eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ای حرمت قبلۀ حاجات ما یاد تو تسبیح و مناجات ما تاج شهیدان همه عالمی دست علی، ماه بنی هاشمی ماه کجا، روی دل‌آرای تو؟ سرو کجا، قامت رعنای تو؟... هم‌قدم قافله سالار عشق ساقی عشاق و علمدار عشق سرور و سالار سپاه حسین داده سر و دست به راه حسین عَمّ امام و اَخ و اِبن امام حضرت عباس علیه‌السلام ای علم کفر، نگون ساخته پرچم اسلام، برافراخته مکتب تو مکتب عشق و وفاست درس الفبای تو صدق و صفاست مکتب جان‌بازی و سربازی است بی‌سری آنگاه سرافرازی است شمع شده، آب شده سوخته روح ادب را ادب آموخته آب فرات از ادب توست، مات موج زند اشک به چشم فرات یاد حسین و لب عطشان او وان لب خشکیدۀ طفلان او... مشک پر از آب حیاتت به دوش طفل حقیقت ز کفت آبنوش درگه والای تو در نشأتین هست در رحمت و باب حسین هر که به دردی و غمی شد دچار گوید اگر یک صد و سی و سه بار ای علم افراشته در عالمین اکشف یا کاشف کرب الحسین از کرم و لطف جوابش دهی تشنه اگر آمده آبش دهی... پنج امامی که تو را دیده‌اند دست علمگیر تو بوسیده‌اند... مطلع شعبان همایون اثر بر ادب توست دلیلی دگر سوم این ماه چو نور امید شعشعۀ صبح حسینی دمید چارم این مه که پر از عطر و بوست نوبت میلاد علمدار اوست شد به هم آمیخته از مشرقین نور ابوالفضل و شعاع حسین وقت ولادت قدمی پشت سر وقت شهادت قدمی پیشتر ای به فدای سر و جان و تنت وین ادب آمدن و رفتنت مدح تو این بس که شه ملک جان شاه شهیدان و امام زمان گفت به تو گوهر والانژاد جان برادر به فدای تو باد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای دست طلب بسته به دامان اباالفضل بسپار دل خویش به دستان اباالفضل سر می‌رود از خاطره‌ها عطر گل یاس هر جا بدمد عطر گلستان اباالفضل امواج عجیبی‌ست در این دشت عطش‌نوش گیسوی دلاویز و پریشان اباالفضل هر حلقه‌ی آن زلف پر است از دل پر خون در بند و رها گشته‌ی درمان اباالفضل دل‌داده و جان‌داده و سرداده و سرمست این است فقط حال محبان اباالفضل شب مُردم و در صبح جنون زنده شدم باز عشق است و سحرخیزی یاران اباالفضل "بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است " این رزق حلالی‌ست ز دستان اباالفضل می‌گریم و می‌میرم و سر می‌کشم از خاک هر لحظه منم گوش به فرمان اباالفضل این دل که چنان شمع پر از سوز و گداز است شرمنده شد از دیده‌ی گریان اباالفضل بسیار گدا شاه شد از دست کریمش دریای عطا سفره‌ی احسان اباالفضل یارا برسان منتقم خون خدا را یارا بگشا این گره را جان اباالفضل 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای نبی‌طلعت، ای علی‌مرآت وی حسن‌خصلت، ای حسین‌صفات ملكوتی‌جمال هستی و هست، در جبین تو جلوۀ مَلَكات مادرت فاطمه‌ست، اُمّ بنین خواهرت زینب است، خیر بنات عشق از جلوۀ تو شد مبهوت عقل از آفرینشت شد مات من و وصف کمال تو؟ حاشا من و شرح جلال تو؟ هیهات بر تو ای حُسن دلفریب، درود بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات هر که چون تو غریق بحر خداست می‌شود ناخدای فُلک نجات هیچ‌کس روسپید عشق نشد چون تو در امتحان صبر و ثبات تو چه شب‌ها به روز آوردی در مناجات قاضی الحاجات ای علمدارِ دشت سعی و صفا دعوتم کن به وادی عرفات به من از خرمن عنایت خویش خوشه‌ای هدیه کن به رسم زکات به سویت آمدم ز روی نیاز به بَرَت آمدم به بوی برات کربلا را ندیده‌ام اما موج اشک من است شطّ فرات منِ بی‌مایۀ سخن‌نشناس تو بگو با بضاعت مزجات، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس» ای فدایی به راه دین، عباس شاهد مکتب یقین، عباس هست آیینۀ دل و جانت روشن از نور «یا و سین»، عباس وَه چه زیبا کشید نقش تو را قلم صورت‌آفرین، عباس به جمالت حسین می‌نگریست با دو چشم خدای‌بین، عباس تو ابوفاضلی و اُمّ بنین فخر دارد به آن و این، عباس جز تو در مذهب وفاداری کیست سردار راستین، عباس؟ داشتی در قیام عاشورا ید بیضا در آستین، عباس مثل ماه شب چهاردهم جلوه‌های تو دلنشین، عباس طوق مهر تو دلنواز، ولی تیغ قهر تو آتشین، عباس غیرت و همت تو می‌بخشد خاتم عشق را نگین، عباس پرچم عشق را به دست تو داد رهبر عادل و امین، عباس تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی» در سپاه مجاهدین، عباس کیستم من؟ ز خرمن فیضت در همه حال خوشه‌چین، عباس کمترین نقش‌بند مدح توام در مدیح تو بیش از این، عباس، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس».. به جمال تو ای حبیب خدا دل جدا عاشق است و دیده جدا شیرمرد جهادی و جاری‌ست در رگ و ریشۀ تو خون خدا سعی خورشیدی‌ات مُبَدَّل کرد ظلمت کفر را به نور هُدی تو و با ظلم آشتی؟ هرگز تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا از تب و تاب تو به وادی عشق شجر طور آمده به صدا.. جان پاک تو شد فدای کسی که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا» چون تو در راه انقلاب حسین دِیْن خود را کسی نکرد اَدا در صف رستخیز رشک بَرَند به شکوه و جلال تو شهدا خنده بر لب، منادیان بهشت عاشقان تو را، دهند ندا که بیایید ای خداجویان در پناه سلالۀ سُعَدا گر شوم خاک درگهت آن روز در مقام تو ای حبیب خدا چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس» چشم از آن لحظه‌ای که وا کردی در دل از راه دیده جا کردی به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم» که تو تسخیر قلب‌ها کردی سر نهادی بر آستان رضا پشت تسلیم را دو تا کردی هدف تو ثبوت «اِلا» بود بعد از آنی که نفی «لا» کردی تو به امضای خون خود، به حسین دل سپردی و اقتدا کردی خاک پای مقدس او را سرمۀ چشم و توتیا کردی ترک سر در طریق حق گفتی بذل جان در ره خدا کردی کربلا دشت شور و عشق نبود کربلا را تو کربلا کردی چون نسیم سحر به همت عشق گره از کار خلق وا کردی دل بیگانه از ولایت را با نگاه خود آشنا کردی ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید سعی در مروه و صفا کردی ای که آزادگان عالم را آگه از سرّ نینوا کردی ای که با جذبۀ محبت خویش خانه در روح و جان ما کردی در شگفتم به پاس این همه لطف که تو ای مهر دلربا کردی، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس» دل و جانی خدای‌جو داری قبلۀ عشق پیش رو داری ای محبت‌شعارِ مهرآیین سیرت و صورت نکو داری تو همانی که چشم در همه حال به عنایات و فضل هو داری فیض‌ها برده‌ای تو از سه امام یعنی از وحی، رنگ و بو داری مُعتَصِم گشته‌ای به «حَبلُ‌الله» صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری به عطشناکی فرات قسم مِی وحدت سبو سبو داری شده‌ای محو شاهد ازلی جز شهادت چه آرزو داری؟ گر دو دستت جدا شود از تن سر پیکار با عدو داری گر امید تو ناامید شود زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری نشوی تا شهید، وا نشود، عقده‌هایی که در گلو داری گرچه زهرا نبود مادر تو به‌خدا رنگ و بوی او داری ما که شرمنده‌ایم، بهر ظهور تو دعا کن که آبرو داری ساقیا! گرچه موجی از دل‌ها بسته بر هر شکنج مو داری با چنین جلوه و جلال و جمال که تو خورشیدِ ماه‌رو داری، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس».. 