eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سراغ پرچمت را از شمیمِ باد می‌گیرم نشانِ رود را از ماهی آزاد می‌گیرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دَم‌به‌دَم از دوری‌اش غمباد می‌گیرم شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد می‌گیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشانیِ تو را از کورِ مادرزاد می‌گیرم به غیر از دیدنت هر حاجتی آورده‌ام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد می‌گیرم من از گرد ‌و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد می‌گیرم نشستن با کبوترهای دست‌آموزِ تو درس است برای جَلد بودن رخصت از استاد می‌گیرم غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادی‌هاست من این دَم را میان صحن گوهرشاد می‌گیرم تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر نگاهش می‌کنم از شعرِ خود ایراد می‌گیرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک سلام از ما، جواب از سمت مرقد با شما فطرس نامه‌بر تهران به مشهد با شما باز هم میل زیارت کرده‌ایم از راه دور نیت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم لذت پرواز در اطراف گنبد با شما نمره‌ی ما صفر شد از بیست اما در عوض زندگی ما همه از صفر تا صد با شما خطّه‌ی ما تشنه‌ی آب حیات و نور بود خشکسال خاکمان اما سر آمد با شما این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم برکتش از توست «یا من یکشفُ کلَّ الهُموم» سرپناه نا امیدان، مأمن مأیوس‌ها ایستگاه آخرِ ای کاش‌ها، افسوس‌ها گرم در رؤیای صحن و گنبد و گلدسته‌هاست زائر دلخسته و بی خواب از کابوس‌ها نور گیرد ماه، تا شب‌های جمعه در حرم می‌طراود نغمه‌ی یا نور و یا قدوس‌ها می‌رسند از راه زائرها، ملائک گردشان فرش زیر پایشان هم شَهپَر طاووس‌ها در ازای قطره‌هایی اشک با خود می‌برند از اجابت، از کرم، از لطف... اقیانوس‌ها هر که صید توست دیگر در قفس محبوس نیست در گِلِ ایرانیان خاکی بغیر از طوس نیست من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است طائر پر بسته‌ی صیاد باشم بهتر است زاده‌ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست از اهالی رضا آباد باشم بهتر است هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است راستی با خود مریضی لاعلاج آورده‌ام پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است عقده‌ی کورم به لبخند ملیحت باز شد دست‌های بسته‌ام پای ضریحت باز شد عاقبت یا ساکن خاک خراسان می‌شوم یا شهید جاده‌ی مشهد به تهران می‌شوم زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است یا کبوتر، یا که آهو، یا که انسان می‌شوم در زیارت‌ها سرم پایین‌تر از قبل است و من پشت ابر گریه‌ها از شرم پنهان می‌شوم بازدید هرکه هربار آمده پس می‌دهی و من از کم آمدن‌هایم پشیمان می‌شوم خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می‌کنم روزی آخر شاعر دربار سلطان می‌شوم پاسخ این خواهشم در بند امضای شماست الغرض یک حرف دارم باتو آن هم کربلاست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
