eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آن دَرد می‌اَرزد، که دَرمانش تو باشی آن هِجر می‌چَسبد، که پایانش تو باشی دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی روحی که در سَردَرگُمی‌ها در عَذاب است آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی دل می‌خورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی که نیمه شَب، هَم‌لُقمه‌ی نانش تو باشی حالا برایت، روضه‌ای می‌خوانم آقا آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی دُختَر به بابا گُفت: بابای عَزیزم بَد نیست ویران هَم...چو مهمانش تو باشی... ...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام! امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال‌ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من می‌زد ولی بر عمه می‌خورد هر ضربه‌ای را که به من زد، جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می‌رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت‌های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه‌ها زد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا صبح کارم این است بر روت رو کشیدن با دست‌های بی جان، شانه به مو کشیدن چسبیده است زنجیر، بر دورِ گردن ما صدبار قسمتم شد، از هر دو سو کشیدن آنقدر می‌فشارد، این ریسمان گلویم حتی که ممکنم نیست آه از گلو کشیدن از بام هیزم اُفتاد، آرام ناله کردم سخت است داد و ناله پیشِ عمو کشیدن دستم به پهلویم بود، شد کارِ زجر اما... از پشتِ سر دواندن، از روبرو کشیدن کارِ زنانِ کوفی شد سر شکستنِ ما کارِ زنان شام است، این طرزِ مو کشیدن پیداست این گلو را از پشتِ سر بریدند این نیست کارِ خنجر زیر گلو کشیدن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چرا رعشه دارد صدایت رقیه؟! چرا شور دارد نوایت رقیه؟! تو یک کوه نوری، تو یک گنج رنجی که شد خاکِ ویرانه جایت رقیه! بگریند اگر اهل عالم عجب نیست به اندوهِ بی انتهایت رقیه! لگد، سنگ، سیلی، تشر، تازیانه به غربت شدند آشنایت رقیه! سحر کرده‌ای شام را با نگاهت چه نوری‌ست در چشم‌هایت رقیه؟! نترس از هیاهوی طوفان سیلی بخواب عمه دارد هوایت رقیه! پدر با سر آمد به دیدارت ای گل! میسر شد آخر لقایت رقیه! یتیمی چه سخت است، آن‌هم به طفلی الهی بمیرم برایت رقیه! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلِ دلداده را دلبسته‌ی دلبر تصور کن کمال عشق را عشقِ پدر_دختر تصور کن دمِ صبح از سفر برگشته‌ای..، بابای عطشانم! نمِ چشم مرا سرچشمه‌ی کوثر تصور کن بیا جای طَبَق سر رویِ پای دخترت بُگذار لباسِ پاره‌ام را بالِشی از پَر تصور کن شبیه پیرزن‌ها خَم شدم..، از بس لگد خوردم بیا این دردِ پهلو دیده را مادر تصور کن رسیده هر که دستش، تاری از زُلف مرا کَنده خودت این مختصر را جایِ موی سر تصور کن ببین ردِّ کبودِ گونه‌ام را !..، زجر بَد می‌زد شب و روز مرا اینگونه زجرآور تصور کن سنان از خنده غش می‌کرد، تا خولی هُلَم می‌داد مرا بازیچه‌ی دستانِ مُشتی شَر تصور کن نگو آن گوشواری که خریدی کو؟!..، کشید و بُرد همین خون‌لخته‌ی گوش مرا زیور تصور کن ادای لکنتم را دختر شامی درآورده... زبانم را زمان ترس از این بدتر تصور کن شرارِ پشت بام خانه‌ای روی سرم می‌ریخت... کبوتر را درون دود و خاکستر تصور کن میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم... گُلی را زیرِ دست و پای یک لشگر تصور کن چه‌ها دیدند در بزمِ شرابِ شام، دخترهات... میان مست‌ها بابا..