eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
399 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آیینه صدق و صفا، موسی بن جعفر روح مناجات و دعا، موسی بن جعفر در بند، در تشویش، در طوفانِ ظلمت کشتی ما را ناخدا، موسی بن جعفر واشد گره از کار ما بی مزد و منت تا زیر لب گفتیم: یا موسی بن جعفر عاقبتش در دو جهان ختم به خیر است هرکس مسیرش شد "الی موسی بن جعفر" از ابتدا خورده گره حاجات شیعه با حضرت عباس؛ با موسی بن جعفر ذکر لب ما یک‌صدا: "جانم رضا جان" ذکر علی موسی الرضا: "موسی بن جعفر" در کنج زندان‌ها به صرف تازیانه افطار را می‌کرد وا، موسی بن جعفر کار خودش را کرد سِندی ابن شاهک جان داد با زهر جفا، موسی بن جعفر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود چرا که رزق ما از سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر بود اگر باب‌الحوائج خوانده می‌شد علتش این است، که با قلب شکسته مرهم دل‌های مضطر بود زن بدکار و بُشر حافی و مردان زندان‌بان به لطف او برای هرکسی ایمان میّسر بود عذاب شیعیان یا قعر زندان؟ انتخاب از او به دوشش بار جُرم دوستان تا روز محشر بود* اسیری که تمام مدت آزادی‌اش تنها زمان رفتن از زندان به یک‌ زندانِ دیگر بود امام مهربانِ مسلمین، افطار هر روزش به دست سندی‌بن‌شاهکِ ملعونِ کافَر بود اگرچه عاقبت آزاد شد، اما همه دیدند که بر یک تخته‌پاره در غل و زنجیر، پیکر بود به یاد مادرش افتاد هرکس دید جسمش را به او گفتند: "صارت کالخیال" از بس که لاغر بود ✍ * امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي» ترجمه: «خداوند متعال بر شیعه غضب کرد و مرا بین جان خودم و آنان مخیّر فرمود؛ پس به خدا قسم من با جان خودم، شیعیان را حفظ کردم» 📚کافی، ج ۱، ص ۲۶۰ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کلامش واژه‌ واژه، خط به خط مثل پیمبر بود به وقت خطبه‌خوانی روی منبر نیز، حیدر بود چنان آئینه‌ی «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ» شد حِلمش که در خندیدنش آیات رحمانی مصوَّر بود ربود از خلق عالم دل به حُسن خُلق و ثابت کرد که تأثیر محبت بیشتر از زور و زیور بود کرامت داشت آن‌گونه که در هنگام بخشیدن غریب و آشنا در چشم او با هم برابر بود برای آب و نانت هم بخوان باب الحوائج را کسی که روزی عالم به یُمن او مقدر بود زبانِ روزه شب می‌کرد صبحش را میان بند و شب تا صبح بر روی لبش الله اکبر بود غلط گفتند زندانی شده؛ در اصل باید گفت که زندان خود اسیر حضرت موسی بن جعفر بود * * شکستند استخوانش را و رویش شد کبود اما تمام غصه‌اش از روضه‌ی پهلو و مادر بود خدارا شکر اگر کشتند، جسمش را کفن کردند خدارا شکر که رأس شریفش روی پیکر بود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخۀ بشکسته امید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه‌چال، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار به جز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی؟ در سینه دگر جز نفس مختصری نیست «تا بال و پرم بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست» ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت دیوارها، نمناک از شرم حضورت دهلیزها مَستند، هنگام عبورت زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت این بندها، در بند زلف دلپذیرت موسای دربندی و هارون‌ها اسیرت یوسف که ترس از تنگی زندان ندارد مصر وجود است او، غم کنعان ندارد نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد جان جهان است او، هراس جان ندارد عاشق دلش دریاست، حتی کنج زندان آیینه‌ی دنیاست، حتی کنج زندان ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت! هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت! زانو زدند ایوب‌ها، در پای صبرت آقا! به این حجم از بلا عادت ندارم باید بگویم: شاعرم، طاقت ندارم سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا! زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا! چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا! خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا! هر چند در دستان او، جام بلا بود از تشنگی، یک‌ریز یاد کربلا بود معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است فهمیده‌اند انگار یوسف بی‌گناه است بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟ پایان این قصه، گمانم اشتباه است یوسف می‌آید، روی تابوت است اما از اشک یاران، دجله مبهوت است اما موسای ما از طور سینا بی‌عصا رفت این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت دردا! که با دُردانه‌ی زهرا، چه‌ها رفت تا پر کشید، اول دلش پیش رضا رفت بی او، اگر چه عشق مشکی‌پوش می‌شد، نور خدا بود او، مگر خاموش می‌شد؟ در بند بود و عالمی دربند اویند بسیاری از سادات، از پیوند اویند شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند هر گوشه، فرزندانِ دانشمند اویند وا می‌کند بر روی ما، بن‌بست‌ها را باب‌الحوائج شد، بگیرد دست‌ها را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای امید همه! ای چاره‌ی حیرانی‌ها! ای دوای همه‌ی درد و پریشانی‌ها! سفره‌ات کرد نمک‌گیر همه‌ دنیا را روضه‌ات راه نجات همه زندانی‌ها سیدی دست مریزاد! رسیده یک عمر کرم ایل و تبار تو به ایرانی‌ها عاشقی در همه جا دردسری بود ولی ما رسیدیم از عشق تو به آسانی‌ها قتلگاه آمده‌ای یا که به زندان آقا؟ ساق پایت چه شده؟ وای ازین جانی‌ها تازیانه، غل و زنجیر، جسارت، دشنام چارده سال تو بودی و پریشانی‌ها یوسف فاطمه و تخته در و چار غلام کرده تغییر چرا رسم مسلمانی‌ها پیکرت روی زمین ماند، نماندند اما، دختر و خواهر تو بین بیابانی‌ها * * سر جدت که جدا شد، همگی شیر شدند شمر آمد به حرم، کرد رجز خوانی‌ها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رشته‌ی دل‌های عاشق، پشت این در بسته شد بار ما از خانه‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح، معبر بسته شد مُشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مُشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد * * آن‌که از کار پیمبرها گره وا می‌کند دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش، این ظلم چیست؟ در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد تازیانه رفت بالا، چشم مادر تار گشت تازیانه خورد بر تن، چشم مادر بسته شد آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم، روضه‌ها سربسته شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت چه قدر و منزلت و جلوه و جلالی داشت به پیش پرتو خورشید تیره‌گی محو است سپیده را چه غمی گر سیاه چالی داشت کجاست گر که عبایی از او فقط باقی است میان شور مناجات خود چه حالی داشت نگشت مانع پرواز او غل و زنجیر برای سیر و سلوکش همیشه بالی داشت چراغ خلوت او بود ذکر یا قدوس که آن حقیقت روشن، دل زلالی داشت نبود غافل از اندیشه‌ی خداجویی به قدر فرصت گل‌ها اگر مجالی داشت به گردنی که نشد خم، به پیش ظلم و ستم ز باغ سرخ شهادت، عجب مدالی داشت تمام زندگی او قیام بود و جهاد چه روزهای عزیزی، چه ماه و سالی داشت ازآن دعا که به لب داشت در شب هجران امید روشنی و مژده‌ی وصالی داشت غمش زبس که مقدس بُوَد، «وفایی» گفت امین وحی خدا از غمش ملالی داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلْ مبتلای حضرت موسی بن جعفر است دردْ آشنای حضرت موسی بن جعفر است بر اهل آسمان و زمین سروری کند هر کسی گدای حضرت موسی بن جعفر است باب الحوائج است و دو چشمم همیشه بر، دست عطای حضرت موسی بن جعفر است شد بی نیاز از همه کس، هر که روزی‌اش با بچه‌های حضرت موسی بن جعفر است اصلا برات کرببلا، کاظمین، نجف دست رضای حضرت موسی بن جعفر است زهرا نظر نموده بر آن‌کس که سینه‌اش ماتم‌سرای حضرت موسی بن جعفر است من آرزوی روضه‌ی رضوان نمی‌کنم تا روضه‌های حضرت موسی بن جعفر است حال