«هر بار کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا» * وقتی گره در کار شد گفتم علی موسی الرضا آهویم و در دام تن وقتی به گرداگرد من غم حلقه‌ی پرگار شد گفتم علی موسی الرضا ای بضعه‌ی مدفون به طوس ای آسمانت خاک بوس نامت امان از نار شد گفتم علی موسی الرضا باب حرم اذن دخول أَ اَدخُلُ یَاابن الرسول تا فرصت دیدار شد گفتم علی موسی الرضا بر زائرانت ای صَنَم گفتی سه جا سر می زنم من نیز بختم یار شد گفتم علی موسی الرضا ای شاهد بزم ازل ای نامت اَحلی مِن عسل چه لذتی تکرار شد گفتم علی موسی الرضا صد رنگ و بو دادی مرا تو آبرو دادی مرا یک بار چون اظهار شد گفتم علی موسی الرضا دیوارها شد پنجره با اشک خود بستم گره چشمم پُر از گفتار شد گفتم علی موسی الرضا ای عرش از تو مُنجلی ای اسم اعظم یا علی مکشوف این اسرار شد گفتم علی موسی الرضا هر بار با یاد غریب با روضه‌ی ابن شبیب این دیده گوهر بار شد گفتم علی موسی الرضا *محمدجواد غفورزاده 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد ماجرایم قیل و قال کوچه و بازار شد هر کسی عمان نخواهد شد مگر در خانه‌ات در حرم بودم دلم گنجینه‌ی اسرار شد از گداها شهر ما یکباره خالی‌تر شد و در حرم کم‌کم گداهای شما بسیار شد چون دلش می‌خواست راه گفتگویش وا شود زائرت از عمد پای پنجره بیمار شد پیش تو فرقی ندارد حال دارا با فقیر هرکسی بار دعا آورد بارش بار شد یک ضمانت کردی و صیاد آهو را رهاند چاقوی صیاد از آن تاریخ ضامن دار شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آرام نمودی تب و تاب هیجان را جوشانده‌ای از شوق خودت هر قلیان را از پای نشاندی ز تعجب جریان را از دشمن و از دوست ربودی دلشان را اینگونه رضا کرده‌ای از خود دوجهان را هم رونق کار از می و میخانه گرفتی هم عقل ز هر عاقل و دیوانه گرفتی در قلب سماوات و زمین لانه گرفتی ای عالِم فرزانه چه رندانه گرفتی در دست خودت نبض زمین را و زمان را اسلام بدون تو درونمایه ندارد گردن کشی بی خردان پایه ندارد خورشیدی و دیدند قدت سایه ندارد همسایه به جز خیر به همسایه ندارد همسایه! قدم رنجه کن و منزلمان را... لبخند زدی شعر در اوهام من افتاد زآن روز خرابت شدم ای خانه‌ات آباد! با قافیه‌ی پنجره فولاد و گهرشاد هی شعر نوشتم من و چشمت صله را داد دربند کشیدی تو معانی و بیان را دربانِ جنان دل به در صحن شما بست دالان بهشت است همین راهرو این بست حوض وسط صحن همان کوثر نقد است ساقی بهشتی شده از آب حرم مست پابست حرم کرده‌ای آن آب روان را جبریل کمر بسته به فرّاشی صحنت حور و پریان گرم گهر پاشی صحنت آن سدره و طوبی گلی از کاشی صحنت برده‌ست جنان را همه در حاشیه صحنت بیچاره‌ی خود کرده حریم تو جنان را هرکس که تو را داشته اثنی عشری شد ایام خوش آن بود که با تو سپری شد در صحن گهرشاد دل از غصه بری شد تصویر من و صحن تو عکسی هنری شد در ناب‌ترین جای اتاقم زدم آن را هرجای جهان رفتم از آن خیر ندیدم یک مرتبه "برگرد" از این در نشنیدم من هرچه کشیدم ز دل خویش کشیدم ارزان نفروشم که من ارزان نخریدم - در نوکریت خرج کنم عمر گران را هر شاه شده خادم دربار توچندی پر وا کند از بام تو در دام کمندی از تو طلب رزق کند عایله مندی از رسم گدایی شما نکته و پندی آموخته هر پیر خردمند جوان را نوشاعری آمد به حرم دفترش افتاد شد خیره به گلدسته کلاه از سرش افتاد هی خواست بماند سرِ پا، آخرش افتاد تاخورد زمین یاد پدر، مادرش افتاد دستی به دعا برد و تمام پدران را... ای ضامن دنیای من و آخرت من! ای کاش به درکت برسد معرفت من! مردن کف صحنت بشود عاقبت من بهتر ز خودم آگهی از مصلحت من حکم از تو، دلم دست