eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آنچنان که بارش بارانِ نم‌نم دیدنی‌ست چشم خیس گریه‌کن‌های شماهم دیدنی‌ست هم نزول حضرت جبریل سوی روضه‌ها هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی‌ست اکثر ایام گرچه خالی از زیبایی است چهره‌ی این شهر در ماه محرم دیدنی‌ست ظاهر آراسته خوب است اما این دهه صورت زخمی و موی نامنظم دیدنی‌ست می‌شود معشوق با لبخندْ زیباتر ولی چهره‌ی هرعاشقی همراه با غم دیدنی‌ست صحنه‌ای از مرقدت نقش است در اندیشه‌ها کربلا بالای گنبد موج پرچم دیدنی‌ست مثل آن روزی که یک عاشق به دلبر می‌رسد لحظه‌ی پیوستن شاه و گدا هم دیدنی‌ست عشق بازی از نگاه مسلم و حر و حبیب باغریبی، سر به زیری، قامت خم دیدنی‌ست یا غیاث المستغیثینِ منی هنگام مرگ میزبانی تو در آن واپسین دم دیدنی‌ست درمیان نامه‌ی اعمال در محشر فقط روزهایی که برایت گریه کردم دیدنی‌ست :: کاش می‌فهمید اهریمن که در ملک وجود حلقه‌ی خاتم به دست شاه عالم دیدنی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست قمر نجمه و شمس الشرف کرب‌وبلاست نور او ناب‌تر از رنگ عقیق یمنی است پرورش یافته‌ی مکتب ناب حسنی است طینتش نور و لبش کوثر و قدّش طوباست نوه‌ی حیدر کرار و عزیز زهراست نور از روی جبینش به فلک می‌تابد مهر ایمان و یقینش به فلک می‌تابد نوجوانی که به پیران جهان راهبر است یم ایثار و وفا را صدفی پُرگُهر است داشت جامی به کف از جام وفا زرین‌تر اشتیاقش به شهادت زعسل شیرین‌تر نامه‌ی مرد جمل را به روی دست گرفت سیزده جام عسل را به روی دست گرفت بغض پنجه به دل و راه گلویش می‌زد بس که او بوسه به دستان عمویش می‌زد گفت دانی به شما عشق و ارادت دارم ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو بامن ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو هردو نذر حرم دوست متاعی کردند هردو با ناله و گریه چه وداعی کردند همه دیدند مه چاردهی سر زده است با نقابی که به رویش زده او آمده است آمد و جن و ملک را به تماشا انداخت «کوهِ طوفان زده را یک تنه از پا انداخت» بس که بر میسره و میمنه‌ی لشگر تاخت همه را یاد ابرمردِ جمل می‌انداخت کوفیان بار دگر حیله و نیرنگ زدند وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند با همان دست که بر جسم حسن تیر زدند شب‌پرستان به تنش نیزه و شمشیر زدند موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست استخوانی به تمامیِ تنش سالم نیست عشق می‌گفت حسین بن علی را، بشتاب یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب باغبان دید گلش پرپر و پامال شده بسملی روی زمین بی‌پر و بی‌بال شده ای «وفایی» چه بگویم که حسین از آن دشت با تن او به چه حالی به حرم بر می‌گشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کیست ماهی که چنین چهره بر افروخته است وز عطش بر لب دریا جگرش سوخته است سیزده ساله جوانی‌ست که در عرصه‌ی عشق قامت افراخته و چهره برافروخته است قاسم است این پسرِ حُسن که خیاط ازل جامه‌ی سرخ شهادت به برش دوخته است از شرار عطش و تابش خورشید، دریغ! هم رخش، هم جگرش، هم دهنش سوخته است این بُود نیروی طوفنده که در کرببلا بهر امداد برادر، حَسَن اندوخته است بر عمو هديه کند با تنِ پامال از اسب آنچه ایثار و وفا از پدر آموخته است قاسما آنچه "مؤید" به تو تقدیم کند گوهر اشکی و شعری و دلی سوخته است ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد! آه