eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها امید و دلخوشیِ روزِگارِ من شد روضه‌های تو همه دار و ندارِ من گریه برایِ تو همه‌ی افتخارِ من آرامش من و همه دار و ندارِ من آئینه دارِ زینب کبری، رقیه جان! ای وارث نجابت زهرا، رقیه جان! خدمت‌گزارهای تو شاهانِ عالم‌اند بانو! کنیزهای تو حوا و مریم‌اند گریه‌کنان روضه‌ی تو فخرِ آدمند ریزه‌خورانِ سفره‌ی لطفت معظمند حاتم گدای کویِ کرمخانه‌ات شده محتاجِ یک نگاهِ کریمانه‌ات شده تو با سه سال، محشر کبری به پا کنی تو خاک را به یک نظرت کیمیا کنی کِی می‌شود مرا به قنوتت دعا کنی؟ یا اینکه عاقبت تو مرا هم صدا کنی؟ چیزی دگر نخواهم از این زندگانی‌ام وقف تو و نگاهِ تو کل جوانی‌ام از سفره‌ی تو بوده که حاجت روا شدم شکرِ خدا که با غمِ تو آشِنا شدم با اشکِ بر تو بنده‌ی خوبِ خدا شدم هر اربعین که زائرِ کرب و بلا شدم- در هر عمود، یادِ توأم ای گره گشا! می‌گویم حیف شد نرسیدی به کربلا اما چه گویم از غم دشنام و سلسله از خار‌های بین بیابان و آبله از خنده‌های زجرِ حرامیّ و حرمله جا مانده‌ای تو در دلِ صحرا، زِ قافله وای از خرابه، کوچه و بازار و شامیان از مردم یهودی و بزمِ حرامیان ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه شب‌هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود چنان تار است چشمانم، که باور کن نفهمیدم سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود چه شب‌ها که گرسنه ماندم اما شکرِ حق کردم رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می‌زد میان لشگر کوفه، به بی رحمی ملقب بود نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود نمی‌گویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم خلاصه این بغل کردن، مرا پایانِ مطلب بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به شانه بار فراقت نبرده بودم و بردم مرا به عمه سپردی، تو را به خاک سپردم شبی شبیه تو افتادم از بلندی مرکب چه زجرها که ندیدم، چه زخم‌ها که نخوردم به روی خار دویدم که بی تو زود بمیرم مرا ببخش پدر جان، اگر هنوز نمردم برای آنکه بخوابم تو را به خواب ببینم هزار و نهصد و پنجاه تا ستاره شمردم برای دیدنت امشب لباس تازه خریدم- در آن شلوغی بازار، تازیانه که خوردم نشد به پای تو خیزم، مرا ببخش عزیزم گُل تو بوده‌ام اما شکسته ساقه‌ی خُردم تو بوریا کفنت شد، من این لباس سیاهم به رسم عشق، کفن هم در این مزار نبردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"امشبی را شه دین، در بغلم مهمان است" صبح فردا بدنم روی زمین بی جان است @dobeity_robaey
پایان مرا غمت سرآغاز شده ای رأس بریده‌ی سرافراز شده روشن شده چشمان ورم کرده‌ی من با آمدنت دوباره اعجاز شده موهای تو نامرتب و من عاجز دستان شکسته، دردسرساز شده تا صبح به روی لب خود می‌کوبم اینگونه چرا زخم لبت باز شده؟! نازی که بخواهی بخری نیست مرا از بس به کتک بال و پرم ناز شده با دستِ به پهلو و سری رو به زمین از اهل حرم، رقیه ممتاز شده بنیان مرا ریخته بر هم لگدی این درد کمر، خانه برانداز شده هو کردن ما گوشه‌ی ویرانه، پدر سرگرمی هر دختر لجباز شده سخت است تکلم به دهانی مجروح دلگیر مشو! کلامم ایجاز شده بالم که شکسته پس مرا یاری کن حالا که دگر موعد پرواز شده ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خاکی تمام چادر او...، مثل زهرا گشته سفید و سوخته مو...، مثل زهرا با هر نفس کل تنش پر می‌شد از درد دستی به سر، دستی به پهلو...، مثل زهرا سیلی تمام صورت او را بهم زد پاره شده گوش و دو ابرو...، مثل زهرا سیلی به جرم عشق حیدر می خورد او افتاده گیر مرد بد خو...، مثل زهرا باید کسی دست تو را حتماً بگیرد‌... دیگر دو چشمت گشته کم سو...