، خودت دیگر تصور کن! ** من از دنیای بی بابایِ فردا سخت می‌ترسم همین شب را برای من شبِ آخر تصور کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اَلسَّلامُ عَلَیْکُما یا سَیِّدَی شَبابِ اَهل الجَنَّة در هیئت حسینم و در هیئت حسن در خدمت حسینم و در خدمت حسن هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن دست کرم حسن شد و احسان حسین شد روح و روان حسن شد و جانان حسین شد قبله حسن..، مساحت ایمان حسین شد از ملت حسینم و از ملت حسن در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست آقا: حسین..؛ امام: حسن..؛ ماسوا: گداست اصل بهشت..، سینه‌زنی پای این دوتاست در جنت حسینم و در جنت حسن روح اذان حسین شد و ربنا حسن کشتی حسینِ فاطمه شد..، ناخدا حسن شیرینیِ حسین حسین است یا حسن در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن" پیر نجف حسینیه را تا درست کرد زینب گریست..، ماتم عُظمیٰ درست کرد زهرا غذای هیئتشان را درست کرد نان حسین خورده‌ام از برکت حسن ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد لب‌تشنه را به سمت سبوی حسین بُرد ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد دور حسین پُر شده با زحمت حسن یک روح در میان دو تن بوده از قدیم پائین پای این دو..، وطن بوده از قدیم صحن حسین..، صحن حسن بوده از قدیم پس خاک کربلاست همان تربت حسن آن کوچه..، بی حسین..، حسن را اسیر کرد سیلی‌زدن‌ به‌ فاطمه او را چه پیر کرد در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد آسیب دید بین گذر غیرت حسن یک عمر اشک ریخت..، به گریه وضو گرفت از هر مسیر تنگ که می‌دید..، رو گرفت آن گوشوار را که شکستند..، او گرفت این خاطره‌ست اوج غمِ غربت حسن و 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسانده است به لب‌های شیعیان، جان‌ها تنی که دوخته شد بر کفن، ز پیکان‌ها گهی ز بارش اشک و گهی ز بارش تیر سفینه‌ای‌ست گرفتار، بین طوفان‌ها به روی دست عزیزان خود شود تشییع تنی نجیب‌تر از گل به زیر باران‌ها به دامن کفنش گرچه گل زخون روئید بر او ملائکه گل می‌برد به دامان‌ها قدح به خون جگر می‌زند مگر عباس؟ به روی لب بفشارد ز بس که دندان‌ها حسین کز غم او جامه می‌درد افلاک چو لاله از غم او می‌درد گریبان‌ها به سر سلامتی خواهر و برادر او یکی نیامد از آن قوم نامسلمان‌ها تأسّفی که ز یوسف نصیب یعقوب است نصیب زینب کبری بُوَد ز هجران‌ها یتیم! هرکه بگرید به درد و داغ حسن شود به روز قیامت قرین خندان‌ها ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله‌ورم را زخم کرد روضه‌خوانی می‌کنم هرروز و شب در خلوتم روضه‌ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمی‌داند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد، گلبرگِ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی‌ام ضربه‌ای محکم که روی‌ِ مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آن‌روز از غصه تلاطم کرده بود مادرم در کوچه راهِ خانه را گم کرده بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گنبد ندارد نام و نشانی بر روی مرقد ندارد ای گریه کن‌ها! سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد حتی حیاطی مانند صحن کوثر مشهد ندارد آقا کریم است آن قدر می‌بخشد به ما که حد ندارد درهم خریده اصلاً برای او که خوب و بد ندارد آسوده خاطر رو کن به درگاهش که دست رد ندارد **** مادر ندارد آقا " غریب است و کسی بر سر ندارد " خیلی عجیب است حتی میان خانه‌اش یاور ندارد گویا برایش از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد تنهای تنهاست در بین میدان مالک اشتر ندارد غصه همین جاست آن قدر‌ها هم بین ما نوکر ندارد در سینه‌ی خود جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد **** ...