#امام_حسین_ع_مناجات
اگر مرا نظر لطفت انتخاب کند
مرا که ذره ام عشق تو آفتاب کند
رهین منت عالم نمی شوم هرگز
اگر حسین مرا نوکرش خطاب کند
@hosenih
چه راحت است عروج شکسته بالانت
چرا که با تو خدا آه را ثواب کند
دلش اسیر زمانه نمی شود هرگز
هر آنکه نام تو در قلبش انقلاب کند
اگر چه کس به حسابم نیاورد اما
خدا کند که نگاهت مرا حساب کند
به سنگ تیره اگر اشک نوکرت افتد
"به آسمان رود و کار آفتاب کند"
به قلب تیره اگر نقش مهر تو افتد
زهیر گونه جهان را دگر جواب کند
@hosenih
در این زمانه ی بن بست و بی سرانجامی
مگر شمیم خوشِ روضه فتح باب کند
در آن سیاه شب ناگزیر تنهایی
امید آمدنت رفع اضطراب کند
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
دلتنگ #زیارت_کربلا
#برای_جامانده_ها
اسپند روی آتشم از دست روزگار
از هُرم اشتیاق حرم مست وُ بیقرار
تصویر و خاطرات حرم میکشد مرا
جانم به لب رسیده شدم رو به احتضار
راه زیارت حرمت بسته است و من
در بازی زمانه به غربت شدم دچار
"پای" سفر گلایه دمادم کند چنین
اینکه چرا قدم نزدی سوی آن دیار
"دنیا خلاف آنچه که میخواستم گذشت"
امسال اربعین نرسیدم سر قرار
با خنجر فراقِ تو دل ، تکه تکه شد
کی میشوم به سمت حریم تو رهسپار
بی ارزشم بدون تو وُ کربلای تو
قیمت بده به زائر افتاده از عیار
دلگیرم از زمین و زمان ای امیر عشق
سمت شما وُ کرب و بلا میکنم فرار
شاعر: #مصطفی_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
چشمهای ترم از کودکیم تر شده است
زندگی نامه من داغ مکرر شده است
بدن لاغر و این قامت خم شاهد که
روزها با چه غم دل شکنی سرشده است
@hosenih
گاه میسوزم و گهگاه به خود میپیچم
سوختن ارث من از روضه مادر شده است
رد زنجیر و طناب است به دستم یعنی
خاطرم از سر بازار مکدر شده است
دم آخر همه اهل و عیالم هستند
شهر از ماتم این فاجعه محشر شده است
زهر امروز مرا از نفس انداخت ولی
قاتلم زهر نه یک علت دیگر شده است
بین بستر چقدر زار زدم وای حسین
روضه ها در نظرم خوب مصور شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
زینت دوش نبی طعمۀ لشگر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
ته گودال گل فاطمه پرپر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
قسمت گردن او کندی خنجر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
نوک هر نیزه ای آماده ی یک سر شده است
باز انگار که با چشم خودم میبینم
غارت چادر و پوشیه ی خواهر شده است
@hosenih
باز انگار که با چشم خودم میبینم
درخیام نبوی قحطی معجرشده است
سوختم پای غم آن شه افتاده نفس
همدم هرسحرم خونه جگر بوده و بس
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
وقتی که زهر کینه ز زین تا جگر رسید
انگار قصّه ی غم عمرش به سر رسید
از سوز زهر ناله ی جانکاه می کشید
از فرط تشنگی چِقَدَر آه می کشید
@hosenih
او سروِ دانشی ست که قدش خمیده است
خود را به کنج حجره به زحمت،کشیده است
پروانه ای که پر زدنش فرق می کند
شمعی که شکل سوختنش فرق می کند
حالا به یاد خاطره ها گریه می کند
با یاد داغ کرببلا گریه می کند
او امتداد غُصّه ی فردای کربلاست
همناله ی سه ساله ی صحرای کربلاست
دریای غیرت و غضبش پر تلاطم است
بین تمام قافله او مرد دوم است
او آشنای هق هق اشک شبانه هاست
زخمیِّ دست سلسله و تازیانه هاست
طفل آمده ولی چِقَدَر پیر گشته بود
بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بود
با آبله ز پای خودش کار می کشید
مثل رقیّه از کف پا خار می کشید
انگار زهر تازه تری از جگر گذشت
تا غصه های بی حد شام از نظر گذشت
او دیده با چه سختی و آزار برده اند
ناموس شاه را،سر بازار برده اند
او دیده شامیان حرامی،دریده اند
او دیده معجر از سر... کشیده اند
@hosenih
او دیده رقص مستی بزم شراب را
او دیده خیزران و لب آفتاب را
با یاد صحنه ای،جگرش پاره پاره شد
حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت
تویی کعبه و ما همه در مطاف
به گرد تو هستیم گرم طواف
به سوی تو باید سرازیر شد
که باید فقط پای تو پیر شد
طواف تو بر مرد و زن واجب است
به وصف تو پرداختن واجب است
تو هستی یدالله در آستین
عزیز دل سیدالسجادین
بنازد به تو هم حسن هم حسین
شود مسندت زانوی زینبین
@hosenih
ندارد همانند تو مادرت
دلیری شبیه عمو اکبرت
کنار تو کی عمه جان خسته بود ؟
رقیه به تو سخت دل بسته بود
گره ها به دستان تو وا شده
به الطاف تو کور بینا شده
حلاوت به بار عنب داده ای
به خشکیده نخلی رطب داده ای
اباجعفر الحاضر الذاکری
ابوالصادق الخاشع الصابری
به هر محفلی صحبت "تذکره" ست
فقط نام تو زینت "تذکره" ست
به دیوان خود گرچه بسیار گفت
کم از قدر و شان تو "عطار" گفت
تجلی فاروق اعظم تویی
شکافنده ی علم عالم تویی
به دست تو دین خدا پا گرفت
فقاهت به لطف تو معنا گرفت
چه علم " حدیث " و چه علم " کلام "
فقط از تو داریم و بس ؛ والسلام
بنازم به آیین حق محورت
که شد کرسی درس تو سنگرت
جهان را هدایتگری کرده ای
تو اسلام را رهبری کرده ای
جهاد تو تبیین دین بوده است
نجات همه مسلمین بوده است
به غیر از تو که پاسخ نغز داد ؟
به هر پرسش " جابربن زیاد"
فقط ذکر حق از لسانت شنید
اسیر دمت "جابر بن یزید "
" زراره " زر از گرد راهت گرفت
" اَبان " وام ها از نگاهت گرفت
به فضل " فُضَیل" و " بُرَید " ات قسم
مگر من به کنه شما می رسم ؟؟
" ابوحمزه " ات هم دعایم کند
مرا عاقبت باخدایم کند
رسیدم مرا هم " کمیت" ام کنی
فقط شاعر اهل بیتم کنی
من از قوم "راوندیه" نیستم
من از فرقه ی "زیدیه" نیستم
توجه نکردم به نامی دگر
به جز تو ندارم امامی دگر
تو پنجم امام مبین منی
همه اعتقاد و یقین منی
قلم ذوالفقار قیام تو بود
چه آوازه ای در کلام تو بود
بنازم کمالات ارزنده ات
"هشام بن عبدالملک " بنده ات
سلاح ات روایات کوبنده ای
کلام تو شد تیغ برنده ای
بزرگان دین وامدار تواند
همه نقطه ای بر مدار تو اند
احادیث تو بهترین رهنماست
بدهکار تو "سیدمرتضی "ست
رضای خدا جز رضای تو نیست
پیام تو سرمشق "سیدرضی" ست
کسی تشنه ی پای بوسی شود
به پابوسی ات "شیخ طوسی" شود
به هر مجلسی "مجلسی" مست توست
بحار کرم در کف دست توست
دل رهرو ات را جلا داده ای
به "شیخ بهایی" بها داده ای
به یاری تو فتح شد باب ها
تویی مرشد راه "نواب" ها
تراز اصول "کلینی" تویی
مراد و امام "خمینی" تویی
به تو رو زدم روسپیدم کنی
به محراب مسجد شهیدم کنی
چه گویم از آقایی ات ای جناب؟
گدا را "گدا" هم نکردی خطاب
اراده کنی زشت زیبا شود
گدای تو هرکس شد آقا شود
گدایت رسیده عطا می کنی ؟
مرا راهی کربلا می کنی ؟
همان که بخواهی همان می شوم
شب رفتنت روضه خوان می شوم
شنیدم که در خیمه مضطر شدی
تو گهواره جنبان اصغر شدی
غم و غصه در کودکی دیده ای
به نیزه سر کوچکی دیده ای
لباس اسارت به تن داشتی
رد کعب نی بر بدن داشتی
@hosenih
دو دفعه معطل شدی شهر شام
تو هم سنگ ها خوردی از پشت بام
شنیدی همه حرف بد می زدند
به طفل سه ساله لگد می زدند
به اجبار شمر و سنان رفته ای
تو به بزم نامحرمان رفته ای
فقط ظلم از این و آن دیده ای
رجز خواندن خیزران دیده ای
تو دیدی در آن ساعت واپسین