خودت داده عنان را با جنس خرابم شده‌ام وصله‌ی ناجور هرشب به سلامی بشوم زائرت از دور تو شاه خراسانی و من پیر نشابور خود را برسان پام رسیده‌ست لب گور ای صاحب جان! می‌سپرم دست تو جان را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سنگ زیر پای تو لعل بدخشان می‌شود خار، با فیضِ نگاهت سرو بستان می‌شود گر نسیمی از سر کویت وزد سوی جحیم دود آن عود و شرارش برگ ریحان می‌شود زخم بی داروی جان و درد بی درمان دل هر دو با خاک سر کوی تو درمان می‌شود غم ندارم گر مرا در آتش دوزخ برند چون برم نام تو را، آتش گلستان می‌شود مردگانِ روح را احیاگر جان می‌کند هر که جسمش دفن در خاک خراسان می‌شود گو اجل جان مرا گیرد ز کافر سخت‌تر چون نگاهم بر تو افتد مرگ، آسان می‌شود در مقام رأفتت این بس که نام چون تویی روز و شب ذکر من آلوده دامان می‌شود در بیابانی که لطفت ضامن آهو شود گر گذار گرگ افتد گرگ چوپان می‌شود گردش چشم تو را نازم که با ایمای آن نقش شیر پرده ناگه شیر غران می‌شود ناز بر فردوس آرد فخر بر رضوان کند هر که یک شب در خراسان تو مهمان می‌شود هر که چشمش اوفتد بر گنبد زرین تو گاه مجنون؛ گاه خندان؛ گاه گریان می‌شود گر به قعر نار، شیطان بر تو گردد ملتجی وادی دوزخ به چشمش باغ رضوان می‌شود غرفه‌هایت همچو روی حور، گل انداخته بس که روز و شب ضریحت بوسه باران می‌شود هر که با اخلاص گوید در حریمت یک سلام اجر آن بالاتر از یک ختم قرآن می‌شود مور اگر یک دانه با لطف تو گیرد در دهن بی نیاز از خرمن زلف سلیمان می‌شود در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می‌شود پور موسایی و در طور تو هر کس لب گشود همکلام ذات حق، چون پور عمران می‌شود سائل کوی تو گر خواهد به دست قدرتش خاک، مشک و سنگ، لعل و ریگ، مرجان می‌شود در هوای جرعه‌ای از جام سقا‌خانه‌ات خضر اگر در کوثر افتد باز عطشان می‌شود خاک اگر شد خاک کویت مرهم زخم دل است آب اگر شد آب جویت آب حیوان می‌شود هر که شد زوار تو در طوس ای روی خدا زائر ذات خدای حی سبحان می‌شود آستان قدس تو دارالشفای عالم است درد این جا بی دوا و نسخه درمان می‌شود هر که از مهمان سرایت لقمه‌ای گیرد به دست مهر در دستش کم از یک قرصۀ نان می‌شود وانکه خوابش می‌برد در پشت دیوارت شبی ماه در بزمش کم از شمع فروزان می‌شود هر که را تابید بر سر آفتاب صحن تو گر رود در سایۀ طوبی پشیمان می‌شود بی تو صبح عید سال نو اگر آید مرا صبح عید و سال نو شام غریبان می‌شود با تو گر شام عزای دوستان باشد مرا خوب‌تر از ظهر روز عید قربان می‌شود در صف محشر پریشانی نبیند لحظه‌ای هر که با یاد غمت این‌جا پریشان می‌شود تا ابد زین میهمان داری که مأمون از تو کرد شرمگین از مادرت زهرا، خراسان می‌شود با تمام زشتی و آلودگی در سوگ تو قطره های اشک (میثم) بحر غفران می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وا می‌کنم سوی تو تا بال و پرم را حس می‌کنم شیرینی طعم حرم را تا که حواسم پرت این و آن نباشد خالی کن از غیر خودت دوروبرم را یک جلوه کن با پرتو شمس الشموسی از دامن خود جمع کن خاکسترم را حالا پر از بغضم که دارم می‌گذارم بر شانه‌ی گلدسته‌های تو سرم را آیینه کاری رواقت هم گواه است پُر کردی از زو‌ّار خود سرتاسرم را ایمان چشمانت مرا از شک در آورد لبریز عشقت کن تمام باورم را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم به هوای دل پاک تو به