از آشنا خورد از بی بصیرت‌های بی شرم و حیا خورد سبّ علی را در خطبه‌هایشان شنید و غصه‌ها خورد در خانه افتاد تا از شریک زندگی‌اش پشت پا خورد زهر ستم نه او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد لایوم گفت و ... پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد کرببلا هم با بد دهانی به غرور عمه برخورد چکمه رسید و گاهی به لب، گاهی به پر، گاهی به سر خورد سر نیزه‌ای هم آمد و روی زخم مکشوف کمر خورد از جمع اصحاب شمشیر و سنگ و تیر و نیزه بیشتر خورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیگر رَها ز غُصّه و مِحنت شدم، حسین از خاطراتِ تَلخ، چه راحت شدم، حسین با کَس نگفته‌ام زِ چهل سالِ پیشِ خود از کوچه‌ی مدینه، که غارَت شدم، حسین از کوچه‌ای که مادَرِمان بر زمین نشست از کوچه‌ای که غَرقِ خِجالت شدم، حسین قَدَّم نمی‌رسید، که او را کُمک دَهم خیلی در آن میانه اَذیّت شدم، حسین دیدی برادرم، جِگرم تِکّه پاره شُد کُشته، میانِ خانه، به غُربت شدم، حسین گُفتی که: دیگر عَطر به مویَت نِمی زَنی گُفتی: "حَسن زِ داغِ تو غارَت شدم"، حسین اَمّا بِدان چو روزِ تو روزی حسین، نیست گِریانِ آن هِزار مُصیبَت شدم، حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در دلِ خیمه گلِ یاسمنی داشت حسین کودکِ تشنه‌ی شیرین سخنی داشت حسین زیر پا بود ولی بیشتر از هر چیزی به حرم واهمه‌ی بد دهنی داشت حسین پسرِ مادرِ آب است كه از فرط عطش خشك‌تر از لبِ صحرا دهنى داشت حسين نعل‌ها سخت روی سینه‌ی او کوبیدند ته گودال خودش سینه زنی داشت حسین ساربان زود خودش را ته گودال رساند يادش آمد كه عقيق يمنى داشت حسين دید خواهر، تن عریان برادر را، گفت: خواست میدان برود پیروهنی داشت حسین کاش مانند برادر حرمی داشت حسن کاش مانند برادر کفنی داشت حسین سر به زانوی حسینش، حَسَن آخر جان داد کاش بالای سر خود حسنی داشت حسین هر دو نورند و تفاوت سرِ همسر دارند بد زنی داشت حسن، شیر زنی داشت حسین ✍سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری... خبر ز گریه‌ی عشاق در سحر داری؟ به گردن تو فتاده همیشه زحمت من ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن بگو که ای شه بی کس! گدای دربه دری... پیام داده به این آستان به خون جگری... که قبر خاکی تو گرچه آتش دل‌هاست غریب ماندن تو باطناً به گردن ماست... مگر نه اینکه تو در قلب‌ها حرم داری به قلب سینه زنان گنبد و علم داری مگر قرار نشد کمتر اشتباه کنیم برای خاطر عشق تو کم گناه کنیم بکاء ما همه تبدیل بر تباکی شد مزار تو به دل شیعه نیز خاکی شد به جای تو، سوی آتش شتاب کردم من به سهم خود حرمت را خراب کردم من کریم هستی و عالم به تو بدهکارند تو بی حرم شدی اما همه حرم دارند حرم نداری نه! تو حرم نخواسته‌ای ز روزگار خودت غیر غم نخواسته‌ای بقیع سینه زن روضه‌های افلاکی‌ست بقیع روضه‌ی مکشوف چادر خاکی‌ست گلاب یعنی تو، اضطراب یعنی تو و بعد فاطمه خانه خراب یعنی تو زحلقه‌ی تو همان کودکی نگین افتاد همینکه مادرتان پشت در زمین افتاد به باغ عاطفه‌ها بی امان شرر می‌رفت به‌روی شاخه گلی، پای چل نفر‌ می‌رفت به کینه‌ی دلشان هیچ دست رد نزدند دگر به هیچ زنی اینچنین لگد نزدند امان ز غربت تو پای غم محک خوردی... تو قبل فاطمه در کوچه‌ها کتک خوردی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e