eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آغاز روضه بود که شاعر وضو گرفت بعد از وضو برای نوشتن اجازه خواست با اشک‌وآه رو به ضریحت نشست و بعد در باب شعر از تو مضامین تازه خواست شعرش، هوای پرزدنش،گریه کردنش حال و هوای سوم شعبان گرفته بود با دست رو به سوی مدینه اشاره کرد شهری که بعد از آمدنت جان گرفته بود کوتاه بود دستش از آن سرو سربلند در خطی از مدینه که تا کربلا کشید شاید هزار بار فقط مرد و زنده شد در ذهن نیمه‌جان خودش تا تو را کشید آن گاه دل شکسته و آرام و سر به زیر آمد کنار خانه‌تان، خانه‌ی علی با احترام روی دو زانو نشست و دید طفلی که سر گذاشته بر شانه‌ی علی دارد به روی فاطمه لبخند می‌زند دارد تمام هستی این خانه می‌شود با او فضای خانه پر از عطر زندگی‌ست با او هوای شهر صمیمانه می‌شود شاعر غزل نوشت ولی چارپاره شد با لرزشی مداوم و رنگی پریده‌تر لکنت گرفت با ضربانی که تند شد نام حسین بر لبش آمد بریده‌تر بارانِ السلام علیکْ ایّها الشهید نَم نَم تمام خانه‌ی او را فرا گرفت یک یا علی نوشت و خودش را به او سپرد در لرزشی که شانه‌ی او را فرا گرفت بی شک حسن تمام وجودش حسینی است وقتی حسین محو تماشای زینب است این روزها به شادی او شاد می‌شود اما همیشه در غم فردای زینب است من فکر می‌کنم که خداوند ذوالجلال او را عصای پیری حیدر گذاشته عرش خداست دوش پیمبر وَ این پسر پا روی شانه‌های پیمبر گذاشته خورشید و ماه دور سرش چرخ می‌زنند یعنی که کهکشان شده آواره‌ی حسین جایی که جبرئیل پرش را گشوده است فطرس دخیل بسته به گهواره‌ی حسین :: بادی وزید و پنجره‌ها بازتر شدند پایان روضه وقت اجابت رسیده بود یعنی غروب روز دهم بر فراز نی پیغمبری به مزد رسالت رسیده بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو را این‌گونه می‌نامند مولای تلاطم‌ها و نامت غرش آبی آوای تلاطم‌ها تو را این‌گونه می‌فهمند مجذوبان كه اربابی و نامت مونس هموارهٔ شب‌های بی‌خوابی تو را پیغمبر بی‌سرترین پیغام می‌دانند تو را بنیان‌گذار اصلی اسلام می‌دانند و تو تكثیر حق در جان هفتاد و دو پیغمبر كه پیغام تو را بردند از لاهوت آن‌سوتر تو میلادت شروع جنبش خونین آزادی‌ست تو میلادت برای عاشقان غم، عارفان شادی‌ست... تو را بر محملی از دل، از آن بالا فرستادند تمام آسمان و اهل آن در پایت افتادند... تو را كه مصطفی همواره از جبریل می‌پرسید علی در قاب چشم فاطمه هرشب تو را می‌دید برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می‌كردند برای تو شهید كربلایی گریه می‌كردند... زمین می‌ماند و تو ظهر شورانگیز عاشورا و یک روز حماسی و غرورانگیز عاشورا به پیش بادها استاده‌ای، ای روح طوفانی نگاه تو عمیق و ساده چون آیات قرآنی خدا را هرچه با اثبات خود اثبات می‌كردی تمام عقل‌ها و روح‌ها را مات می‌كردی كنون من مانده‌ام بین سرود و مرثیه حیران منم یک لحظه زیر آفتاب و لحظه‌ای باران... قلم از عشق تو آقا زیارت‌نامه می‌خواند و فطرس در جوار تو برایت نامه می‌خواند یكی از نامه‌ها خیس است همراهش سلام ماست و تو با مهربانی می‌نویسی این غلام ماست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عالم چراغانی شده از نور امشب دنیای محزون می‌شود مسرور امشب نزدیک شد بر جان ما دور خوشی‌ها ناراحتی از جمع ما شد دور امشب درهای توبه باز خواهد شد به عالم گیرم که شیطان می‌شود رنجور امشب باید حیات خویش را از سر بگیریم وقتی منادی می‌دمد در صور امشب هر دل می‌یابد مژده‌ی پیغمبری را هر خلوتی هم می‌شود چون طور امشب میلاد آب و آینه، میلاد نور است یعنی بساط عاشقی شد جور امشب در آسمان‌ها حاملان عرش اعلی سرمی‌دهند این نغمه را با شور امشب؛ ماه ظهور چند خورشید است این ماه از ابتدا تا انتها عید است این ماه :: جان‌ودل شیعه پی جام حسین است وقتی سر آغاز غزل نام حسین است مانند آب از تشنگان رفع عطش کرد آرام‌ِ دل نام دل‌آرام حسین است