده بود تا در صورت لزوم از اون استفاده کنه... تا اینکه یه شب حالش بد شد. به یکی از اقوامشون که ماشین داشت؛ زنگ زده و ازش خواست تا برسوندش بیمارستان. وقتی هم ازشپرسیدند: چرا با تویوتا نرفتی؟ جواب داد: مگه این امکان برا هر مجروحی وجود داره [که ماشین در اختیارش باشه و استفاده کنه؟]؛ من چنین اجازهای رو به خودم نمیدم...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید مصطفی تقیجرّاح
📚منبع: خبرگزاری دفاعمقدس “ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس”
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_تقیجراح #بیتالمال #مراقبه #مسئول #انقلابیگری #شهدای_اصفهان
#یک_خاطره
🔸از جنسِ مسئولینِ دوستداشتنی...
#متن_خاطره|فرمانده سپاه یزد بود، و برا زیارتِ حضرت معصومه «س» و ملاقات با خانواده اومد قم. چند روزی موند و وقتی میخواست برگرده یزد؛ دیدم چند تا کارتن کتاب برا جوانان و نوجوانانِ یزدی آماده کرده... برا حمل کتابها من و برادر دیگهمون بهش کمک کردیم و تا ترمینال براش بردیم. توی مسیر بهش گفتم: اخوی! مگه شما فرمانده سپاه یزد نیستید؟ پس چرا هر وقت میخواید بیاین قم؛ از خودرو سپاه استفاده نمیکنید، تا هر وقت وسایل داشتید بیزحمت وسایلتون رو ببرید؟ آقا ابراهیم هم گفت: خودروی سپاه از اموال بیتالماله؛ و من هیچ حقی بر بیتالمال ندارم؛ و نمیتوانم ازش استفاده شخصی کنم
👤 خاطرهای از زندگی شهید ابراهیم ابراهیمیترک
📚 منبع: نویدشاهد " بنیاد شهید و امور ایثارگران
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_ابراهیمیترک #بیتالمال #شهدای_قم
#یک_خاطره
🔸توصیهی شهید در عالم رویا به مادرش
#متن_خاطره|تقریباً چهل روز از شهادت فرزندم ابراهیم میگذشت، که دلم بهانهاش رو کرد؛ و از دوری او دلتنگ شدم.
متوسل شدم به اهلبیت عصمت و طهارت«ع»؛ که عنایتی کنند و انشاءالله ابراهیم رو در خواب ببینم. تا اینکه یکی از شبها توی عالم خواب مشاهده کردم ابراهیم وارد خانه شد و به سمت اتاقی که من در اون نشسته بودم، اومد.
یادمه لباس زیبایی بر تن داشت و چهرهاش همچون ماه شب چهارده میدرخشید و نورانی بود. وارد اتاق شد و در حالیکه تبسمی دلنشین بر لبانش جاری بود، سلام کرد و احوالم رو جویا شد. بهش سلام کردم و حالش رو پرسیدم و از جا و مکانش سؤال کردم.
ابراهیم نزدیک من روی زمین به حالت دو زانو نشست و گفت: مادر جان به حمد الله حالم بسیار خوب است و هیچ مشکلی ندارم و در مکان بسیار خوبی سکونت دارم... بعد با انگشت سبابهی دست راستش بر روی گلیمِ پهن شدهی کف اتاق، نام مبارک پنج تن آل عبا و اسامی چهارده نور پاک عصمت و طهارت«ع» رو با خطی زیبا حک کرد.
اسامی چهارده معصوم«ع» مانند خورشیدی میدرخشیدند. ابراهیم رو به من کرد و گفت: مادر جان! هر زمان که دلت بهانه گرفت و دلتنگ شد روی این گلیم و در مقابل نام ائمه اطهار«ع» بایست و دو رکعت نماز بخوان و توسل بجوی و قلبت رو با یاد ائمه اطهار«ع» جلا ببخش، که من هر چه دارم از عنایات این بزرگواران است.
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_ابراهیمی #توسل #شهدای_قم #اهل_بیت
#یک_خاطره
🔸امامخامنهای به او لقبِ مالک اشترِ لشکر امام حسین علیهالسلام را داد...
#متن_خاطره|یکی از روحانیون روستای مارکدهی چهارمحال و بختیاری که فامیلی ایشون هم عرب بود، رفت به دیدار مقام معظم رهبری. توی این دیدار رهبر انقلاب وقتی متوجه فامیلی ایشون شدند، ازشون پرسیدند: شهیدی به نام قربانعلی عرب میشناسید؟ تا حاجآقا عرب آشنایی میدهد، حضرتآقا می فرمایند: به خانواده شهید عرب سلام مرا برسانید؛ همچنین به تک تکِ اهالی آبادیتان...، بعد آقا به ایشون میگن: سردار شهید عرب، مالکِ لشگرِ امام حسین علیهالسلام بود...
📚منبع: روزنامهی اصفهانزیبا
🔸۱۲ اردیبهشت؛ سالروز عروج فرمانده شهید قربانعلی عرب گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_عرب #شهدای_چهارمحال #امام_خامنهای #شهدای_اصفهان