eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
50هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
397 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
در سوخت و با ضرب پا از جا در آمد از پشت در ناگه صدای مادر آمد طوری صدا زد فاطمه: "فضه خُذینی" آه از نهاد فاتح خیبر بر آمد فضه سراسیمه به روی خاک افتاد وقتی به سوی دختر پیغمبر آمد زخمش نشد کهنه دو ماه و نیم اصلا میخِ دری که از تن زهرا در آمد مجروح بود اما علی را که کشیدند زهرا برای جنگ با یک لشگر آمد با چشم خیسش مرتضی در کوچه می دید ریحانه اش با قد خم در معبر آمد قنفذ غلافش را چنان بر بازویش زد عمر کم زهرا از آن ضربه سر آمد هر ماتمی را دید مادر در مدینه در شام و در کوفه سراغ دختر آمد زینب فقط گریان داغ مادرش بود هر جا که بوی هیزم و خاکستر آمد حتی زمانی که به روی خاک افتاد یا آن زمان که شعله سوی معجر آمد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا پناهِ بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا چراغ عرش، فانوس حیاط خانه‌ات بوده تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا کمالِ ظرف تو، بیش از حدِ اُمِّ اَبیهایی‌ست به این ترتیب باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو به زیر سایه‌ی تو جمع شد اهل کسا زهرا نخِ چادر نماز وصله‌دارت آبروی ماست گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..، زهرا اگر درد است درد عشق تو..، دردت به جان من ز عُشاقت نمی‌آید به جز قالو بَلیٰ، زهرا جواز اتصال ما به تو دستِ حسن‌جان است همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم: یا زهرا خطای طفل سهل‌انگار را مادر نمی‌بیند همیشه چشم‌پوشی می‌کنی از خبط ما زهرا غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست چه محکم دستِ بیعت داده‌ای با مرتضی، زهرا * * چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..، که زد فریاد: بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
#کتاب_روضه_روشمند_ویژه_فاطمیه 🛑 واعظین و مادحین گرامی🛑 به مدد الهی و با تلاش گروه محققینِ پایگاه
در این کتاب به دلیل استفاده از گزاره‌های تاریخی معتبر، مجموعه‌ای از اسناد دست‌اول و مهم تاریخی مصائب حضرت زهرا (سلام الله علیها) همراه با اشعار مرتبط، داستان و گریز به کربلا، گردآوری شده است. 👈 آیدی جهت دریافت رایگان از کتاب 👇👇👇👇👇👇 @addmin_roze
هَر کُجا نامِ تو بُردیم، فَقَط سوخته ایم سوختَن را، زِ سَراپای تو آموخته ایم غَزلی گَرم به یادِ نَفَسِ سوزانَت روز و شَب زِمزمه کَردیم، که دِلسوخته ایم گُفتَنی های تو را، هَرچه که می شُد گُفتیم رازها را، به دِلِ سوخته اَندوخته ایم هَرکُجا مَجلسِ غَمخوانیِ تو بَرپا بود خونِ دِل ریخته از دیده و اَفروخته ایم غَمِ پهلوی تو دَر سینه ی ما عُقده شُده چَشم را، بر فَرجِ مُنتَقِمَت دوخته ایم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فقیرم و ز شما دّر ناب می گیرم به پاس بوسه براین در شتاب می گیرم نشد که دست تهی رد شوم از این درگاه همیشه از در لطفت جواب می گیرم برای از تو سرودن به عشق محتاجم مدد همیشه من از بوتراب می گیرم هرآن زنی که تو الگوی او شوی گوید فقط ز فاطمه درس حجاب می گیرم به یاد زندگی کوتهت گل یاسین زاشک پرپر چشمم گلاب می گیرم من از شنیدن فریاد استغاثه ی تو هنوز مضطربم، اضطراب می گیرم ز داغ محسن تو گریه می کنم،گاهی سراغ از غم و درد رباب می گیرم به یاد تربت تو عکسی از بقیع تو را میان سینه ی غمدیده ، قاب می گیرم تو مهر عصمتی و آفتاب زائر توست نشان ز قبر تو از آفتاب می گیرم میان خلوت وتنهائیش «وفایی» گفت عزا ز داغ تو با آب وتاب می گیرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا هست ظلم و حق-کُشی و کفر، مستدام مائیم و خشم های نفسگیرِ ناتمام عمری ضرر زدند فقط! خسته ایم از نیرنگ و ناسپاسیِ یک عده بی مرام جهل عوام و زهرِ نفاقِ خواص را باید نوشت قاتلِ هر نوع از قیام گفتیم با عواملِ ابلیس، بی درنگ مردانه در میانهٔ آشوب و ازدحام- -یارِ ولایتیم... بیا مثل * ما را شهید کن! اگر این است اتهام هر قدر شرِ قائله را