eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
چه بلایی قراره سرم بیاد؟ نمی‌خوام اشک برادرم بیاد! چرا باید وسط خیمه زدن صدای ناله‌ی مادرم بیاد؟ نگا کن بچه‌ها ترسیدن حسین همشون تو شک و تردیدن حسین اینا از برگ گلم لطیف‌ترن تا حالا رو خاک نخوابیدن حسین خودتم می‌دونی پا به پات میام مثه سایه دنبال عبات میام مگه زینب میتونه رهات کنه؟ قتلگاهم که بری باهات میام حاضرم سرم بره، سر تو نه پیکرم کبود شه، پیکر تو نه مگه ترسی دارم از تازیونه بزنن ولی برابر تو نه خاک اینجا بوی خون میده حسین آخر کارو نشون میده حسین نمی‌خوام تو باشی اون کشته‌ای که زیر سم اسبا جون می‌ده حسین ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادرم کربلا ندید و نرفت در دلش تا همیشه حسرت داشت مادرم معتقد به حکمت بود اعتقادی اگر به قسمت داشت کربلا قسمتش نشد امّا طبق تقویم کربلایی شد رفتنش پنجم محرّم بود رفتنش هم عجیب حکمت داشت مادرم بین اعتقاداتش بیشتر از همه حسینی بود دیده بودم که او محرّم‌ها چشم‌هایش به گریه عادت داشت نذرهایش برای اصغر بود گاه نذر رقیّه هم می‌کرد شله‌زردش چقدر حرف نداشت روزهایی که باز حاجت داشت نقش می‌بست روی هر کاسه دارچین‌های خوشنویسیِ من می‌نوشتم حسین و می‌دیدم مشق نامش چقدر شوکت داشت پانزده سال می‌شود ما هم با محرّم سیاه می‌پوشیم تا بفهمیم زندگی با داغ غصّه تنها نداشت، زحمت داشت مادرم رفت و خوب فهمیدیم داغ هرگز نمی‌شود کهنه کربلا ماند و داغ‌هایی که قرن‌های زیاد قدمت داشت مادرم صبر زینبی هم داشت بود در زندگی همیشه صبور او ولی زود رفت و فهمیدیم مرگ انگار واقعیت داشت ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هر که هست اهل ولا، با ما بیاید کربلا هر که می‌خواهد بلا، با ما بیاید کربلا هر که بیمار است و از هر در جوابش کرده‌اند می‌دهد مولا شفا، با ما بیاید کربلا دعوت از مولاست هر کس طالب مهمانی است میزند هاتف صدا، با ما بیاید کربلا جامهٔ ماتم بپوش ای دل! مُحَرّم آمده گو به چاوش عزا، با ما بیاید کربلا بُعد منزل نیست عاشق را همین‌جا کربلاست آمده اهل سما با ما بیاید کربلا زشت و زیبا را در این بازار باهم می‌خرند شاه باشد یا گدا با ما بیاید کربلا کربلا هستند برخی، کربلایی نیستند مَحرم قالو بلا با ما بیاید کربلا ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
چقدر ریخته هر گوشه و کنار، غم اینجا نشسته روی دو زانو امام، هر قدم اینجا ندا رسید که باز این چه شورش است در عالم خبر رسید: به آل علی شده ستم اینجا درست پای همین نخلِ راست‌قامت رعنا امام بر سر نعش کسی شده‌ست خم اینجا... سری هنوز به این سمت مانده، این‌سوی میدان اگر غلط نکنم خورده بر زمین علم اینجا نمانده فاصله‌ای در میان این دو برادر اگرچه یک حرم آنجا... اگرچه یک حرم اینجا... چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است دوباره که باز سینه‌زنان! محتشم گرفته دم اینجا عزای اشرف اولاد آدم است دریغا همیشه قصۀ ما ختم می‌شود به همین‌جا... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا می‌روم وادی به وادی رو به‌سوی کربلا می‌روم افتان‌وخیزان، از دل بن‌بست‌ها جاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند «بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هست آب‌رو می‌آورم از خاک کوی کربلا مانده در گوشم صدای پای هَل مِن ناصری خواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟ «بر مشامم می‎رسد هرلحظه بوی کربلا» ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
باز هم آب بهانه شد و یادت کردم یادت افتادم و با گریه عبادت کردم اشک‌ها ریختم و غسل شهادت کردم روضه‌خوانت شدم و عرض ارادت کردم تا بیفتد به من آن گوشه‌ نگاهت، آنگاه «هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» حرفی از کرب‌وبلا شد که دلم می‌لرزد چشمم از اشک پُر و عکس حرم می‌لرزد باز هم مرثیه در دست قلم می‌لرزد کوه هم شانه‌اش از وسعت غم می‌لرزد وقت پرواز شد و باز شنیدم در راه «هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» کاروان رفت و زمان از سفرت جا می‌ماند آسمان خیره به چشمان ترت جا می‌ماند شهر از فیض نماز سحرت جا می‌ماند کعبه از گردش بر دور سرت جا می‌ماند و تو گفتی که شده راه سعادت کوتاه «هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»... ناگهان حس غریبانه‌ای آمد به وجود چشم‌ها باز شد و در پی یک کشف و شهود بوی سیب آمد و می‌خواند لبم اذن ورود در همان لحظه که غیر از تو دگر هیچ نبود در و دیوار حسینیه‌ همه شد مداح «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
