eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
یک سال گریه کردم، یک ماه را ببینم عرض ادب دوباره... ارباب نازنینم این چند روز آخر، عمری به من گذشته عشق است و اضطرابش، من عاشق همینم! آغوش باز کردی، مارا بغل گرفتی یعنی میان هیئت، پیش تو می‌نشینم از کودکی برایت، زنجیر می‌زدم من ای عشق اول من! ای عشق راستینم! هر سجده‌ای که کردم، خون تو بانی‌اش بود با گریه بر غم تو، شد استوار دینم یک‌ جمله است ایمان...گریه برای ارباب! گریه کن تو هستم، پس جزء مؤمنینم با گریه‌ی رفیقان، شستند نامه‌ام را برکت ز دوستان بود، من نیز خوشه‌چینم خوب است روزگارم، پیش تو گرمِ کارم در روضه‌ات عزیزم! در جنت برینم آب و گِلم حسین جان! مخلوط با گِل توست من اهل کربلایم، آنجاست سرزمینم بر نیزه تکیه دادی، گفتی که یار من کو؟! لبیک گفته‌ام من، با ناله‌ی حزینم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
صدای قافله‌ای می‌رسد دوباره به گوشم محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم خوش است روضه به هر هیاتی اگر که درآیم چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم نشسته ام بنشانم به اشک، آتش دل را اگر که گوشه‌ای از بزم، سر به زیر و خموشم غم حسین که باشد، چه باک از غم عالَم؟ غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم به عشق ذکر «حسین» است، هرچه آب بنوشم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
شاید امسال به این بادیه باران برود شاید امسال به این دشت، بهاران برود شاید امسال خدا را تو چه دیدی، شاید یوسف گمشده اینبار به کنعان برود شاید امسال حسین از سفر کرب‌وبلا منصرف گردد و شاید به خراسان برود شاید امسال کسی آب نبندد به کسی یا اگر بست، از این کرده پشیمان برود شاید امسال اباالفضل نیفتد از اسب شاید امسال اباالفضل به میدان برود شاید امسال اذان علی‌اکبر در شهر تکیه در تکیه، شبستان به شبستان برود شاید امسال علی‌اصغرِ آغوش حسین سوی گهواره‌ی خود با لب خندان برود شاید امسال حبیب و وهب و جُون و زهِیر نگذارند که آتش سوی طفلان برود شاید امسال نه از گوش کسی خون آید و نه در پای کسی خار مغیلان برود شاید این قافله تا کوفه و از کوفه به شام تازیانه نخورد دیگر و آسان برود خیزران شرم کند از همه شاید امسال چه رسد اینکه بسوی لب و دندان برود روضه‌خوان! از دم دروازه‌‌ی ساعات نرو دختر شیر خدا ازچه پریشان برود؟... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
مهمان دم در است، فقط جایمان کم است شکر خدا بساط ضیافت فراهم است این سو که استکان و سماور گذاشتیم موکب زدیم و از سرِ شب چایمان دم است آن سو کتیبه‌ای است که رویش نوشته است: باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ هرکس که آمده است به اینجا خوش آمده خوب و بد و فقیر و غنی نیست، دَر هَم است باید لباس خوب خودم را به تن کنم این بهترین لباس، سیاه محرم است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
آن روزهای خوب کنار حبیب بود این روزهای آخر عمرش غریب بود از آن جماعتی که به پابوسش آمدند یک تن نمانده بود، خدایا عجیب بود در روضه‌اش برای علی گریه می‌کنم در مرکز خلافت مولا غریب بود مضطر شد آنقَدَر که به دیوار سر گذاشت “آقا میا”ی او دم اَمَّن یُجیب بود گاهی زنان غیورتر از مرد می‌شوند چون طوعه‌ای که بین لئيمان نجیب بود سر روی بام و تن پی مرکب به کوچه‌ها این هم حکایتی ز فراز و نشیب بود دیدند روی خاک، سری غلط می‌خورد این اولین سر است که خَدُّالتَّريب بود.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 @hosseinieh_net
در شجاعت، منم ابوطالب در ارادت، منم عقیلِ دگر که خدا در پیام خون خدا برگزیدم چو جبرئیل دگر سر نهادم به شانه‌ی دیوار نوحه‌ی یا حسین زمزمه‌ام گرچه در کوچه‌ها اسیر شدم من عزیزِ عزیزِ فاطمه‌ام گریه چاره نکرد دردم را وقتی از دست می‌رود چاره به خدا درد من فقط این است که زن و بچه‌ات شد آواره ای که حتی ندید همسایه سایه‌ی خواهر تو را برگرد صحبت از شام و مجلس‌آرایی‌ست وای... ناموس کبریا... برگرد تیرهای سه شعبه‌ی این قوم سه هدف دارد ای امام الناس سینه‌ی تو... سپیدی حنجر تیر سوم... سلام بر عباس ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
