eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
باز قدسی‌نفسان زمزمه‌پرداز شدند به سوی سامره آماده‌ی پرواز شدند چهره‌ها با گل لبخند و شعف باز شدند بلبلانِ چمنِ حُسن در آواز شدند   نورِ شادی به زمین و به فلک موج زند از فلک تا به زمین، فوج ملک موج زند باز هم شاهد غیبی به شهود آمده است پیک شادی به سلام و به درود آمده است چه وجودی‌ست که اکنون به وجود آمده است این خبر چیست که جبریل فرود آمده است؟! محشری گشت به‌پا گر که قیامت کردند همـه در هاله‌ای از نور اقـامت کردند نوری از بیت ولایت شده پیدا امشب که از او گشته جهان غرق تجلا امشب همه عالم شده چون وادی سینا امشب مات از این نور بُوَد دیده‌ی موسی امشب عشق پرسید چرا همهمه برپا شده است همه گفتند که مهدی‌ست هویدا شده است برهمه خلق جهان خیر کثیر آمده است سوره‌ی نور خداوندِ قدیر آمده است به محمد، به علی، باز نظیر آمده است هاشمیون همه را ماه منیر آمده است او بُوَد جنت ما، کعبه‌ی ما، مقصد ما خال رخساره‌ی او شد حجرالاسود ما هستی از یُمن قدومش ز غم آزاد بُوَد خُرم از جلوه‌ی او گلشن ایجاد بُوَد این همان وعده‌ی موعود و خداداد بُوَد هرکه شد منتظر مَقدم او شاد بُوَد آری ای اهل ولا! موسم دیدار شده آیت نَصــرُ مِــنَ الله پــدیــدار شده غرق آیات مبین است رخ رخشانش شب‌نشینانِ سماوات همه حیرانش عرشیان مات ز قدر و شرف و ایمانش کرده در عرشِ خداوند سه شب مهمانش در سماوات کنون فصل گل و هم عهدی‌ست میزبانْ خالق و مهمان عزیزش مهدی‌ست خیز کز مقدم مولا همگی بنده شویم همچو گل‌ها ز نسیم سحری زنده شویم پیرو مکتب آن دولت پاینده شویم نکند روز وصالش همه شرمنده شویم دل او را همــه با پیــروی‌اش گرم کنیم همه در محضر اوئیم، از او شرم کنیم همه گویند «وفایی» گل توحید کجاست مروه پرسید کجا، کعبه بپرسید کجاست آن دل‌انگیزترین مایه‌ی امید کجاست آفتاب دل زهرا، گل خورشید کجاست کاش ما را ز وفا ره به حضورش بدهند عیدی ما همه را حکم ظهورش بدهند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتم به دل، که وقت نیایش، شب دعاست پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور... آنجا که انبیا همه هستند در طواف آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف... آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند... چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست نقش نگین وحی، در انگشتری اوست محبوب نازنین سراپردهٔ خداست در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست چون روح، در تمامی اعصار جاری است جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست وجه خدای جَلَّ جَلالُه، جمال اوست جانْ بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود او حجت خداست که پنهان نمی‌شود روزی که ظلم پُر کند آفاق دهر را احلی من العسل کند این جام زهر را آن روز، روز سلطنتِ داد و دین رسد یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد... پُر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود... او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست احیاگر معالِم دین خداست او شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او :: الهام، کم گرفتی از آن فاطمی‌نَفَس با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس یک‌بار خوانده‌ای، که جوابت نداده‌اند؟ آتش گرفته‌ای تو و آبت نداده‌اند؟ تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع ای دیدگان شب‌زده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»... ای حُسنِ مطلع همهٔ انتخاب‌ها تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی» فرزند اخترانِ درخشان و روشنی... دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک» «یا ایها العزیز!» ببین خسته حالی‌ام چشمان پُر ستاره و دستان خالی‌ام ماییم آن خسی که به میقات آمدیم شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم یا ایها العزیز! به زیبایی‌ات قسم بر حُسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود صبح وصال تو، شبِ غم را سحر کند آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راهِ ظهور توست تنها نه از غمت دل یاران گرفته است چشم بقیع، تَر شده، باران گرفته است شعرِ «شفق» حدیثِ زبانِ دلِ من است تکرار نام تو، ضَرَبان دل من است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به وقتی که در دنیا ستم مرسوم باشد وقتی عدالت گنگ و نامفهوم باشد وقتی ظهور از چشم‌ مردم دور مانده وقتی نفس آلوده و‌ مسموم باشد وقتی کسی چشم انتظاری را بلد نیست وقتی بشر از عاشقی محروم باشد حق می‌دهم در خانه‌ی تاریخ، یک زن آوازه‌اش پنهان و نامعلوم باشد حق می‌دهم چونانکه زهرا بود مظلوم میراث‌دار فاطمه، مظلوم باشد اما خدا می‌خواست از میراث مریم نام زنی در دفترش مرقوم باشد اما خدا می‌خواست از زن‌های تاریخ با نام نرجس، دفترش مختوم باشد زهرا عروسش را خودش بر می‌گزیند حتی اگر شهزاده‌ای از روم باشد باید به چشم حضرت زهرا بیاید در خانه‌ی حیدر چنین‌ مرسوم باشد تأثیر یُذهب، عنکمُ الرجس است و قطعاً نرجس زنی پاکیزه و معصوم باشد اوصاف او را در کُتب کمتر نوشتند تاریخ باید تا ابد محکوم باشد فرزند او - موعود - پنهان مانده، باید او نیز چون فرزند خود مکتوم باشد فرزند او یک روز می‌آید سرانجام روی لبش آن‌روز یا قیّوم باشد آن‌روز، آری دوستانش شادمانند آن‌روز، آری دشمنش مغموم باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز دل، چلّه‌نشینِ حرمِ راز شده‌ست مرغِ شب با نفس صبح، هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکْهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالَم به گلوست داستان من و غم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رَوَد از چهرۀ دوست «آن سفر کرده که صد قافله دل، همره اوست» عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عید روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عید روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هم‌آهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی مساجد تشنۀ یک ختم قرآنند در گیر و داری که خیابان‌ها چراغانند وقتی برای بستۀ درها کلیدی نیست وقتی تمام قفل‌ها سر در گریبانند می‌آیی و «اِنّا فَتَحنا» روی لب داری یعنی برایت کارهای سخت آسانند ارباب‌ها و خواب‌های بر پر قوشان از چند شب قبل از ظهور تو پریشانند احوالشان آن لحظه باید دیدنی باشد وقتی مُعبّرها تو را «منصور» می‌خوانند می‌آیی و یک عده بر خود سخت می‌لرزند می‌آیی و یک عده قَدرت را نمی‌دانند من در خیابان‌هایمان گَز می‌کنم نذرت! وقتی تمام چشم‌ها دنبال مهمانند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشاط عید هم از دوری‌ات غم‌انگیز است بیا اگر تو نباشی، بهار، پاییز است چگونه خنده کند آن‌که در فراق رُخت همیشه کاسه‌ی چشمش ز اشک، لبریز است؟ به رونمای جمالت چه آورم با خود؟ که جان هر دو جهان در بهاش ناچیز است سحرگهان که تو را می‌زنم صدا مهدی! ز نکهت نفسم صبح، عطرآمیز است لبی که وصف تو گوید چو صبح، خندان است دلی که یاد تو باشد چو گل، سحرخیز است چگونه کوه گناهم ز پا در اندازد؟ مرا که رشته‌ی مهر تو دست‌آویز است خط امان من از فیض دست‌بوسی توست چه بیم دارم اگر تیغ آسمان، تیز است؟ جحیم با تو بهشت گل است "میثم" را بهشت اگر تو نباشی ملال‌انگیز است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نام تو دوان کرده به پایت قدمم را یاد تو روان کرده دوباره قلمم را با چشم کَرَم کاش که بسیار ببینی ناچیزی این عرض ارادات کمم را هرچند که از برکت میلاد تو شادم پنهان نتوانم کنم انگار غمم را گفتند که یار آمده، بایست که امشب پیدا کنم و سجده بر آرم صنمم را با اینکه قسم خورده‌ام از باده ننوشم واجب شده تا بشکنم امشب قسمم را گل در بر و مِی در کف و معشوق به کام است در مجلس ما، ماهِ رخ دوست تمام است ای آمدنت مژده‌ی میلاد سحرها خورشیدی و نور است پیامت به قمرها ای جان جهان، جان دو عالم به فدایت باید که بیفتند به پاهای تو سرها قنداقه‌ات از عرش زمین آمد و دیدند آنقدر ملک آمده بسته‌ست گذرها قرآن خدایی تو و در حال نزولی پس شبْ شبِ قدر است به فتوای خبرها دیگر گره‌ی کار کسی بسته نمانَد باز است به شکرانه‌ی نامت همه درها دنیای خزان دیده! بهار آمده امشب عطر قدم حضرت یار آمده امشب در حال و هوای شب بارانی هر سال گرم است سر من به چراغانی هر سال در کوچه خیابان دلم ریسه کشیدم دعوت کنمت تا که به مهمانی هرسال با شبنم اشکم سر راهت گل نرگس گل کاشته‌ام من به گلستانی هر سال پاداش غزل‌های من این است بیایی یک مرتبه در جشن غزلخوانی هر سال هم خنده به لب دارم و هم اشک به چشمم حالا منم و بی سر و سامانی هرسال می‌خندم و با دیده‌ای از عاطفه جاری می‌خوانمت ای حضرت بارانِ بهاری آزاد کن این روحِ زبان بسته‌ی تن را تا بال ببخشی غزل خسته‌ی من را بگذار که باز از تو بگوییم و بخوانیم بگذار به وصف تو برانیم سخن را بارانی و بر راه تو چشمان کویر است زینت بده با سروِ قدِ خویش، چمن را ای سامره دلتنگ مناجات شب تو مرهم شوی ای کاش دل تنگ وطن را خون از غم هجر تو، دلِ سنگِ عقیق است ای نصر من الله! تو دریاب یمن را ای نصر من الله! که فتح تو قریب است برگرد که در غیبت تو، شیعه غریب است چندی‌ست که قلب همگان بی ضربان است با تو نفس باد صبا مشک فشان است در حنجره‌ات داد علی اکبر لیلاست برگرد مؤذن! که دگر وقت اذان است بنگر به تمنای وصال تو یگانه اشک غمت از هر مژه چون سیل، روان است ای خسرو خوبان! تو به فکر همه هستی هرچند گدای تو فقط در پی نان است زخم است دوتا پلک تو از گریه به جدت گرچه سبب اشک تو یک قد کمان است ای خسرو خوبان! نظری سوی گدا کن باز آ و نصیبم سفر کرب و بلا کن در خانه نشستیم و به یادت ننشستیم گاهی سر سجاده دعاگوی تو هستیم از ترس بلا‌، دست به دامان شماییم در عافیت اما همه پیمانه به دستیم تو بند زدی قلب ترک خوردهٔ ما را ما قلب تو را در همهٔ عمر شکستیم بر غیر تو خود را نسپردیم؟! سپردیم دل را به همه جز تو نبستیم که بستیم با این همه، ای داروی درد همه عالم! حالا به امیدی سر راه تو نشستیم ای آنکه به هر درد، دوایی و شفایی دنیای بلاییم همه، کاش بیایی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل رمیده حوالی آستانه‌ی اوست تمام دلخوشی‌ام جشن شادیانه‌ی اوست ترانه‌ی لب من از غزل ترانه‌ی اوست "رواق منظر چشم من آشیانه‌ی اوست " "اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی‌ست زبان خموش و لیکن دهان پر از عربی‌ست " ستاره‌های درخشان، به جلوه آمده‌اند شبیه ماهِ فروزان، به جلوه آمده‌اند بسانِ یوسف کنعان، به جلوه آمده‌اند "اگر چه