eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
405 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو هفت آسمان راه است تا درک نگاهت راه است تا مفهوم چشم روشن تو از تو چه باید گفت ای روح خدایی از تو چه... وقتی محو شد در "او" "من" تو قلبی جوان در سینه‌ی تو در تپش بود حس کرد این را سال‌ها پیراهن تو دل را به اوج آسمان‌ها برد روحت روحت نشد هرگز زمین‌گیرِ تنِ تو در راه تو ای آفتاب سبز ماندیم در سایه‌ی ماهیم بعد از رفتن تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل از دمِ عارفانه‌اش می‌لرزید جان از نَفَس ترانه‌اش می‌لرزید آن پیر که چون کوه مقاوم می‌بود با یاد حسین شانه‌اش می‌لرزید@hosseinieh_net
🌷بیعت با 🌷 از عشق بیا که صحبتی تازه کنیم درحرکت خویش، دقتی تازه کنیم با رهبر و انقلاب و با خون شهید با یک بیعتی تازه کنیم@hosseinieh_net
خورشیدِ قیامِ تو گرفته همه جا را بخشیده پیامت به جهان نور خدا را@hosseinieh_net
17.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میان شعله‌های غم، دلم سوخت به زیر بارش نم نم، دلم سوخت الا ای روح جاری در تن من دل تو سوخت و من هم دلم سوخت@hosseinieh_net
سوختی! آتش گرفت از سوز آهت عالمی آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی سایه‌سار خلقی اما پیکرت در آفتاب... سرپناه عالمی و بی‌پناه عالمی در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری تشنه‌ای اما نداری غیر اشکت زمزمی خط به خط روضه‌ها در بیت بیت نوحه‌ها گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر بر تمام زخم‌هایت می‌گذارد مرهمی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای دوست به درگهت مراد آوردم از دست ستم‌ها به تو داد آوردم نام تو جواد است و خدای تو جواد امید به لطف دو جواد آوردم ✍مرحوم @dobeity_robaey
هم آسمان قصیده‌ای از بی‌کرانی‌اش هم بی کرانه‌ها غزلِ آسمانی‌اش ای کال‌ها! کمال، سرِ کوچه‌باغ اوست باید رسید تا به خدا با نشانی‌اش او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود در غیبت پدر، پسر و میزبانی‌اش... باغِ معارف است حدیث‌اش، پیمبران حَظ می‌برند موقعِ شیرین‌زبانی‌اش بابُ الجواد، حاجت ما را چه زود داد مشهد پُر است از نفسِ مهربانی‌اش شش‌گوشه شد ضریح‌اش اگر، بی دلیل نیست از شش جهت گداست در این میهمانی‌اش یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانی‌اش حالا کبوتران همه از مشهد آمدند تا آسمان بام، پی سایبانی‌اش آقایِ طوس از جگرش آه می‌کشد در کنجِ حجره تا پسرش آه می‌کشد اُفتاده است رویِ زمین و برابرش لبخند می‌زند به تقلاش همسرش اُفتاده است رویِ زمین، دید مثلِ او اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش قسمت نبود آب بنوشد به‌جای آن خاکی شده است حیف لبانِ مطهرش این پشت بام گودی گودال نیست شُکر با پا نیامده‌ست کسی رویِ پیکرش سخت است فکر این غم و سخت است باورش مردی که قاتلش بشود زهرِ همسرش ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناامیدم، دوباره مأیوسم باز با دستِ خالی آمده‌ام باز هم چون همیشه محتاجم به امام جواد رو زده‌ام او مراد است و من مریدترین او جواد است و من گرفتارم نذر کردم گدای او باشم شکر حق که گدای دربارم هر زمان غرق در نیاز شدم دست لطفش به من عطا کرده او همیشه به وقتش آمده است دردهای مرا دوا کرده دست حاجات من گره خورده به نگاه پُر از کرامت او کاش که قسمت منم بشود در مضیفش، غذای حضرت او حرمش حس دلنشین دارد همه جای حرم خراسانی‌ست هر طرف را که خوب می‌بینی مملو از زائران ایرانی‌ست اُنس داریم از تولدمان به امام رئوف