eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آن‌شب مدينه غرق تجلاّی نور بود آيات نور در همه‌جا در ظهور بود گـردون دوباره جلوه‌ی وادی طور بود هرسو فرشته‌ای به فلك در عبور بود آئينه‌ای ز نور خدا داشت شهر نور گنجينه‌ای ز صدق و صفا داشت شهر نور كروبيان به شوق قدومش صلا زدند دم از فروغ چهره‌ی شمس الضحی زدند با هرنفس كه در ره صدق و صفا زدند گم‌كرده‌گانِ راه وفا را صدا زدند گفتند گر نشاط سماوات بی حد است فصل ظهور هادی آل محمّد است خيز و ببين سُلاله‌ی خيرالأنام را آئينه‌ای زلال، زحُسن تمام را دربر گرفته است امامی امام را دادند بار عام تمام عوام را دستي برآر و عيدی ازآن مقتدا بگير! از درگه جواد، جواز جزا بگير! او جلوه‌ی هميشه‌بهار ولايت است خورشيد تابناك سپهر هدايت است چارم علی زآل رسول عنايت است الطاف اين امامِ مبين، بی نهايت است ای تشنه‌كام! لب به لب كوثری بزن! از چشمه‌ی كرامت او ساغری بزن! آئينه‌ی نجابت گل‌های نور، اوست فُلك نجات و گوهر دريای نور، اوست مشعل فروز سينه‌ی سينای نور اوست شمس هدايت همه، معنای نور، اوست اين انعكاس نور در آئينه‌ی خـداست معنای نور آيه‌ی والشمس والضحاست او را خدای عزّوُجل برگزيده است بهر بشر امام هُدا آفريده است وقتی دعای جامعه از او رسيده است يعنی زلال وحی ازآن گل چكيده است اين كوثر هميشه زلالی كه جاری است هرگز خزان ندارد و دائم بهاری است ايمان، شكوفه‌ای‌ست به گلزار جان او تقوا، نشانه‌اي‌ست زحُسن بيان او اخلاص، چشمه‌اي‌ست ز چشم روان او ايثار، آيتی‌ست در عالم نشان او قدرش اگركه نامتناهی‌ست اين امام مجموعه‌ی صفات الهی‌ست اين امام اين است آن امام كه از نور باورش ظلمت شده اسير هميشه به محضرش عطر حيات می‌دهد انفاس اطهرش شيران نشسته‌اند همه در برابرش در پای آن امام مبين سر نهاده‌اند سر را به خاكبوسی دلبر نهاده‌اند اشكی زشوق در قدم او فشانده‌ام خود را به آستانه‌ی آن گُل کشانده‌ام دل را به راه سامره‌ی او نشانده‌ام من هرچه خواستم از او ستانده‌ام اين‌بار هم كرامت او را طلب كنم بار دگر به درگهش عرض ادب كنم ای واجب السّلام نثارت سلام من شيرين شده زجام ولای تو كام من نامت هميشه موج زند در كلام من تو باخبر ز حال منی ای امام من چشم «وفایی» است به بخشيدن شما روز حساب دست من و دامن شما ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز وقت عطای زهرا شد گره‌هامان یکی یکی وا شد تو رسیدی و روز میلادت پیشواز غدیر مولا شد@hosseinieh_net
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🌸تنها مانده تا خود را به سراپرده‌ی اسرار بزن هر لحظه دم از حیدر کرار بزن برخیز ز جا، مگر خجالت دارد عشقِ به علی را همه‌جا، جار بزن 📝 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سرچشمه‌ی روشن حیات است غدیر عطر ملکوتِ است غدیر گرچه به بلندای شکوهش نرسیم کوتاه‌ترین راه نجات است غدیر@hosseinieh_net
تا اوج، به یک اشاره برمی‌خیزم با دامنی از ستاره برمی‌خیزم صد مرتبه هم اگر بیفتم بر خاک با نام "علی" دوباره برمی‌خیزم@hosseinieh_net@dobeity_robaey
🌸آدرس کانال رباعیات آیینی حسینیه 👇👇👇👇👇 ↳ @dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
دوست دارم خاک باشم در قدم‌های علی تا کنم در رهگذار او تماشای علی دوست دارم اشک باشم، چشمه‌چشمه جوبه‌جو تاکه قطره قطره اُفتم در قدم‌های علی دوست دارم باد باشم با امید و آرزو سرنهم مثل نسیمِ صبح، بر پای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق پَر زنم تا گلشن سبز و دل‌آرای علی دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او بشنوم از دوستانش صوت آوای علی دوست دارم چشم باشد عضو‌عضوم تا مگر وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب گاه با یاد علی، گاهی به زهرای علی دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر نامه‌ی اعمال ما باشد به امضای علی دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین عروة الوُثقای ما باشد تولای علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا این‌گونه بار آورد کلاف شعر دارم، سال‌ها کارم غزل‌بافی‌ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی‌ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس...، دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی‌داند علی نادیده می‌بیند، علی ننوشته می‌خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را :: کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می‌رسید آن‌روز کنار برکه‌ای دریا به دریا می‌رسید آن‌روز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس‌ها حبس شد...، در سینه‌ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر‌ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می‌گفتند: آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود: بسم الله، ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می‌کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت می‌کنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان‌ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت می‌دهم جز او امیرالمؤمنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی‌ها الهی که بسوزد پنبه‌ی در گوش بعضی‌ها پیمبر گفت: آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته‌ام بار سفر دیگر وصیت می‌کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عُقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...، الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر ((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دل‌ها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به‌دست‌آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغِ جراحی‌ست اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهی ست عوالم را ببین، آتش علی، دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته... علی هرگز نمی‌بندد به روی هیچ کس دَر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با نور علی دل به سیاهی ندهم جز او به ولایتی گواهی ندهم بر درگه مرتضی گدایی عشق است آن را به هزار پادشاهی ندهم@hosseinieh_net@dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت: خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟ نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی در حرا گفتم: علی؛ شب با خدا گفتم: علی تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی... مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین» وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین» دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟ ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟ بعد از این سنگ محک،‌ دیگر ترازوی علی‌ست ریسمان رستگاری، تار گیسوی علی‌ست من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم» طالبان «اِهدنا»! این هم «صراط المستقیم» چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات» خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات» هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
من ماجرا را خوب یادم هست چون کاروانِ ما جلوتر بود پیکی رسید و گفت برگردید دستور، دستور پیمبر بود چرخید سرهای شترهامان چون با محمد بود دل‌هامان فرمانبری از حرف پیغمبر با حج برای ما برابر بود خیل عظیم حج‌گزاران را گرد درختانی کهن دیدیم کار بنای سایه‌بان‌ها با عمار و سلمان و ابوذر بود زنگ شترها از صدا افتاد از دشت حتی رد نمی‌شد باد راوی به حرف خویش پایان داد یعنی محمد روی منبر بود «اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینی...» «مَن کُنتُ مَولاهُ عَلی مَولاه...» بانگ رسایی داشت پیغمبر هرچند بعضی گوش‌ها کر بود آن‌ها که می‌دیدند می‌خواندند از چشم پیغمبر مرادش را آن‌ها که نشنیدند می‌دیدند در دست او دست برادر بود هم برکه هم دریا شهادت داد هم طور هم سینا شهادت داد حتی شن صحرا شهادت داد حکم ولایت دست حیدر بود از خندق و از بدر تا خیبر تا لحظۀ آخر که در بستر... از ابتدا حرف از ولایت بود آری! ولایت حرف آخر بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e