بیشتر کُنند میگیرد این نظام ِ قوی بیشتر قوام بت های دست-ساز به دستانِ اتحاد نابود میشوند در آغوش ِ انهدام دشمن شود ذلیل تر از پیش در عمل با علم ِ خود اگر که بگیریم انتقام ذلت برای دشمن و عزت برای ماست ما ملت امام حسینیم(ع) والسلام! * شهید آرمان علی وردی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خیال کن پسری مادرش زمین بخورد به پیش چشم ترش یاورش زمین بخورد خدا کند که نبینی یگانه مادر تو همین که پا شود از بسترش زمین بخورد سر نماز قیامش چونان رکوع شود هنوز سجده نرفته ، سرش زمین بخورد بدا به حال مدینه که در نبود نبی گذاشت دختر پیغمبرش زمین بخورد اگر چه پشت در از پا نشست مادر ما نخواست ثانیه ای حیدرش زمین بخورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟ شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
از تا خودت را در میان صحنه محشر تصور کن خودت را بی کس و بی یارو بی یاور تصور کن خودت را در میان شعله ها در موجی از آتش خودت را در میان دود و خاکستر تصور کن تصور کن خودت را در میان کوچه ی تنگی و در آن کودکی را پیش یک مادر تصور کن و بعدش مادری را که گرفته دست کودک را وآنها را میان خیل یک لشکر تصور کن و در ذهنت تجسم کن 40 نامرد جنگی را که صف بستند پشت خانه حیدر، تصور کن- چهل نامرد جنگی و رخ ناموس پیغمبر خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن بیا و بعد از این مثل علی فردای زینب را تو از امروز با ساقی بی کوثر تصور کن و این یعنی به یاد آور دوباره بیت اول را خودت را در میان صحنه محشر تصور کن بیا یک بار در عمرت فقط یک بار در عمرت تمام نخل ها را در سرت بی سر تصور کن تصور کن تو هم در گودی مقتل زمین خوردی و حالا شمر را با چکمه اش بهتر تصور کن بیا مِنْ‌بَعد قاسم را علی اکبر تصور کن بیا مِنْ‌بَعد اکبر را علی اصغر تصور کن بماند داستان شام و مهمانی و بزم می خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای نوحه‌ی «عجّل‌وفاتِ» مادرِ خانه به سینه خورد دو دستِ دعای دخترِ خانه نگاهِ پنجره را شست، سیلِ روضه‌ی باران پر از دخیلِ تماشاست دیده‌ی ترِ خانه ستونِ خانه‌ی عرش و عصا؟ چه ضد و نقیضی! شکسته پای ستونش ستونِ دیگرِ خانه درست لحظه‌ی آوارِ آتشِ در و دیوار نوشته‌اند که خانه خراب شد سرِ خانه بهشت و لشکر ابلیس؟! بیت وحی و جهنم؟! چنین خیال محالی نبود باور خانه سپر شکسته شد و خانه سرشکسته‌تر از آن چقدر بغض شکست از شکستنِ درِ خانه چه دید در عَلمِ اختلافِ لشکرِ فرّار که رفت حیدر کرار، پشتِ سنگرِ خانه؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مردی یگانه بود و بانویی یگانه آهسته می‌رفتند از خانه شبانه همراه هم بودند مثل دو غریبه پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه سر می‌زدند انصار را کوچه به کوچه در می‌زدند انصار را خانه به خانه مظلومشان دیدند، در را وا نکردند وای از زمانه، وای از دست زمانه چهل شب تمام شهر را گشتند با هم اما بدون یار برگشتند خانه ** وقتی عزادار رسول الله بودند از درب خانه می‌کشید آتش زبانه آتش زدند این لانه را حتی نگفتند این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود دخت نبی افتاد بین آستانه دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه.... حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت محو علی بود عاشقانه، عارفانه دامان در می‌سوخت، اما داشت می‌سوخت... ...در کربلا دامان چندین نازدانه افتاد یک دانه از آن دو گوشواره در کربلا افتاد اما دانه دانه شب‌های جمعه فاطمه بالای گودال با ناله، آنهم ناله‌های مادرانه... ...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گير كرد و به خانه راه نداشت وسط كوچه ها پناه نداشت او سر جنگ با مدينه نداشت بين نامحرمان پناه نداشت بر روي خاك بي صدا افتاد مادر ما مجال آه نداشت غير ديوار كوچه ها آن روز فاطمه هيچ تكيه گاه نداشت به چه جرمي ؟ چرا كتك خورده بخدا مادرم گناه نداشت كاشكي به مغيره ميگفتند كه زمين خوردنش نگاه نداشت كاش ميشد غلاف كاري با زنِ تنهاي پا به ماه نداشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e