هر قاعده خورده به‌هم از لطف آقا آزاد، یعنی آن که در دام حسین است مکتوب شد در زمره‌ی خوبان عالم هر نام که در بین خدّام حسین است ایمان ما کفر است در روز قيامت معيار اگر آن روز اسلام حسین است مرغ سعادت می‌نشیند روی بامش هرکس کبوتروار بر بام حسین است تا که پر قنداقه‌اش در آسمان‌هاست عرش‌ِ خدا هرشب در احرام حسین است زیباست دنیا با حسین و با اباالفضل شد ذکر لب‌ها یاحسین و یااباالفضل :: ای باعث آرامش احوال ارباب با تو همیشه خوب می‌شد حال ارباب آسایشی در عمق جانش نقش می‌بست هر بار می‌رفتی به استقبال ارباب دیدی که از روز ولادت نقش بسته بر روی دیوار دلت تمثال ارباب تثبیت کردی با ادب جای خودت را در سینه‌ی از عشق مالامال ارباب "اِرکَب بِنَفسی اَنتَ یاعَبّاس" یعنی شأن تو والا بود در اقوال ارباب فانی شدی در او و هرجایی که می‌رفت سایه به سایه آمدی دنبال ارباب ای "کاشف‌الکرب" حسین و خاندانش ماه قبیله، ای عموی آل ارباب در بین اهل‌آسمان فخر زمینی آرام جان‌ و قلب زین‌العابدینی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن شب که باغ، حال و هوای دعا گرفت هر شاخه‌ای قنوت برای خدا گرفت شعر علیل و واژهٔ بی‌اشتهای آن با اشک‌های شوق تشرّف شفا گرفت در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب بی‌اختیار دامن مهر تو را گرفت مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود خورشید با تبسم تو روشنا گرفت عالم قرار بود پس از تو شود خراب مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست اذن طواف در حرم کربلا گرفت بی‌شک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد با عطر تو عوالمِ ایجاد پا گرفت دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت :: از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت فیض عظیم با «وَ فَدَیْناهُ» موج زد این جام را خلیل به لطف شما گرفت حتی پیامبر به پیامت امید داشت آن روز که تو را به سر شانه‌ها گرفت عُمّان درست گفت: خدا در دم نخست وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر از دشمنان خون خدا خون‌بها گرفت؟! «آنان که در مقام رضا آرمیده‌اند» دیدند «دعبل» از چه امامی قبا گرفت من درخور عطای شما نیستم ولی باید دهان شاعرتان را طلا گرفت وقتی خروش کرد که «باز این چه شورش است» آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که در مقدم تو باد صبا گُل ریزد پیک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد شب میلاد تو عالم اگر عطرآگین است جبرئیل از در و از بام و هوا گُل ریزد ای گُل سرسبد گلشن زهرا، جبریل گر، به پای تو نریزد، به کجا گُل ریزد؟ فطرس از مقدم تو شکرِ خدا می‌گوید بال بگشوده و بر ارض و سما گُل ریزد خبری گر زجمال تو به یوسف برسد زسرشک شعف خود همه‌جا گُل ریزد هرکسی نقش ببندد به لبش نام حسین گویی از شاخه‌ی پُربار وفا گُل ریزد ای بقا یافته دین از تو، به پاس قدمت خضر پیوسته لب آب بقا گُل ریزد احترام حرم از منزلت و حُرمت توست هاجر از شوق تو در سعی و صفا گُل ریزد هر زمانی که به محراب نیایش آیی روی سجّاده‌ی محراب دعا گُل ریزد گلفروش چمن عشقی و غیر از تو چه کس، در ره دوست گه رنج و بلا گُل ریزد؟! تُربت اطهر و ایثار تو از بس خوشبوست گویی از خاک تو در کرب‌وبلا گُل ریزد می چکد گرکه زچشمان «وفایی» اشکی به روی خاک تو با اهل ولا گُل ریزد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هنگامِ رحمت است؛ به فطرس خبر دهید! اشکی اگر چکید، سریعاً اثر دهید! ای اهلِ آسمان! زِ سرِ صَف، یکی یکی وقتی رسید نوبتتان، زود، سَر دهید! قنداقه‌ی حسین، به احمد رسید و گفت: این گل شبیهِ کیست؟ جماعت! نظر دهید شَهدی چو قند، می‌رسد از سمتِ کویِ یار ای نخل‌ها، چه جایِ تعلل؟ ثمر دهید! باید به راهِ دوست، فدا کرد جانِ خویش؛ جانِ عزیز را که نباید هَدَر دهید! امشب از آن نگاه، نگیرید سود اگر، مجبور می‌شوید از این پس ضرر دهید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز پیوند دل و صبر گسستم با اشک  باز پیمانه‌ی پندار شکستم با اشک باز در پرده‌ی اخلاص نشستم با اشک  باز در خانه‌ی دل پنجره بستم با اشک دوختم چشم از این پنجره من بر کرمش  چنگ انداخته بر پنجره‌هاى حرمش حرم اوست که از عرش عُلا خوبتر است  قبله‌ی جان و دل مردم صاحب‌نظر است به ضریحش نگران چشم امید بشر است  از چراغش همه دم نور خدا جلوه‌گر است ما همه پُر ز سؤال و حرمش مسؤول است  زیر آن بقعه‌ی مرفوع، دعا مقبول است امشب از چیست که عالم به سرود آمده‌اند؟  قدسیان صف به صف از عرش فرود آمده‌اند در بر ختم رسولان به درود آمده‌اند  عشق و عقل و ادب آن جا به سجود آمده‌اند تا بگویند به او مژده‌ی میلاد حسین  که شود تازه دلش هر نفس از یاد حسین دل به شوق آمده و بس که تپیدن دارد به حریم علوی، میل پریدن دارد که جمال پسر فاطمه دیدن دارد نغمه‌ی کودک نوزاد شنیدن دارد که برد سجده و تسبیح و دعا می‌خواند  پسر شیر خدا، حمد خدا می‌خواند قبل از این روز، یکى روز، نبىّ محمود  رفت در خانه‌ی زهرا و چو در را بگشود دید زهرا ـ که فدایش همه‌ی مُلک وجود! ـ  با کسى گرم کلام است و کس آن جاىْ نبود گفت: اى گل که مرا تازه‌تر از مینویى!  کیست در خانه؟ بگو با که سخن می‌گویى گفت زهرا که عیان، سوز من و ساز من است  هم خدا هم نبی‌اش باخبر از راز من است در نهان، کودک من، مونس و دم‌ساز من است  من به او هم‌سخن، او نیز هم‌آواز من است دل من گر چه ز هم‌صحبتی‌اش شادان است  گاه گاهى سخنش ذکر «انا العطشان» است اى پدر جان! دل من بر پسرم می‌سوزد  غم آینده‌ی او بال و پرم می‌سوزد او که گوید ز عطش، من جگرم می‌سوزد  باغبانا! مگر این یاس ترم می‌سوزد قصّه‌ی تشنگى اوست کجا پایانش؟  جان مادر به فداى دو لب عطشانش! اینک آن غنچه‌ی سربسته شکوفا شده است  آن جنین خنده‌کنان انجمن‌آرا شده است طفل عیسى نفس فاطمه، گویا شده است  مونس خلوت او، کودک زیبا شده است شجر طیّبه‌ی حُسن ثمر آورده  فاطمه بهر على باز پسر آورده رحمت از عرش ببارد که حسین آمده است  عظمت سجده گزارد که حسین آمده است عشق، آرام ندارد که حسین آمده است حُسن، فریاد برآرد که حسین آمده است ماه و خورشید، دو آیینه‌ی زیبایى او  فطرس، آزادى خود یافت ز آقایى او نور ایثار برآمد که حسین آمده است  عمر ظلمت به سر آمد که حسین آمده است شب غم را سحر آمد که حسین آمده است  از شفاعت، خبر آمد که حسین آمده است این درختى است که نور شجر از مشعل اوست  برگ آزادى فطرس، ثمر اوّل اوست ابدى شد دژ توحید ز میلاد حسین  شد روان چشمه‌ی خورشید ز میلاد حسین آن چه می‌خواست خدا، دید ز میلاد حسین  پنجمین مرتبه تابید ز میلاد حسین بر جهان آب حیات است حسین بن على  همه را فُلک نجات است حسین بن على این حسین است که پیوند به جان‌ها زده است  عَلَم فضل و شرافت به جهان‌ها زده است پای بر فرق زمان‌ها و مکان‌ها زده است وز کرم بر سر تاریخ، نشان‌ها زده است او ز هر قوم و نژاد است اگر چه عرب است  یاد او اشک برآرد چه اگر تشنه لب است عشق را قافله سالار، حسین است، حسین  نورِ آیینه‌ی اسرار، حسین است حسین فاتح قلّه‌ی ایثار، حسین است، حسین  روح مردان فداکار، حسین است، حسین رخ برافروخت که من مهر جهان‌آرایم  قامت افراشت که من رهبر عاشورایم پدرش چشمه‌ی ایثارِ وفادارى اوست  مادرش تربیت‌آموزِ فداکارى اوست پسرش آینه‌ی قدرت و حق‌یارى اوست  خواهرش حافظ خونِ همه دم جارى اوست دخترش شاهد مظلومى او در شام است  چلچراغى که فروزنده از او اسلام است اى که تکبیر به نامت زده تکبیر! حسین!  موج خونت شده پیروز به شمشیر! حسین! باده نوشیده‌اى از ساغر تقدیر، حسین!  شیره‌ی جان نبى در عوض شیر، حسین! نه عجب گر اثر وحى بُوَد در سخنت  که پیمبر بنهاده است زبان در دهنت چون رسولى که بپرورده رسول اللّهت  با اذان کرده ز اسرار لدن، آگاهت به خدا! در همه جا بوده خدا همراهت  که بلوغ است همه زندگى کوتاهت اى رسانده است به سرحدّ خدا بندگی‌ات!  