دریا بزنم عشق یعنی بشوم آهوی آواره‌ی تو بدهم دل به صدای خوش نقاره‌ی تو عشق یعنی طپش این دل بارانی من لطف پیدای تو و گریه‌ی پنهانی من و خدا خواست که از دست تو درمان برسد خواست تا عطر علی‌اش به خراسان برسد یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره‌ها چه خبرها که رسید از دل این پنجره‌ها یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی عشق یعنی به هوایت گذر از دامن و دشت عشق در شوق سلامی‌ست، سرِ ساعت هشت عشق در قلب قطاری‌ست که از قم برسد در نمازی‌ست که تا رکعت هشتم برسد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صحن یکباره به آوای تو برمی‌خیزد جمعیت پیش قدم‌های تو برمی‌خیزد تو فلج بودی و ارباب شفایت داده صحن پیداست که در پای تو برمی‌خیزد قبل از این هیچ نبودی پس از این محترمی احترام است که از جای تو برمی‌خیزد تو به امضای امام خودت از جا برخیز همه‌ی شهر به امضای تو برمی‌خیزد گیرم اصلاً به کلاف آمده باشی، یوسف به خریداری کالای تو برمی‌خیزد نوکرش باش و دم مرگ رضا را بطلب مطمئن باش که آقای تو برمی‌خیزد از سه باری که خودش گفته یکی مانده هنوز یار از امروز به فردای تو برمی‌خیزد بموالاتکم ای عشق... بخوان ای شاعر که قلم باز به انشای تو برمی‌خیزد مثل نقاره گلو را پُرِ فریادش کن صحن این‌بار به آوای تو برمی‌خیزد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به فکر کربلا بودم در آوردم سر از مشهد بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد امیدی به من و این طبع خشکیده نبود اما به لطفش برده‌ام با خود غزل‌های تر از مشهد گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد "به جان مادرت زهرا قسم" رد خور ندارد که نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد :: اگر روزی شود تنها بلیط رفت می‌گیرم چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدای مهربانی‌هاست سلطانی که من دارم فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم کنارش ذره‌ی ناچیز، چون خورشید می‌تابد ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم نمک پرورده‌ی دریای جودش بوده‌ام عمری پُر است از شور احسانش، نمکدانی که من دارم همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد به آهی کاه گردد، کوه عصیانی که من دارم به لطف گندمی که داده‌ام دست کبوترها دگر خالی نمانَد سفره‌ی نانی که من دارم چه فرقی می‌کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم به وقت مرگ می‌آید به بالینم؛ یقین دارم شروع وعده‌های اوست پایانی که من دارم... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درست آن‌گونه که با رقص تاک، انگور می‌ریزد زمان گردگیری از ضریحت، نور می‌ریزد مرا بیرون نکن از خانه‌ات هرچند می‌دانم که دهقان، جنس نامرغوب خود را دور می‌ریزد نمی‌بینیم لطفت را و می‌پرسد ملک از خود: چرا شاهی طلا در دامن یک کور می‌ریزد؟ بگو این صحنه‌ی رؤیایی باران و گلدسته است؟ و یا آب وضو از گونه‌های حور می‌ریزد؟ تو صیادی، ضریحت دام، هر کس می‌رسد از راه دلش را مثل مشتی دانه در این تور می‌ریزد یقین قصد زیارت کرده با پیراهن احرام همین ابری که خود را پای نیشابور می‌ریزد * * * شبی در خواب دیدم حضرتش در جام زائرها به لبخندی « شرابِ سعیکم مشکور » می‌ریزد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e