در کوچه باغ‌ها خبری از بهار نیست بر شاخه‌ها، نشانه‌ای از برگ و بار نیست هجده‌هزار نامه برایت نوشته‌اند اما به خط هیچ کدام اعتبار نیست هر چه نوشته‌اند، دروغ است جان من! در این بلاد، عاشق چشم انتظار نیست نقشه کشیده‌اند برای گلویتان قتلم عزیز فاطمه پایان کار نیست قتلم عزیز فاطمه آغاز ماجراست برگرد از این مسیر، دلم را قرار نیست در وا نمی‌کنند روی میهمان خویش انگار قحطی است! کسی سفره‌دار نیست ای باغبان گ! عطش به کمینت نشسته است جای شکوفه‌های تو این خارزار نیست از آب هم مضایقه دارند کوفیان بر تشنه‌کام دادن آب افتخار نیست می‌ترسم از خیانت این کوفه‌ی خراب در راه یاری‌ات قدمش استوار نیست از یاد برده است وفای به عهد را ! برگرد که مقید قول و قرار نیست بعد از علی چه بر سر این شهر رفته است؟! برگرد که غریب‌کشی ننگ و عار نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
کوفه دیگر خانه‌ی مردانِ مرد انگار نیست کوچ کرده مردی و این شهر، شهرِ یار نیست کوفه اکنون بنده‌ی زور و زر و تزویر شد کوفه دیگر کوفه‌ی تسلیمِ محضِ یار نیست کوفه، مردستان شمشیر و شجاعت بود، حیف آه در این شهر، جز «طوعه» کسی عیّار نیست سایه‌ی رعب و خیانت می‌دود در کوچه‌ها یک پناه امن، حتی سایه‌ی دیوار نیست نابرادرها یکایک در هراس از گرگ وَهم، یوسفی هست و خریداری در این بازار نیست زخم شمشیر خیانت را ببین بر پشت من سرفرازم، زخم‌ سرباز تو ذلت‌بار نیست مستی دنباله‌داری یافتم از گیسویت آه از مستی چه گویم؟ یک رگم هشیار نیست بر روی دارالاماره چشم من دنبال توست هیچ حسی بهتر از این وعده‌ی دیدار نیست... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
شانه‌های زخمی‌اش را هیچ‌كس باور نداشت بار غربت را كسی از روی دوشش برنداشت در نگاهش كوفه‌كوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز تنهایی‌اش یاور نداشت بام‌های خانه‌های مردم بیعت‌فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاكستر نداشت می‌چكید از مشک‌هاشان جرعه‌جرعه تشنگی نخل‌هاشان میوه‌ای جز نیزه و خنجر نداشت سنگ‌ها کی در پی شَقّ القمر بودند؟ آه نسبتی نزدیک اگر این ماه با حیدر نداشت روی گلگون و لب پر خون و چشمان كبود سرگذشتی بین نامردان از این بهتر نداشت سر سپردن در مسیر سربلندی سیره‌اش جز شهادت آرزوی دیگری در سر نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
سیر و سلوک من شده آواره بودن بی چاره بودن با وجود چاره بودن هر کس کسی دارد ولیکن من ندارم کاری به جز زانو بغل کردن ندارم من دوست دارم کوچه‌گرد شب شدن را شب تا سحر دلواپس زینب شدن را رفتند اما یک نفر دور و برم بود آن یک نفر هم سایه‌ی پشت سرم بود گشتم ولی این شهر پروانه ندارد انگار جز طوعه کسی خانه ندارد این شهر بی درد است، یک زن اهل درد است طوعه پناهم داد، خیلی طوعه مرد است چه مردم نامهربانی داشت کوفه ای کاش ده تا مثل هانی داشت کوفه در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته این چند روزه آنقدر دندان شکسته اینجا وفا دارد، وفاهای دروغی بازار هم دارد، چه بازار شلوغی! بازار، دنبال وفا رفتم، جفا داشت اما خدا را شکر دیدم بوریا داشت از بام نه از چشمشان افتادم آخر دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر؟! مانند قربانی تنم را می کشیدند دست مرا بستند و از پا می‌کشیدند می‌خواستم خونم به پای رب بریزد گل در مسیر محمل زینب بریزد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
قسمت این بود تا که در کوفه تو علمدار پرچمش باشی اصلاً آنجا تو را فرستاده تا سفیر محرمش باشی کوفه دارد دروغ می گوید مردم کوفه اهل نیرنگند اولش دست می‌دهند و سپس همه‌ی شهر با تو می‌جنگند عهد و پیمان کوفیان، مسلم! مثل قوم یهود می‌شکند دل نبندی به مردم این شهر بیعت کوفه زود می‌شکند جمعیت آمده است و مسجد پُر به جماعت نماز بر پا کن مطمئن نیستم به این مردم نیتت را بیا فرادا کن همه‌ی شهر را بگردی نیست یک نفر مردِ مرد در کوفه جز خودت که غریب ماندی، نیست هیچ کس کوچه‌گرد در کوفه مثل هانی یکی دو تا شاید دیگران برق سکه را دیدند به بهای سرت طمع کردند آمدند و تمام جنگیدند اولین روضه‌خوان خودت هستی داری از بوی سیب می‌خوانی روی دارالاماره هم بروی از امام غریب می‌خوانی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
روی تو را به چشم دل، از سر دار دیده‌ام جانب مکه پر زند، جان به لب رسیده‌ام حرمت جان شکسته‌ام، در دل خون نشسته‌ام تا که به دست بسته‌ام، ناز غمت کشیده‌ام دیده به شعله دوختم، لحظه به لحظه سوختم هستی خود فروختم، عشق تو را خریده‌ام تن به قضا سپرده‌ام، منّت تیغ برده‌ام بلکه تو خنده‌ای کنی پایِ سرِ بریده‌ام تا بزنم ز زخم تن، بوسه به خاک مقدمت کوچه به کوچه می‌رود، جسم به خون طپیده‌ام از سر بام بر زمین چون تن خود نیفکنم من که ز خاک کوچه‌ها بوی تو را شنیده‌ام هست امیدم از درت، بعد تو نزد خواهرت شود کنیز دخترت، دختر داغدیده‌ام از تو جدا نزیستم، پیش رویت گریستم من سر دار نیستم، نزد تو آرمیده‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net