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جهان دیده‌ست نور آسمان را در زمین پیدا که امشب ماه شد از خانه‌ی ام‌البنین پیدا حسن انگشتر خلقت، حسین آن را نگین، اما اباالفضل آمد و حالا شده نقش نگین پیدا علی آیینه‌ی رب، این پسر آیینه‌دار اوست برای بهترین باید که می‌شد بهترین پیدا به معنایی که او بخشید بر مردانگی سوگند نشد دیگر زنی چون مادرش مردآفرین پیدا همین که سر به خاک آورد و تسبیح خدا را گفت سر پیشانی‌اش شد نقش فردوس برین پیدا خدا را خواند واحد، شرم کرد از گفتن ثانی که شد علم‌الیقین، عین‌الیقین، حق‌الیقین پیدا چنان آسان به پرسش‌های مشکل می‌دهد پاسخ که بر لب‌های مولا نیست غیر از آفرین پیدا برای رتبه باید خوب را با خوب‌ها سنجید اگر در زیردستان می‌شود بالانشین پیدا اباالقاسم، ابوالقربه، قمر، باب‌الحوائج اوست ولی از بین این‌ها شد ابوفاضل‌ترین پیدا اگرچه واقفم بر "لایُقاس" اما ابایی نیست برای این که در اوصاف باشد هم‌نشین پیدا برای مصطفی در دین، برای مرتضی در زهد برای مجتبی در حلم با او شد قرین پیدا به لطفْ آیینه‌ای از "رحمة‌للعالمین" دارد به رزمش شیوه‌ی رزم امیرالمومنین پیدا به سائل بهترین را داد، اما مثل بابایش نشد در سفره‌اش جز اندکی نان جوین پیدا چه جای عیب اگر دور‌وبرش امثال من باشند که در هر خرمنی هستند چندین خوشه‌چین پیدا "سقاهم ربهم" را تا نمی‌خواندند در گوشش برای امر سقایی نمی‌شد جانشین پیدا تمام لشکر دشمن اسیر هیبتش هستند همین که می‌شود با رزم‌ جامه روی زین پیدا علی آنقدر بازوهای او را می‌زند بوسه که انگاری یدالله است از این آستین پیدا دودستی با دوشمشیر از دوسو مردانه می‌جنگد چنان که می‌شود در دیده‌های ریزبین پیدا به‌غیر از لحظه‌ای که اخم او را دیده در صفین ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا به تیغ خشم او شد محو از آیینه‌ی تاریخ اگر شد ناکثین و قاسطین و مارقین پیدا زمین از زخم‌های تازه پر می‌شد اگر هربار نمی‌شد زیر تیغش شهپر روح‌الامین پیدا به هرجا پرچم "هل من مبارز؟" را علم می‌کرد هم‌آوردی نمی‌شد در تمام سرزمین پیدا به قصد رزم تا می‌تاخت می‌دیدند که می‌شد سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا "اشداء علی الکفار" دشمن بود و با این حال نمی‌شد در دلش از دوستان یک‌ذره کین پیدا خجالت می‌کشید از زینب کبری از آن وقتی که با ننگ امان‌نامه شده شمر لعین پیدا زد آتش بر دلش آوای "این عمّی العباس؟" از آن ساعت که شد از خیمه با صوت حزین پیدا امان از لحظه‌ای که شیرمردی خسته و زخمی زمین افتاده بود و گرگ‌ها شد از کمین پیدا عمود خیمه را بابا کشید آن‌جا که دیگر شد حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد به هرسو قطعه‌ای از عین‌‌ و با و آ و سین پیدا حسین از خاک دستش را چنان با بوسه برمی‌داشت که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا تمام پیکرش بر خاک می‌لرزید آن دم که شد از گودی صدای ناله‌ی "هل من معین؟" پیدا کنار حضرت صاحب‌زمان در روضه‌اش هستند پیمبرها - سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین - پیدا دوایش گفتن یک جمله‌ی "یا کاشف الکرب" است اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا برای حضرت عباس طوری گریه کردم که شده لبخند در روی کرام‌الکاتبین پیدا گرفتم در دوعالم دست‌هایش را، یقین دارم که در محشر برایم می‌شود حصن‌ِ حصین پیدا دلم تنگ عمود آخر است، آن‌دم که خواهد شد به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین شروع می‌کنم آغاز شعر را به رجز خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است تمام گوش شو و پای این خبر بنشین در انتظار علی بود خصم و در میدان نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه‌ات سنگین به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان گریزد اسب، بدون سواره و بی زین شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله! به جنگ، اذن که از بوتراب می‌گیرد نخست مردم چشمش شتاب می‌گیرد به ذمۀ همه بی‌شک نماز آیات است اگر نقاب زند، ماهتاب می‌گیرد فدای همت ماهی که عکس دستش را فرات در همۀ عمر، قاب می‌گیرد فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر برای زینب کبری رکاب می‌گیرد مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت علی به دوش نبی رفت، کاش می‌گفتند که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟! از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی‌ دوباره کعبه گمان می‌کنم ترک برداشت به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت نه کربلا که علمدار ما نخستین بار به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت نه مست جام که عمری‌ست مست عباسم قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین بهر دیدار تو ای تاج سر ام البنین آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین بی گمان گهواره‌ات آغوش گرم مادر است راحت و آسوده‌ای زیر پر ام البنین اشک شادی می‌چکد بر گونه‌های اطهرت از میان صحن چشمان تر ام البنین تو مسیحایی اگر، پس خوش به حال مریمت افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین هم شجاعت، هم شهامت در رگانت جاری است وارث شیر خدا، شیر نر ام البنین أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین ای علی مرتضای دیگر ام البنین مثل بابا با نگاهت فتح خیبر می‌کنی چشم بد دور از وجودت، حیدر ام البنین آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس ای تمام آبروی لشگر ام البنین تشنه‌ی آب فراتیم از کرم مهلت بده ساقی لب تشنه‌گان آب‌آور ام البنین چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست کربلایم آرزو پایین پایم آرزوست یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی ساکنان آسمان را بنده‌ی خود کرده‌ای با مرام! از اولش آقا به دنیا آمدی با "ابد والله ما انسی حسینا "بر لبت با شکوهِ حضرت عیسی به دنیا آمدی قبل میلادت تو را با عبد صالح خوانده‌اند کوه ایمان، اسوه‌ی تقوا به دنیا آمدی خضر مایی با خودت آب حیات آورده‌ای از همان آغاز تو سقا به دنیا آمدی به حقیقت شد مبدل آرزوی مرتضی ای علمدار ولایت تا به دنیا آمدی هم پناه حجت حق در میان معرکه هم کفیل زینب کبری به دنیا آمدی جای قنداقه کفن پوشیده و به یاری نور چشم حضرت زهرا به دنیا آمدی صبح محشر که رسد، دست تو دست‌آویز ماست شکرلله شافع عقبا به دنیا آمدی در هجوم درد و رنج و غم صدایت می‌کنند دردمندان "حضرت مرهم" صدایت می‌کنند آزموده، فانی فی الله، روشندل تویی ما شهادت