حُسن‌فروشان به جلوه آمده‌اند" " کسی به حُسن و ملاحت، به یار ما نرسد به دلپذیری نقش نگار ما نرسد" پیمبران اولوالعزم، بی گمان جمع‌اند کنار اهل زمین، اهل آسمان جمع‌اند به شوق آمدن صاحب الزمان جمع‌اند "حضور خلوت اُنس است و دوستان جمع‌اند" "وان یکاد بخوانید و در فراز کنید معاشران! گره از زلف یار باز کنید" برای عرض ارادت به ساحت نرگس رسیده حضرت مریم به خدمت نرگس عزیز عسکری و جان حضرت نرگس نظر به چهره‌ی ماهش عبادت نرگس حَسن جمال و حَسن سیرت و حَسن سکنات به شادی دل مهدی و مادرش وقار و شأنِ سلیمان، شرافت یعقوب نگاه رحمت نوح و تحمل ایّوب مِلاحت و نفَس و حُسن یوسف محبوب شمیم ناب مسیح از شمال تا به جنوب تمام نور محمد به چهره اش پیداست چکیده‌ای ز تمام پیمبران خداست شبیه پرچم در حالِ اهتزاز آمد امیر مُطلَقِ از خَلق بی نیاز آمد علی و جعفر طیار و حمزه باز آمد قسم به تیغ دو دم، فارس الحجاز آمد ز نسل احمد مختار و رونوشت علی‌ست سرشتِ مهدی کرار از سرشت علی‌ست نگاه مرحمتش خلق را کفاف کند به خوبی‌اش همه‌ی شهر اعتراف کند به زیر سایه‌ی الطافش اعتکاف کند میان عرش، مَلَک دور او طواف کند همیشه از سر دلتنگی‌اند محتاجش فرشته‌ها همه چشم انتظار معراجش قلم برای سرودن دوباره گرم وضوست سرودن از پسر فاطمه همیشه نکوست "سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست" دمی که صحبت یار است، صحبت از "من" نیست سرور شیعه که تنها به ریسه بستن نیست خدا کند که بیابم نشانِ مهدی را نشان دهم به همه دوستانِ مهدی را به عالمی ندهم قُرص نان مهدی را دوباره زنده کنم گفتمانِ مهدی را ز جور جعفر کذاب‌هایمان فریاد که سال‌های پیاپی ظهور عقب افتاد نگاه روشن و بیدارمان عوض نشود بیان محکم گفتارمان عوض نشود مسیر و موضع و کردارمان عوض نشود نظام و نحوه‌ی پیکارمان عوض نشود به غیر میل شهادت نبوده در دل‌مان مسیر ماست مسیر امام راحل‌مان قسم به کرببلا، "حریّت" فروشی نیست "وفا و غیرت و انسانیت" فروشی نیست "ولایت و شرف و امنیت" فروشی نیست به خونْ نوشته شد: این مملکت فروشی نیست هنوز مشی شهیدان‌مان به خاطر هست بقای نهضت ایران، گران تمام شده‌ست یگانه منجی عالم که حق ضمیمه‌ی اوست و شیعه تشنه‌ی یک نَظرَةً رَحیمه‌ی اوست وجبْ وجبْ وطن ما هماره بیمه‌ی اوست زمانه منتظر دولت کریمه‌ی اوست گره‌گشایی در مشکلات با مهدی‌ست نوای شیعه‌ی مظلوم، ذکر یا مهدی‌ست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسیدنش نفسی تازه داده دنیا را همان مسیح که احیا کند مسیحا را همان که یوسف کنعان به شوق دیدارش شده‌ست مشتریِ پا به قرص بازارش همان که چهره‌ی او نور فاطمی دارد کنار گونه‌ی خود، خال هاشمی دارد خدا کند بپذیرد مرا به خادمی‌اش سپید بخت شوم مثل خال هاشمی‌اش سلام یوسف زهرا! خوش آمدی آقا امید آخر دنیا! خوش آمدی آقا سلام یوسف زهرا! تورا صدا کردم برای آمدنت آمدم دعا کردم نگو که فاصله‌ی ما هزار فرسنگ است ببین که مادر پیرم چقدر دلتنگ است عزیز فاطمه عمری‌ست بی تو دربدریم هزار جمعه گذشت و هنوز بی خبریم عزیز فاطمه آقا! کجاست خانه‌ی تو؟! گرفته است دل تنگ ما بهانه‌ی تو تو آخرین پسر خانواده‌ی ماهی تو آبروی زمینی، بقیة اللهی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌸تنها ١ روز تا مانده ما پیرو راهِ عترت و قرآنیم در حسرت دیدار شه خوبانیم از نام اباالفضل مدد می‌گیریم آماده‌ی جشنِ نیمه‌ی شعبانیم@hosseinieh_net
خورشیدِ امید، جلوه‌گر آمده است میلاد امامِ منتظَر آمده است با اینکه هنوز مانده تا فروردین امسال بهار زودتر آمده است @dobeity_robaey