سر از طشت افتاد روی زمین
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
16.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 #امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
تا عشق، به سرزمینِ دل غالب شد
معشوق، علی بن ابیطالب شد
تا کلّ جهان عاشقِ این عشق شوند
تبلیغِ غدیر خم به ما واجب شد
✍ #رضا_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
عمریست گرچه پای علم گریه کرده ایم
ما را ببخش بهر تو کم گریه کرده ایم
@hosenih
آقا چراغ روضه به لطف تو روشن است
از لطف توست گر همه دم گریه کرده ایم
ما پا به پات کرب و بلا را گریستیم
ما با تو یاد آن همه غم گریه کرده ایم
چشمت به آب خورد جوان دید گریه کرد
ما نیز یاد قامت خم گریه کرده ایم
یاد تنی که موقع تشییع سر نداشت
با اشک های اهل حرم گریه کرده ایم
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
از ظلم و جور اهل ستم گریه کرده ایم
@hosenih
......
فکر توایم فکر بقیع و غریبی ات
باب الرضا قدم به قدم گریه کرده ایم
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_باقر_ع_شهادت
ذکرِ دلِ شب: زیارتِ عاشورا
اسبابِ طلب: زیارتِ عاشورا
یک عمر به برکتِ امامِ باقر
داریم به لب زیارتِ عاشورا
شاعر: #عادل_حسین_قربان
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_باقر_ع_شهادت
هم ریختن خون خدا را دیدی
هم آتشِ بین خیمه ها را دیدی
یک عمر به هر سو که نگاهت افتاد
یک گوشه ی داغ ماجرا را دیدی
شاعر: #حسن_اسحاقی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_باقر_ع_شهادت
اي خيمۀ عشق از تو بر پا مانده
اي از تو دهان علم هم وا مانده
از آتش اشكهايتان معلوم است
در كرب و بلا كودكي ات جا مانده
شاعر: #عباس_احمدی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_باقر_ع_شهادت
تو را غرق محن کردند اما..
غریبت در وطن کردند اما...
غریبانه تو جان دادی، ولیکن
تو را غسل و کفن کردند اما...
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#مناجات_روز_عرفه
#مناجات_با_خدا #دلتنگ_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بعدِ آن شبها که با امید غفران آمدم...
بار دیگر محضرت العفو گویان امدم
فکر کردی چون گنهکارم نمی آیم دگر؟؟
نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم!
من تورا که میشناسم ،تو نمیگیری به دل..
گیرم اصلا با گناهان دوچندان آمدم
@hosenih
این غرورم را نبین! ردم کنی دق میکنم
بی پناهم بی کسم خیلی پشیمان آمدم
آن جوانِ عاصیِ سرمست دیگر نیستم..
سن و سال از من گذشته دیده گریان آمدم
خواستی راهم نده اما نگو "در" هم نزن
تو که میبینی دم این خانه حیران آمدم
میهمان یعنی حبیب تو، مزاحم نیستم
سفره ات را باز کن حالا که مهمان آمدم
مشکلم مشکل گشا دارد که آن هم حیدر است
روی کردم به نجف گفتم علی جان آمدم
من دلم شور محرم میزند کاری بکن..
از تو پنهان نیست تا اینجا پریشان آمدم
تازه فهمیدم که قدر روضه را نشناختم
سالها در روضهی آقا چه آسان آمدم
کربلا آماده شو، دیگر حسینت راهی است
به هوای قافله سوی بیابان آمدم
مسلمش روی قناره ،او خودش صحرانشین
کوچه های کوفه را دیدم هراسان آمدم
@hosenih
من خبر دارم که ارباب مرا بد میکشند
به هوای بوی پیراهن به کنعان آمدم
یک نفر با شمر میگوید که ذبحش مال تو
شمر میگوید که جسمش را بچرخان! آمدم!
آی مردم ذبح نه! والله اقا نحر شد
بوی خون می آید از شعرم، به پایان آمدم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e