و‌ فرزندش به جوادش که ما قسم دادیم خوب حس کرده‌ایم لبخندش مشت خود را به خاک می‌کوبید ناله می‌زد "لاَخرَجَنَّهُما" پدرش سینه می‌زد و می‌سوخت تا که می‌گفت "اَحرَقَنَّهُما" از پدر غرق اشک می‌پرسید واقعاً مادرم در آتش سوخت؟! مادرم سوخت! محسنش هم سوخت؟! پَر تاجِ سرم در آتش سوخت؟! :: مادری بود از بس این آقا روضه‌اش روضه‌ی حسن شده بود قاتلش یار همزبانش شد آه! با مادر هم سخن شده بود: آه! آتش به جانم افتاده آه مادر! برس به فریادم مثل فرزندهای دیگر تو دم آخر به خاک افتادم لبم از تشنگی کبود شده عطش از رنگ و روی من پیداست پهلویم تیر می‌کشد مادر این هم از غربت بنی‌الزهراست جگرم پاره پاره شد مادر خون چکیده ز گوشه‌ی دهنم زهر اثر کرده و کبود شدم درد افتاده در تمام تنم هرچه شد، نیزه بر تنم نزدند و سه شعبه به قلب من نزدند کسی اینجا به فکر غارت نیست چنگ بر کهنه پیرهن نزدند هیچ‌کس بی وضو و با چکمه وای من روی سینه‌ام ننشست هیچ‌کس پشت و رو نکرد مرا هیچ‌کس سینه‌ی مرا نشکست آه از قلب خسته‌ی زینب ضربانی که باز تند شده آه از ضربه‌ی دوازدهم آه از خنجری که کند شده بدنم زیر آفتاب اما بدنم زیر دست و پاها نیست سر پاداشِ بردنِ سر من بین شمر و سنان که دعوا نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا جواد الأئمه می‌گویم می‌شود کفتر دلم آزاد دم باب الجواد با نامت پدرت هرچه خواستم را داد پسر بهترین پدر، بَه بَه پدر بهترین پسر، بَه بَه خلقتت اوج آفرینش بود به ظرافاتِ این هنر، بَه بَه مدح جود تو را خدا گفته از تو گفتن نه کار شاعرهاست از تو کم گفته‌ایم، تقصیرِ بی‌هنر بودن معاصرهاست نسخه‌ی دیگر امام رضا صاحب منبر امام رضا لقبت می‌بَرَد دل ما را ای علی اکبر امام رضا حکمتی داشته، امام رضا به خراسان اگر که راهی شد پدرت ساکن است اینجا، پس اهل ایران حساب خواهی شد نام زیبای تو مِی ناب است رونق کسب و کار ساقی‌هاست یا جواد الأئمه! انصافاً مرقدت مشهد عراقی‌هاست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشمه‌ی خشکیده را شب تا سحر پُر می‌کنند سفره‌های اشک ما را پشت در پُر می‌کنند هرکه هستی، هرچه هستی از کریمان کم نخواه دست خالی را کریمان، بیشتر پُر می‌کنند مُشت خاک از کوچه‌ای ویرانه دستم را گرفت خاک‌ها را می‌خرند و جاش، زر پُر می‌کنند ما گداها آبروریزیم اما اهل جود کیسه‌ی ما را همیشه بی خبر پُر می‌کنند بارِ مانده بر زمین را روی شانه می‌کِشند شهر را با جودشان اهل نظر پُر می‌کنند سائل باب الجوادم، زائر باب المراد در حرم کشکول من را بی ضرر پُر می‌کنند :: من فدای تشنه‌ای که زهر خورده جای آب آنکه در جانش حرامی‌ها شرر پُر می‌کنند پیش چشم آن کسی که تشنه خورده بر زمین از چه آب کاسه‌ها را اینقدر پُر می‌کنند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
افتاده بود تشنه‌لب و آه می‌کشید فریاد بی کسیش به جائی نمی‌رسید او رحمت رحیم، جواد الائمه بود... می‌داد از کرامت خود بر همه امید من درک کرده‌ام خودم این نکته را که هست نام جواد بر همه ی قفل‌ها کلید دریای جود و عاطفه و ناجی غریب قبله... مراد... شهره به مِهر است و من مرید برشانه داشت بار غم غربتی قدیم روی لبش ترانه‌ی یاحی و یاشهید مجموعه‌ای ز مقتل اولاد فاطمه است پس روضه‌هاش می‌طلبد گریه‌ی شدید باید به پای روضه‌ی این سرور صبور سر را شکست... گریبان ز غم درید کف می‌زدند با نفس آتشین او چندین کنیزِ پستِ زنا زاده‌ی پلید شرمنده‌ام ز حضرت زهرا از این کلام آنقدر ناله زد ز عطش تا نفس برید سر را گذاشت گوشه‌ی حجره به روی خاک گریان به سمت قبله غریبانه پا کشید.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e