...این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست حتّی جرس قافله، غافل ز خدا نیست رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان اینان که روانند، همه روح و روانند این سلسله هر یک‌تنشان جان جهانند این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند این قافله شب تا به سحر، نافله‌خوانند بازار جهان این‌همه سرمایه ندارد گلزار جِنان این قَدر آرایه ندارد این قافله جز عشق، ره‌آورد ندارد عشقی که به‌جز سوز و غم و درد ندارد یک آینه، بر چهرهٔ خود گَرد ندارد جز شیر زن و غیر جوانمرد ندارد مُحرِم شده از کعبهٔ گِل، راه فتادند از گِل به‌سوی کعبهٔ دل، روی نهادند این قافله را بانگ جرس، گریه و ناله‌ست این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لاله‌ست از نور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هاله‌ست در محمل خود، حاجیه بانوی سه‌ساله‌ست با سورهٔ عشق آمده، هفتاد و دو آیه چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبوده‌ست دردانهٔ من، با موی بی‌شانه نبوده‌ست جایش به جز از دامن و بر شانه نبوده‌ست گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه‌ نبوده‌ست این دختر من، نازترین دختر دنیاست دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را ای کوفه چه کردی بدنِ مُسلمشان را؟ ای ماه ببین ماه بنی‌هاشمشان را ای سَرو ببین سروِ قدِ قاسمشان را ای صبح کجا آمده صادق‌تر از اینان؟ ای عشق بگو نامده عاشق‌تر از اینان چاووش عزا همره من روح الامین است ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است سردار سپاهم پسر اُمّ بنین است آورده‌ام از جان شما تاب بگیرد چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است سرهای سران، خاک به درگاه حسین است خورشید فلک، مشتری ماه حسین است ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است آن فضل که در قافله‌ام نیست، کدام است؟ عبّاس، ترازوی مرا سنگ تمام است ای روشنی چشم و، چراغ دل زینب کشتی نجات همه و ساحل زینب وی ماه رخت روشنی محفل زینب دوری مکن از دیده و از محمل زینب دارد سفر ما سفر دیگری از پی من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ این سرزمین غم‌زده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه می‌دهد گفتند: غاضریه و گفتند: نینواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست! طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست یحیای اهل‌بیت در آن روشنای خون بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در مناست باران تیر بود که می‌آمد از کمان بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست افتاد پرده، دید به تاراج آمده‌ست مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
خیر را من باب نابودی شر آورده‌ام خاندانم را به امداد بشر آورده‌ام با بروز آشکار وجه ثاراللهی‌ام کربلا را از دل تاریخ درآورده‌ام داغ، هرچه دارد این صحرا خریدارم به دل دل که جای خود برای دوست سر آورده‌ام طفل بودم با دعایم کوفه باران می‌گرفت من چه حاجاتی که در این شهر برآورده‌ام نامه‌هایی که فرستادند همراه من است کودکان را از جفاشان بی‌خبر، آورده‌ام چه نیازی هست به خورشید و ماه کربلا کاروانی با خود از شمس و قمر آورده‌ام هم برای خاک‌های داغ این صحرا بدن هم برای آن تنور داغ، سر آورده‌ام بعد عباسم بنا دارم علمداری کند خواهرم را بیشتر از این نظر آورده‌ام اکبرم را، اکبرم را، اکبرم را، اکبرم آن‌که از جان خواهم او را بیشتر آورده‌ام کاش شرمنده نگردم آخرش پیش رباب اولین بار است اصغر را سفر آورده‌ام اشک، بیش از خون، ز دین حق حفاظت می‌کند دختران را از پسرها بیشتر آورده‌ام تا نبیند صورت حوریه‌ها را آفتاب از ملائک سایه‌ای از بال‌وپر آورده‌ام ✍️ سروده گروه 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