زن یهودی بدکاره را ببین محو دعای حضرت موسی بن جعفر است بی حرمتی به ساحت زهرای مرضیه اوج بلای حضرت موسی بن جعفر است او را به روی لِنگه دری حمل می‌کنند این در نه جای حضرت موسی بن جعفر است روی فلک سیاه که زنجیر و غل هنوز بر دست و پای حضرت موسی بن جعفر است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فلق در سینه‌اش آتش فشانِ صبح‌گاهی داشت که خون‌آلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت... طراوت در هوا از ریشه‌ی زنجیر می‌روید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت مگر خورشید را هم می‌توان خاموش کرد آخر کسی از تیره‌ی شب در سرش افکار واهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاکْ خاکی‌تر که در آن نخ‌نما آغوش، اسرار الهی داشت کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟ مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهی داشت! هماره آهِ او خرج دعا بر مردمان می‌شد اگر در سینه‌اش یارای آهی گاه‌گاهی داشت به تسبیحش قسم زنجیره‌ی عالَم به دستش بود چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت چه بنویسم از آن گودال، ازآن قعر السجون، از زخم از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت تمام کشور من کاظمین کوچک مردی‌ست، که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد تو حَوِّلْ حالَنایی، حال و روزم با تو بهتر شد تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی تو شیرازی، خراسانی، قمی، آری تو ایرانی کنون دریای طوفانی‌ست ایران ناخدایی کن نمک‌گیر تبار توست این کشور، دعایی کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتش شده بیایی و درمانمان کنی فکری به جسم زخمی ایمانمان کنی ما را فراق روی تو، تا کفر برده است برگرد تا دوباره مسلمانمان کنی ما آبروبریم به دردت نمی‌خوریم حق می‌دهیم از همه پنهانمان کنی ابری شدیم و راه به گریه نبرده‌ایم داریم امید تا که تو بارانمان کنی ما را کنون که تا حرم شاه راه نیست ای کاش تا که زائر سلطانمان کنی * * حالا که کاظمین نرفتیم کاش که ما را غبار راه خراسانمان کنی حالا که پای سفرهٔ موسی بن جعفریم در این عزا تو کاش که مهمانمان کنی امشب خودت گریز به کرب و بلا بزن تا که فدای سید عطشانمان کنی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهار، می‌شِمُرَد اشک‌های باران را هجومِ ضربه‌ی شلاق‌های بوران را خزانِ سرخِ زمین سبز می‌شود آخر بهار، می‌رسد و می‌کُشد زمستان را بهار، هوی مسیحای خاکِ در گور است به آب می‌سِپُرد خشکی بیابان را بهار را چه به پاییزهای طولانی ؟! چقدر صبر کند خشکسالِ هجران را ؟! به حکمِ داس‌به‌دستان، به مرگ محکوم است گُلی که زندگی آموخته‌ست، گلدان را دوباره دستِ خدا را به ریسمان بستند همان تبار که از پشت، دستِ شیطان را کبوتری که قفس را هم آسمان می‌دید همیشه دید در انبوهِ درد، درمان را چه یوسفی که ندارد هوای آزادی ! چه یوسفی‌ست که پَر داده چاهِ کنعان را ! به آجر آجرِ زندان قیام می‌آموخت کسی که ریخت، به میدان سجده‌اش جان را میان دخمه‌ی تاریک، نور پیدا کرد زنی که آن همه گم کرده بود، ایمان را اباالرئوف، هرآیینه می‌شکست اما رها نکرد، دلِ سنگی نگهبان را اسیر بود، ولی ریسمانِ ایمانش اسیر کرد، مسلمان و نامسلمان را هجومِ سیلی جلادهای حیوان‌خو کبود کرد، تنِ آیه‌های انسان را به شأن آیه‌ی «اِلّاالمُطَهَّرون» سوگند که بی‌وضوصفتان می‌زدند قرآن را دهانِ هر که به تندی به ناسزا وا شد شکست، روی دلِ زخمی‌اش نمکدان را شبیه پیکرش آماجِ زخم شد جگرش به پاره‌ی جگر از بس گذاشت دندان را به کامِ تشنگی‌اش جامِ اشک می‌نوشاند به کربلای لبش روضه‌های عطشان را به پای او غل و زنجیرها اسیر شدند زمانِ رفتنش آزاد کرد زندان را سیاه‌چالِ غمِ کاظمین، بالا برد کتیبه‌های عزای قم و خراسان را اسیرِ سلسله‌های عراقِ آن دوران اسیر کرد، دلِ مردمان ایران را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e