می‌دهیم از هر نظر کامل تویی جرعه‌ای از معرفت امشب بنوشان بر همه مطمئناً ساقی بن ساقی عادل تویی جمع ایثار و فداکاری و تقوا و حیا ضرب در اخلاص و ایمان و ادب حاصل تویی هر صد و سی و سه بار اسمت قیامت می‌کند بانی هربار دل‌های متحول تویی هرچه خوبی بود یک جا در وجودت جمع شد از روایت این چنین پیداست ابوفاضل تویی حاجت ما هرچه که باشد اجابت می‌کنی در گرفتاری فقط حلال هر مشکل تویی رزق سال تک تک ما را خودت امشب بده به خدا روزی رسان این همه سائل تویی مصرعی نذر تو دیوان‌ها به دنبال آورد افتخار شهریار و صائب و بیدل تویی السلام ای سربلند آزمون کربلا بازوان تو شده تنها ستون کربلا خُلق و خویت حیدری مشی و مرامت فاطمی محشری و ناز شستت شیرمرد هاشمی صاحب نطق علی، حُسن حسن، صبر حسین علم باقر، صدق صادق، کظم غیظ کاظمی ابجد نام تو و نام اباصالح یکی‌ست پس به نوعی آینه‌دار امام قائمي دشمنانت در عذاب از ضربه‌های مهلک‌ات در امان از تیغ تو هرگز نباشد ظالمی در میان جنگ الگوی علیِ اکبری بی گمان از ابتدا استاد رزم قاسمی هیچ‌کس از حلقه‌ی دشمن جلودار تو نیست هر زمانی که به سوی قلب لشگر عازمی طعمه‌ی شمشیر تو با سر به دوزخ می‌رود از مصافت برنمی‌گردد حریف سالمی در بصیرت هم‌چنان آوازه داری پهلوان هم به باطل واقفی، هم به حقیقت عالمی شور جاری در رجزهای "رضازاده" تویی تو شکوه پنجه‌ی ناب رسول خادمی در جوانمردی همیشه تخته‌ات باشد وسط عالم و آدم همه بنده، تو مولایی فقط.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کار دارند عاشقان با شب بهترين فرصت تمنا شب مزد امشب، نماز فردا شب من مناجات مى‌کنم با شب شب مناجات مى‌کند با ماه سر ماه است عمامه‌ی خورشيد دست ماه است نامه‌ی خورشيد تن ماه است جامه‌ی خورشيد ماه يعنى ادامه‌ی خورشيد مى‌شود آفتاب شب‌ها ماه سر و کارم که با سحر افتاد جگر من به دردسر افتاد خواب در چشم‌ها اگر افتاد بار ما گردن قمر افتاد همه خوابيده‌اند الا ماه اشک‌هاى مرا جگر گفتند به من از کودکى شرر گفتند از ابوالفضل بيشتر گفتند اشتباه است اگر قمر گفتند تازه يک چشم اوست صدتا ماه تا کنار حسين ما رفتيم تا که باب الحسين را رفتيم با ابوالفضل کربلا رفتيم هر کجا رفت و هر کجا رفتيم جلو انداخت کار ما را ماه همه در محضرش وضو دارند از سر کويش آبرو دارند و توسل به دست او دارند بعد ازين اهل بيت عمو دارند چه عمويي -ببين- سراپا ماه چشم‌هايش همان جلالش باد ماه، قربان آن جمالش باد صلوات خدا به بالش باد شير ام البنين حلالش باد کيست عباس: کوه، دريا، ماه بيشتر جلوه مى‌کنى در شب مى‌شود با تو ديدنى‌تر شب وقت وصل است وقت آخر شب شب که از راه مى‌رسد هر شب... ماه را مى‌کند تماشا ماه غير از ام البنين نديده کسى چشم او را نبين، نديده کسى ماه را در زمين نديده کسى هيچ جا اين چنين نديده کسى... تشنه‌لب آفتاب، سقا ماه چشم‌هايش به خيمه‌ها افتاد مشک هم زير دست و پا افتاد هيبتش از سر و صدا افتاد دست‌هايش جدا جدا افتاد شد ستاره ستاره حالا ماه 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب که چلچراغ سماوات دیدنی است ماه سپهر عشق و فضیلت دمیدنی است از انعکاس آینه‌ی عشق و معرفت زیباترین پدیده‌ی اخلاص، دیدنی است فوج فرشته روی زمین جمع گشته است هرسو صدای بال ملائک شنیدنی است پیوسته بوسه بر رخ او می‌زند علی گلبوسه از جمال اباالفضل چیدنی است مهرش نصیب هردل غافل نمی‌شود با نقد جان، ولایت این گل خریدنی