، مثل زهرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز برق آتش سیلی که سوخت خرمن هوشم نه نور مانده به چشمم، نه پرده مانده به گوشم نه صبر مانده نه تابم، نه نان رسیده نه آبم نه راحتی که بخوابم، نه قوّتی که بکوشم یتیم آبله پایم، عزیز آل عبایم سفیر کرب و بلایم، اسیر خانه به دوشم هزار خار تطاول نشسته بر دل بلبل بیا کنار من ای گل، بیا که بی تو خموشم تو سر به سینه‌ی من نِه، که سینه سینه بنالم تو چشم جانب من کن، که چشمه چشمه بجوشم گل بریده گلویی، بهشت غالیه بویی که از سرت سر مویی به عالمی نفروشم سه ساله مُحرم عشقم که گشته مکّه دمشقم سر تو کعبه‌ی من شد، لب تو زمزم نوشم به ذکر یا ابتایم خرابه گشته مِنایم ببین به سعی و صفایم، ببین به جوش و خروشم قدم خمیده شد از غم درین مصیبت اعظم که بار محنت عالم، نشسته بر سر دوشم ستاره‌ها همه زخمی شدند و من به هوایت ز بس که آه کشیدم، نمانده تیر به توشم تو ای سه ساله نظر بر "یتیم" نوحه سرا کن که بر سرای تو عمری، غلام حلقه به گوشم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن دَرد می‌اَرزد، که دَرمانش تو باشی آن هِجر می‌چَسبد، که پایانش تو باشی دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی روحی که در سَردَرگُمی‌ها در عَذاب است آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی دل می‌خورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی که نیمه شَب، هَم‌لُقمه‌ی نانش تو باشی حالا برایت، روضه‌ای می‌خوانم آقا آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی دُختَر به بابا گُفت: بابای عَزیزم بَد نیست ویران هَم...چو مهمانش تو باشی... ...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام! امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال‌ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من می‌زد ولی بر عمه می‌خورد هر ضربه‌ای را که به من زد، جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می‌رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت‌های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه‌ها زد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا صبح کارم این است بر روت رو کشیدن با دست‌های بی جان، شانه به مو کشیدن چسبیده است زنجیر، بر دورِ گردن ما صدبار قسمتم شد، از هر دو سو کشیدن آنقدر می‌فشارد، این ریسمان گلویم حتی که ممکنم نیست آه از گلو کشیدن از بام هیزم اُفتاد، آرام ناله کردم سخت است داد و ناله پیشِ عمو کشیدن دستم به پهلویم بود، شد کارِ زجر اما... از پشتِ سر دواندن، از روبرو کشیدن کارِ زنانِ کوفی شد سر شکستنِ ما کارِ زنان شام است، این طرزِ مو کشیدن پیداست این گلو را از پشتِ سر بریدند این نیست کارِ خنجر زیر گلو کشیدن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چرا رعشه دارد صدایت رقیه؟! چرا شور دارد نوایت رقیه؟! تو یک کوه نوری، تو یک گنج رنجی که شد خاکِ ویرانه جایت رقیه! بگریند اگر اهل عالم عجب نیست به اندوهِ بی انتهایت رقیه! لگد، سنگ، سیلی، تشر، تازیانه به غربت شدند آشنایت رقیه! سحر کرده‌ای شام را با نگاهت چه نوری‌ست در چشم‌هایت رقیه؟! نترس از هیاهوی طوفان سیلی بخواب عمه دارد هوایت رقیه! پدر با سر آمد به دیدارت ای گل! میسر شد آخر لقایت رقیه! یتیمی چه سخت است، آن‌هم به طفلی الهی بمیرم برایت رقیه! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلِ دلداده را دلبسته‌ی دلبر تصور کن کمال عشق را عشقِ پدر_دختر تصور کن دمِ صبح از سفر برگشته‌ای..، بابای عطشانم! نمِ چشم مرا سرچشمه‌ی کوثر تصور کن بیا جای طَبَق سر رویِ پای دخترت بُگذار لباسِ پاره‌ام را بالِشی از پَر تصور کن شبیه پیرزن‌ها خَم شدم..، از بس لگد خوردم بیا این دردِ پهلو دیده را مادر تصور کن رسیده هر که دستش، تاری از زُلف مرا کَنده خودت این مختصر را جایِ موی سر تصور کن ببین ردِّ کبودِ گونه‌ام را !..، زجر بَد می‌زد شب و روز مرا اینگونه زجرآور تصور کن سنان از خنده غش می‌کرد، تا خولی هُلَم می‌داد مرا بازیچه‌ی دستانِ مُشتی شَر تصور کن نگو آن گوشواری که خریدی کو؟!..، کشید و بُرد همین خون‌لخته‌ی گوش مرا زیور تصور کن ادای لکنتم را دختر شامی درآورده... زبانم را زمان ترس از این بدتر تصور کن شرارِ پشت بام خانه‌ای روی سرم می‌ریخت... کبوتر را درون دود و خاکستر تصور کن میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم... گُلی را زیرِ دست و پای یک لشگر تصور کن چه‌ها دیدند در بزمِ شرابِ شام، دخترهات... میان مست‌ها بابا..، خودت دیگر تصور کن! ** من از دنیای بی بابایِ فردا سخت می‌ترسم همین شب را برای من شبِ آخر تصور کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e