اینجا کجاست ای گل زهرا به ما بگو گـر کـربـلاست، با من غم‌مبتلا بگو سـرتاسـر وجـود مرا غم گرفته است از این زمیـن محنت و درد و بـلا بگو داری دعـا بـه زیر لب و آه می‌کشی زیـن آه سینه‌سوز برایم بیا بگو در گوش ذوالجناح چه گفتی که شد ملول من که غریبـه نیستم ای آشنا بگو اینجا اگر که وعـده‌گه توست باخدا با مـن ز وصل دوست برای خدا بگو باآنکه گفته‌اند برایم زماجرا من صبرمی کنم تو از این ماجرا بگو صف بسته‌اند دربر ما نیزه‌دارها یحیـای اهل‌بیت از این نیزه‌ها بگو یک باغ لاله، این‌همه گلچین دگـر چـرا ای باغبـان! برای من از لاله‌ها بگو کردی اشاره‌ای به من از قتلگاه خویش دیگر نگفتـه بودمت از این منا بگو تنها امیـد و دل‌خوشیم در جهان تویی بی تو چگونه زنـده بمانم بیا بگو با اشک و آه و ناله «وفایی» تمام عمر از زینب و حسین و غم کـربـلا بگو ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می‌آید سفر، دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست بیابان گردمان کردی، ولی زینب پشیمان نیست اگر دربدر کوه و بیابانم کنی، عشق است اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی، عشق است پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به موی ماجرا را، شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست، از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من تجلی می‌کنم در تو، تجلی می‌کنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست بنه پا بر زمین این خاک‌ها مشتاق و لبریزند تمام دختران یک یک مژه بر پات می‌ریزند نباید هم به مهمان‌داری‌ات این قوم برخیزند چرا که خلق می‌دانند صاحب خانه مهمان نیست میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالان تماشایی به همره بار گل آورده‌ام آن هم چه گل‌هایی! غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مظهرِ حق رو‌به‌رو گردان طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیرزن باشد، به جنگ مرد برخیزد بجنگم با سنان؟ هرگز!! سنان که جزو مردان نیست به زیر سایبانِ قد و بالای تو می‌خوابیم من و این کاروان از چشمه‌ی فیض تو سیرابیم نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم! فراتِ بی لیاقت لایق لب‌های طفلان نیست چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد چه خوشبخت است آن کس که روی نعشش عبات افتد یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد دل سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی‌آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی‌آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی‌آید کسی در خیمه‌های ما به جز شش‌ماهه خندان نیست :: صدا زد: آی مردم این شهید ما مسلمان است بزرگِ خاندانم را نمی‌بینید عریان است؟! جواب قاریِ قرآنِ زینب، بوسه باران است جواب قاریِ قرآنِ زینب، سنگباران نیست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدا را شکر با مهرت عجین شد رنگ و بوی ما نشان از دین و آیین تو دارد خلق و خوی ما به هر سو شاخ و برگی هرز می‌برد و بحمد الله به دستت باغبانی شد درخت آرزوی ما سر و روی سیاه ما کجا و این سرافرازی سیاهی محرم بود که شد آبروی ما دلا من که نمیدانم تو شاید خاطرت باشد غبار ماتمش از کی نشسته در گلوی ما خودش ما را به سوی خود کشید اما ببین امروز کشیده تخت و تاج هر دو عالم را به سوی ما کجا دیدی که صاحب خانه دنبال گدا باشد که او یک عمر هر شب آمده در جستجوی ما؟! تو آن شاهی که عاشق کم نداری از گداهایت تو آن عشقی که جاری گشته‌ای در مو به موی ما دعا کن با تو پایان گیرد این آغاز شور انگیز به آغوشت رسد ای کاش راه پیش روی ما فقط نام تو پایان می‌دهد این درد دل‌ها را الا شيرين‌ترين حُسن ختام گفتگوی ما ... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e