بس بُوَد عزّت ما را خطى از زندگی‌ات اى حسینى که مسیحا به دمت محتاج است!  گل خورشید به خاک قدمت محتاج است سبزى توبه به گلْ‌اشک غمت محتاج است  همه کس روز جزا بر کرمت محتاج است گر جهانى پى تعظیم تو برخاسته است چه توان کرد؟ خداى تو چنین خواسته است ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌸ولادت با سعادت حضرت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) و روز پاسدار مبارک باد. از فطرسِ ملک به همه پرشکسته‌ها حَیَّ عَلی کرامت گهواره‌ی حسین@hosseinieh_net
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🌸ولادت با سعادتِ رحمت واسعه‌ی الهی، باب نجات امت، حضرت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) مبارک باد. از روى حسین تا نقاب افکندند در عالم عشق، انقلاب افکندند تبریک به طوفان‌زدگانِ غم و درد! کشتى نجات را به آب افکندند ✍مرحوم 📝 @hosseinieh_net
2.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مانده بودم که مرا عشق کجا خواهد برد عشق اما همه را کرببلا خواهد برد کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی این حسین است که با خود همه را خواهد برد@hosseinieh_net
رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل هر کس که مسلمان شده با دین اباالفضل از جانب خورشید به من مرحمتی شد چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل لب‌تشنگی آل عبا چیز کمی نیست از منظر چشمان جهان‌بین اباالفضل ای کودک شش‌ماهه که در لحظه‌ی رفتن لبخند تو شد مایه‌ی تسکین اباالفضل شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار از حالت پیشانی پُرچین اباالفضل زیباتر از این چیست که در معرکه‌ی عشق زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل هستیم گدایانِ درِ خانه‌ی عباس هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل او باعث و بانی شده تا شعر بگویم دریای معانی شده تا شعر بگویم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
🔸مشق رزم قمر بنی هاشم، در محضر پدر و استادش امیرالمؤمنین (ع) یا علی! این کیست می‌آید شتابان سوی تو؟ با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟ او که می‌آید، تو احساس جوانی می‌کنی باز یادِ رزم و شور پهلوانی می‌کنی آمده پیش تو تا مشق سپه‌داری کند تا به سبک حیدری، تمرینِ کرّاری کند می‌زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی! با چه شوقی، بر لبانت چشم می‌دوزد، علی! مانده‌ام در بهت شاگردی که استادش تو‌یی هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تو‌یی من شنیدم بارها آن اسم زیبا را، ولی چیز دیگر بود، عباسی که تو گفتی، علی! با صدایی مهربان، گفتی: بیا عباس من! تیغ را بردار، با نام خدا عباس من! نورِ چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده فکر کن، هر حالتی بر جنگ حاکم می‌شود دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم می‌شود الامان از چشم شور و تیر پنهانی، پسر! کاش می‌شد چشمهایت را بپوشانی، پسر! بی نقاب، ای جلوهٔ حسن خدادادی، نجنگ سعی کن تا می‌شود بی خـودِ فولادی، نجنگ تشنه‌ای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی تا لبانت خشک شد عباس! زیباتر شدی خوب می‌دانم به فکر ذوالفقار افتاده‌ای بی قراری می‌کنی، حقّا که حیدر زاده‌ای رمزِ از جا کندنش یادت بماند «یا علی»‌ ست آخر این «لا سَیف» وقفِ «لا فتی الا علی» ‌ست رزم عباس و علی، به به! چه رزمی می‌شود! ساقی و سقا کنار هم، چه بزمی می‌شود! مثل اینکه باز دستی آشنا، در می‌زند سرخوشی با من؛ ولی این دست خوشتر می‌زند خواهشت را از نگاهت خوانده‌ام؛ باشد! برو درس اینجا ختم شد؛ دیگر حسین آمد، برو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e