بلندش در دل آهن اثر کرد کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد بغض جمل را بین دشمن شعله‌ور کرد با نعره‌ی ابن الحسن عزم خطر کرد مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بادِ خون می‌آید و رو سوی پرچم می‌کند آسمان این ماه را نذر محرّم می‌کند صورت خورشید حتّی، از خجالت سرخ شد! ابر هم بر قامت خود رخت ماتم می‌کند بی‌کسی بود و عطش در کربلا جان می‌گرفت گریه کردم... گریه از این غم مگر کم می‌کند؟ یا حسین! از کودکی داغ تو را دارم فقط باز چای روضه‌ات را مادرم دم می‌کند باز مادر در پناه چادر زهرا مرا می‌برد تا هیئت و اهل محرّم می‌کند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خمار چشم تو را من به عرش نفروشم من از حلاوت نام تو باده می‌نوشم چقدر گریه نمودیم، هر دو غش کردیم چقدر زمرمه کردی "لهوف" در گوشم ببین که وقت رجز، روضه‌ی عطش خواندم مصیبت لب خشکت نشد فراموشم هلا! به باده خورانی که خاک پای توأند برای بوسه به پای تو غرق چاووشم مرا به جای مزار حسن زیارت کن رواق آینه هستم، ضریح منقوشم یتیم بودم و نیزه نوازشم می‌کرد ببین که بعد تو با سنگ‌ها هم‌آغوشم فقط برای مواسات بیشتر با تو ببین که زیر سم اسب‌ها چه می‌کوشم به ساقدوشی من نیزه‌ای چه خوشحال است که سخت بار مصیبت گذاشت بر دوشم.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا آمد و اجازه‌ی راهى شدن گرفت از اشتياق، جاى زره پيرهن گرفت آه از دل حسين، كه در بين خيمه‌گاه با دست خود يتيم حسن را كفن گرفت يك دُرّ ناب را سوى ميدان روانه كرد وقتى كه بازگشت، عقيق يمن گرفت وقتى كه رفت، حال و هواى مدينه داشت سنگش زدند تا دم جانم حسن گرفت گفتند زنده زنده لگدكوب اسب شد نعل سپاه، سهميه از اين بدن گرفت جسمش شبيه موم عسل خانه‌خانه بود غم را به جان خريد و بلا را به تن گرفت جز واى مادرم سخن ديگرى نگفت از او شكاف سينه مجال سخن گرفت ✍ ⁩ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آفتاب علی الدوام حسن سحر مسجد‌الحرام حسن ماه زیبای پشت بام حسن حسنی زاده‌ای به نام حسن ای حُسینی‌ترین سلامِ حسن مثل دریا به جزر و مد عباس بینِ اَبروت بوسه زد عباس گفت پیشت علی‌مدد عباس می‌روی و تمام قد عباس ایستاده به احترامِ حسن جلوه‌ی بی نظیرِ شیر جمل نوجوان دلیر شیر جمل روشنیِ ضمیر شیر جمل جگر شرزه‌شیر شیر جمل شد نصیبت همه مرامِ حسن جلوه‌ی نور پنج تن قاسم دومین نسخه‌ی حسن قاسم مردِ پیکار تن به تَن قاسم یَلِ بی باک و صف شکن قاسم ای قیامت شده قیامِ حسن تیغ تیز تو می‌کند غوغا شیوه‌ی رزمِ تو خود مولا رجزت مثل مجتبی زیبا ازرق شام و بچه‌هایش را می‌کُشی مُنتها به نامِ حسن چار شانه؛ نه آبشاری تو استواری تو، اقتداری تو نوه‌ی شاه ذوالفقاری تو صاحب تیغ آبداری تو ای علی اکبر نیامِ حسن مدد از نامت استغاثه‌ی ما دم زدن از تو ذکر خاصه‌ی ما رزم تو بخشی از شناسه‌ی ما وصف جنگیدنت حماسه‌ی ما رجزت حامل پیامِ حسن طاق محراب، کنج ابرویت شانه کرده نسیم گیسویت رعد و برق است نعره‌ی هویت میمنه، میسره، ثناگویت یک‌تنه لشکر نظامِ حسن دفترت را بگو غزل اُفتاد شوکت و هیبت ازل اُفتاد در پِیِ جانِ تو اجل اُفتاد بر زمین شیشه‌ی عسل اُفتاد تَرَک اُفتاده بین جامِ حسن به روی خاک جا‌به‌جا شده‌ای هدف زخم سنگ‌ها شده‌ای زیر سم خُرد و نخ‌نما شده‌ای زیر پا مانده، بی‌صدا شده‌ای قد کشیده شدی؛ تمامِ حسن! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم گرفت مرا كه قلم گرفت عمو گمان كنم كه مرا دست كم گرفت عمو براى آنكه مرا لحظه‌اى رها نكند زمان رفتن، از عمه قسم گرفت عمو فقط به خيمه منم، شيرخواره هم رفته ولى مسير مرا در حرم گرفت عمو دم وداع به من گفت: خيمه‌ها با تو به گريه بوسه‌اى از صورتم گرفت عمو شلوغ شد دم گودال، ناگهان ديدم ز روى اسب زمين خورد و غم گرفت عمو صدا زدم كه كمى نيزه را معطل كن به قتلگاه تو پايم قدم گرفت عمو كه گفته است تو بى لشگرى، يتيم حسن، ميان معركه دستش علم گرفت عمو در آن شلوغى مقتل، همينكه ديدم شمر، به روى سينه نشسته، دلم گرفت عمو كبوترانه رسيدم چقدر بال زدم شتاب ضربه‌‌ی‌شان را پرم گرفت عمو قرار بود به چشم تو تير را بزند گلوى سرخ مرا از ستم گرفت عمو ضريح من حسنيه‌ست، لشگر كوفه، چه سمهى از بدن كوچكم گرفت عمو ✍ ⁩ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلی شکسته و قلبی حزین بس است مرا از این جهان غزلی دلنشین بس است مرا دخیل دامن لطف علی‌‌ست دستانم پناه رحمت حبل المتین بس است مرا به شک و شبهه دچار است هر که منکر اوست منم محب علی، این یقین بس است مرا عطای حضرت زهرا زیاده از سر ماست دعای حضرت ام البنین بس است مرا به این زمانه ندارم امیدِ مرحمتی مرا خریده حسین و همین بس است مرا قسم به روضه و شور و شعور سینه‌زنان نگاه ساقی شورآفرین بس است مرا سپرده دل به مناجات و نور رو به ضریح از این زمانه شبی این‌چنین بس است مرا قرار ما و تو ای باب قبله‌ی عشق که خاک بوسی آن سرزمین بس است مرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنکه نرفت جانب شب، رو سپید شد هرکس شهید بود هم آخر شهید شد ما را به سمت خویش بخوان مهربان ما هرکس شبیه آنکه به سویش دوید شد هر کس که دور ماند زِ یادت حقیر ماند هر کس که رُشد کرد کنارت، رشید شد باید که ایستاد کمک کرد جان گذاشت باید برای عصر ظهورت مفید شد باورکنیم دست تو است آنچه می‌رسد هرچه اراده‌ی تو به آن پر کشید، شد باور کنیم قدرت پوشالی است غیر باور کنیم آنچه زِ لطفت رسید، شد إِنَّ مَعِيَ رَبّیِ تو تا به ما رسید فرعون شکست و هیمنه‌ها ناپدید شد ما را نمی‌خرند در این راه بی دلیل هرکس شهید بود همانکس شهید شد :: قاسم که رفت جانب میدان، قدی نداشت وقتی رسید خیمه‌ی نجمه، رشید شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نفهمیدیم اوّل را و آخر را نفهمیدیم که مهدی را ندیدیم و پیمبر را نفهمیدیم سرودیم از شب هجرت ولی در خانه‌ی تاریخ دلیلِ ماندنِ حق بین بستر را نفهمیدیم من از مَن‌ کنتُ مولا خواندن خود نیز حیرانم که حیدر را پرستیدیم و قنبر را نفهمیدیم چه زهرادوست‌های‌ ناتلاوت‌کرده قرآنی که از آیات أعطیناک، کوثر را نفهمیدیم شبِ هیأت برای روضه‌ی در سوختیم امّا همین که صبح آمد، صبر حیدر را نفهمیدیم به پای نامه‌های کوفیان امضا زدیم از بس که سلمان را، که مالک را، ابوذر را نفهمیدیم عبای إرباً إربایی برای خیمه‌ها بردیم اذان شد، سینه کوبیدیم و اکبر را نفهمیدیم همیشه کربلایی باب میل خویشتن داریم که حال زخمی امروزِ کشور را نفهمیدیم چگونه کربلا را یافتید؟! از ما اگر پرسند چه پاسخ می‌توان دادن اگر سر را نفهمیدیم ستون خیمه را وقتی که می‌افتاد، نالیدیم ولی افتادن سردار لشگر را نفهمیدیم برای پرچمی امروز دلخونم که در پایش به خون غلطیدن سرو و صنوبر را نفهمیدیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e