است آید به گوش جان، نغمات فرشتگان پیوسته می‌رسد فرشتگان آمد خبرکه فصل نشاط و طرب رسید ایام شادمانی میر عرب رسید دل‌های حق‌شناس که غرق سرور شد شوقی دگر به سینه‌ی هر حق‌طلب رسید شیواترین سرور دوعالم سروده شد زیباترین پدیده‌ی عشق و ادب رسید با زر نوشته‌اند به هفت آسمان عشق این ماه هاشمی‌ست که حیدر نسب رسید اندوه عالم از دل ما بار بست و رفت وقتی که نام نامی او روی لب رسید غرق تجلیات گل یاس می‌شود هرکس مرید حضرت عباس می‌شود امروز آمدی که به فردا علم شوی ! در پیشگاه حضرت حق محترم شوی! روزی پس از حسین به دنیا قدم زدی تا با عزیز فاطمه تو هم قدم شوی! نسل تو در کرامت و عزت زبانزدند دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی! از کودکی خویش نشان داده‌ای بناست یک روز ساقی همه‌ی این حرم شوی! جبریل با پرش به روی آسمان نوشت فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت روزی که جان‌نثار مسیر بلا شدی! تو حمزة الحسین به کرب و بلا شدی! در رزمگاه عشق حسینی به مرتبت گاهی حسن شدی و گهی مرتضی شدی! از چشمه‌ی فرات گذشتی تو تشنه‌کام آن گاه ساقی لب آب بقا شدی! از بس مقام و منزلت تو رفیع بود شایسته‌ی دعای همه اولیا شدی! باب المراد خلق تو بودی و باز هم باب الحوائج همه‌ی ماسوا شدی! ای کاشف الکروب! غم از دل تو می‌بری دل را زموج غصه به ساحل تو می‌بری روح حیات می‌دهد آقا نسیم تو یعنی دوباره زنده شدم از شمیم تو در مصحف همیشه‌ی جاوید روزگار نورانی است قدر و جلال عظیم تو بر روی دامن همه‌ی سائلان عشق دائم کَرَم چکیده زدست کریم تو دلدادگان مهر و وفا و شرف شدند، مدیون مهربانی و خُلق رحیم تو زائر به بارگاه تو احساس می‌کند عطر حضور فاطمه دارد حریم تو لطفی کن و «وفایی» خود را نوا بده برما کرامتی کن و کرب‌وبلا بده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادر ماه بنی‌هاشم! قمر آورده‌ای نخل امید ولایت را ثمر آورده‌ای بحر موّاج کرامت را گهر آورده‌ای کلک صنع کبریایی را اثر آورده‌ای هر چه در وصفش بگویم خوب‌تر آورده‌ای بر امیرالمؤمنین زیباپسر آورده‌ای این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است این پسر، دست علی، دست علی، دست خداست این پسر، یک مطلع الانوار مصباح الهداست این پسر، تا حشر، ثاراللّهیان را مقتداست این پسر، قربانی کوی حسین از ابتداست این پسر، دست خدا با دستِ از پیکر جداست این پسر، روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست این پسر، ماهی‌ست در بین دو مهرِ فاطمه این بُوَد باب الحسین و باب حاجات همه بیت مولا، باغ جنّت، یاسمن، عباس توست روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست هاشمیّون را چراغ انجمن، عباس توست وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست ملجأ و باب المراد مرد و زن، عباس توست بت‌شکن: مولا علی، لشکرشکن: عباس توست این خداوند ادب، عبد خداوند است و بس در شجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کَس کیست عباس؟ آن که وجه‌ الله محو روی اوست آل هاشم را همه دل در کمند موی اوست غرق گل از بوسۀ دست خدا بازوی اوست ذوالفقار فاتح خیبر، خم ابروی اوست نخل سرسبز ولایت، قامت دلجوی اوست آبروی آبرومندان ز خاک کوی اوست از دل گهواره تا امواج خون در علقمه لحظه‌ای غافل نگردید از حسین فاطمه آفتاب طلعتش، خورشید رخسار حسین! دیدن رخسار او، تکرار دیدار حسین! از شب میلاد، بودش دل، گرفتار حسین! نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین! با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین! حامی و سردار و سقّا و علمدار حسین! با وجود آن که خود مظلوم ظالم‌سوز بود مثل حیدر عابد شب بود و شیر روز بود مادر سادات زهرا خوانده خود را مادرش حیدر کرّار می‌خواند حسین دیگرش عمّۀ سادات می‌بالد که باشد خواهرش ایستاده با ادب حتّی ادب در محضرش آفرینش تا قیامت تشنه‌کام ساغرش حاجت کونین جوشیده‌ست از خاک درش در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است کم مخواه از او که او باب المراد عالم است او که با ماه جمالش عالم‌آرایی کند او که بر خاکش، "سرافرازی" جبین‌سایی کند او که بی وی، "عشق" هم احساس تنهایی کند او که بر خیل شهیدان نیز آقایی کند آل عصمت را ز اشک دیده سقایی کند خون خود را وقف بر گل‌های زهرایی کند جسم‌ و جان و چشم و دست ‌و سر دهد در راه‌ دین گل کند تقدیم ثارالله از زخم جبین اوست سقایی که در آغوش دریا سوخته هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته همچو شمعی در شرار دل سراپا سوخته آب گشته در میان آب و تنها سوخته مشک هم از اشک آن لبْ‌تشنه‌سقا سوخته مثل تصویرِ لبِ فرزند زهرا سوخته اشک صد ایّوب می‌جوشد به یاد صبر او تا قیامت آب می‌گردد به دور قبر او ای خدا را تیغ بران در نیامِ اهل‌بیت! ای علی را شیر غران در کنام اهل‌بیت ای به رخسارت تجلاّی تمام اهل‌بیت ای مقامت در صف محشر مقام اهل‌بیت هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهل‌بیت هم به شمشیرت نوشته انتقام اهل‌بیت می‌رسد روزی که حق را باز هم یاری کنی باز، بازآیی و بر مهدی علمداری کنی تشنه‌ای و چشم ما دریا به پایت ریخته دل رویِ دل در حریم با صفایت ریخته فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته همچو باران، استجابت از دعایت ریخته اشک ثارالله روی دست‌هایت ریخته بال حورالعین بَر پای گدایت ریخته جوشد از خاک درت اشک مناجات همه بیشتر باشد به کویت عرض حاجات همه مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است زخم‌های پیکرت آیات قرآن من است پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است ذکر «یا عبّاس» درمان تن و جان من است دست من خالی و مدحت درِّ غلطان من است نیستم قابل که گویم «میثم» کوی توأم هر که هستم یا ابوفاضل ثناگوی توأم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روزی شعر من امشب دو برابر شده است چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است چون که بانوی کلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد با وجود تو زمین، حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او مُحرم شد در طوافش سخن از عقل فراتر می‌گفت در حقیقت «لک لبیک برادر» می‌گفت! این اباالفضل که از قبله فراتر می‌رفت، مرتضی بود که بر دوش پیمبر می‌رفت علی اکبر به ثناگویی او می‌آید: چقدر منبر کعبه به عمو می‌آید خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد در حقیقت همه را قبله‌نمای خود کرد گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز «کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی «پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی! روی چشم تو بُوَد جای حسن، جای حسین هستِ ما بین دو ابروی تو، بین الحرمین پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است و فقط محضر زینب سر تو پایین است ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود زور بازوی علی ریخته در بازویت ذوالفقاری نَبُوَد تیزتر از ابرویت تیغْ چرخانده‌ای و پیش تو طوفان هیچ است لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است وسط جنگ زمین را به زمان دوخته‌ای فن شمشیر زنی را ز که آموخته‌ای؟! ای جوان! پیر رهت کیست؟ از آن شاه بگو «أشهد أن علیاً ولیُ الله» بگو او علمدار حسین است، ببخشید مرا مدح او کار حسین است، ببخشید مرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید این حرف‌های مانده به دل را زبان دهید وقتش رسیده روی پر جبرئیل‌ها شعری به قلب این قلم از آسمان دهید تا میوه‌ی رسیده‌ی مضمون به ما رسد قدری درخت واژه‌تان را تکان دهید ارزانی ستاره بُوَد ماه آسمان ماه مدینه را به من امشب نشان دهید من از شما به غیر شما را نخواستم هرچه ثواب هست به این و به آن دهید امشب که ساقی آمده، از مشک عشق او یک کاسه آب، دست من نیمه‌جان دهید در برکه‌ی نگاه علی خوش دمیده است ماهی که ماه هم مَثَلش را ندیده است حالا که ماه آمده، پیداترین شده ست یوسف‌ترین رسیده و زیباترین شده‌ست منصوب گشته‌ است به باب الحوائجی پیغمبری ندیده مسیحاترین شده‌ست ابروی او نیامده محراب عاشقی گیسوی او نیامده یلداترین شده‌ست بین قبیله‌ای که همه سرو قامتند قامت‌کشیده خوش قد و بالاترین شده‌ست لیلا میان شهر مجانین نه... این پسر در شهر لیلی آمده لیلاترین شده‌ست ساقی زیاد بوده در این خاندان ولی سردار کربلاست که سقاترین شده‌ست عباس روح جاری از نیل تا فرات عباس راهِ رفتنِ در کشتی نجات شعبان برای ماست گواراتر از رجب شیرین‌تر است شهدِ لب یارم از رطب امشب شب تولد روح دلاوری‌ست امشب شب وفاست، شب غیرت و ادب باید به پیش ابروی او سجده آوریم چون واجب است محضر او امر مستحب امشب شب چهارم ماه است آمده ماه شب چهارده از قلب نیمه شب نامش پر از کنایه پر از استعاره است شب ماه و روز مهر و سحرها ستاره است عرض ارادتم به اباالفضل بارها برده مرا به جرگه‌ی بی اختیارها چون موج، سر به سینه‌ی هر صخره می‌زنم آثار عاشقی‌ست از این گونه کارها محدود ما یکی دو قبیله نمی‌شود عشقش دوانده ریشه به ایل و تبارها مانند او نیامده دیگر به روزگار مانند من گدای نگاهش هزارها دلداده‌اند در ره او صاحبان دل سر داده‌اند در قدم او سوارها از او ندیده‌ام به خدا دادرس تری آقاتری، کریم‌تری، هم‌نفس‌تری با این که با اصالت و ارباب‌زاده بود یک عمر چون رعیّت این خانواده بود بذر ارادتی که به دل کاشت مادرش حالا چو سرو، قامت او ایستاده بود در پیش فاطمی‌نسبان سر به زیر بود انگار این ارادت او بی اراده بود در آخرین سجود نمازِ محبتش در پیش پای فاطمه از زین فتاده بود آن‌ها که دیده‌اند نوشتند عاقبت سر روی پای حضرت زهرا نهاده بود زهرا کنارش آهِ نفس‌گیر می‌کشد با دست خود ز دیده‌ی او تیر می‌کشد ما جز خدا، به غیر توکل نمی‌کنیم ما جز به اهل بیت، توسل نمی‌کنیم باید در این زمانه ولایت‌مدار بود ور نه به هیچ جای جهان گُل نمی‌کنیم ما ذاکریم؟ نه، همه سرباز رهبریم وقتی که امر کرد، تأمل نمی‌کنیم گوید اگر روید در آتش به سر رویم سر هم اگر که خواست، تعلل نمی‌کنیم هرکس که در مقابل آقا بایستد در هر لباس و پُست، تحمل نمی‌کنیم عباس ماند چون که مطیع امام بود در او «چرا» به حرف امامش حرام بود! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا