eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
چه نوری، چه جانی، چه عشق و صفایی علی ابن موسی الرضا المرتضایی چه بزمی، چه شوری، چه حال و هوایی عجب دلبری و عجب دلربایی چه نقاره‌خانه...چه آیینه‌هایی چه حوض و حیاطی، چه صحن و سرایی دل عاشقان را عجب می‌نوازد ندیدم ز نقّاره خوش‌تر صدایی سلام ای امیدم که با یک نگاهت به آنی ز کارم گره می‌گشایی سلام ای غریب خراسان رضا جان "سلامی چو بوی خوش آشنایی " چه درمان و دردی، چه سوز و دعایی عجب التیامی... چه دارالشفایی جهان بسته دل را به لبخند ماهت رضا جان.. دلیل رضای خدایی سزاوار شاهی به جز تو ندیدم تو سلطان ایران رضا، شاه مایی از آن دم که راهم به کاخ تو افتاد شدم خانه آباد من از این گدایی بپاشد ز هم کاخ شاهان اگر که ز یک خشت صحنت شود رونمایی شگفتا ندیدم به نرمی فولاد به باغ خراسان به این دلگشایی تویی نور چشمان زهرای اطهر عزیز و جگر گوشه‌ی مصطفایی ثناگوی حُسنت اگر دعبلانند به خود گفتم ای دل تو آخر کجایی؟ غزل می‌نوشتم ولی بی قراری رسانده قلم را به نان و نوایی نسیم قصیده وزیدن گرفته خدا چاره‌ای کن دلم شد هوایی الا زائری که رسیدی خراسان در این دم امید دل من شمایی سلام مرا هم رسان بر امامم چه باب الجوادی، چه باب الرضایی شده در طوافش دل من کبوتر چه پرواز سبزی، چه سعی و صفایی یقیناً تو ضامن شدی یا رضا جان اگر اربعین هم شوم کربلایی من آهوی دشتت، تو صیاد قلبم نمی‌خواهم از دام عشقت رهایی اگر چه کویرم، اگر چه سرابم تویی ابر رحمت، تو آب بقایی الهی به آنی و کمتر ز آنی نیفتد میان من و تو جدایی تو شمس الشموس و انیس النفوسی امام الهدایی... سریع الرضایی رسیدم به مشهد به امید اینکه شب وحشت و غم به قبرم بیایی یقیناً ولای تو حصن حصین است در آن خوف قبرم که دارم رجایی خوشا با تو بودن، کنار تو ماندن! خوشا بر رئیسی و شیخ بهایی ازل تا ابد وصف تو غیر ممکن که بی ابتدایی، که بی انتهایی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با نگاهِ لطفِ بی اندازه‌ات اعجاز شد بی‌سوادی در حرم آمد، غزل‌پرداز شد ‌می‌شود حس کرد لبخندِ خدا را در حرم هر زمان آوایِ نقاره طنین‌انداز شد هر گرفتاری که آمد، دستِ خالی برنگشت یک توسل کرد و بعد از آن گره‌ها باز شد "خوش به حال آن کبوتر بچه‌ای" که در حرم بال‌هایش را گشود و قسمتش پرواز شد شیعه مدیون است بر چشمانِ عالِم‌پرورت گوشه‌ی چشمانِ تو شیخِ‌ بهایی‌ساز شد مرکزِ ثقلِ دیار عشق تنها مشهد است "یا رضا جان" بر لب آمد، عاشقی آغاز شد از نگاهِ مهربان و نورِ الطافِ تو بود "آمدم ای شاه"، اگر زیباترین آواز شد زائرِ کویِ تو ای شاهِ خراسان تا ابد در کلاسِ بندگی، از دیگران ممتاز شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کار اعجاز تو را با چشم خود دیدیم ما از درخت سیب تو انگور هم چیدیم ما ما کمی آغوش باز از محضرت می‌خواستیم درب را با نیت دست تو بوسیدیم ما... جام کوثر فرض کردیم آب سقاخانه را حکم می را داشت آن آبی که نوشیدیم ما ... نور تو گاهی به ما خورد و کمی سوسو زدیم بین این سوء تفاهم‌ها درخشیدیم ما... این حرم جای گنهکاران بی کس نیز هست زائرت هستیم یعنی قید تأکیدیم ما خادم این خانه نه، خاک در این خانه‌ایم رخت عزت را در این درگاه پوشیدیم ما... ذوق‌مرگان تماشای گل روی توأیم کشته‌ی وصلیم ما، زنده به امیدیم ما ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم خانه‌ی یاد تو را در دل بنا کردم خیالم را در آغوش حریم تو رها کردم: «رسیدم بر در باب الجوادت غرق حاجاتم برای هرکسی که خاطرم آمد دعا کردم گذشتم از تمام صحن‌ها در صحن آزادی نشستم روبه روی گنبدت سجاده وا کردم نگاهم مست باران شد میان آفتاب صحن میان سجده‌ها نام تو را تنها صدا کردم شبیه قطره‌ای دنبال دریا رفتم و رفتم خودم را بین آغوش پر از مهر تو جا کردم نشستم مثل عاشق‌ها، تمامی دقایق را هرآنچه داشتم قربان آن صحن و سرا کردم صدایی آشنا آمد، دلم را دست او دادم وجودم را پر از عطر خوش نقاره‌ها کردم دلم از لحظه‌ی دیدار همراه کبوتر‌هاست دلی را که خودم با لطف‌ و مهرت آشنا کردم» خیالاتم برای رفع دلتنگیم کافی نیست برای دیدنت رفتم بلیطی دست و پا کردم... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید شب را در این بهشتِ الهی سحر کنید با زائران این حرم‌الله سر کنید مدح رضا چو آیۀ قرآن ز بر کنید عید بزرگ شیعۀ آل پیمبر است میلاد هشتمین حجج‌اللهِ اکبر است ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن بر چهرۀ حقیقت ایمان نظاره کن یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن در دست نجمه، نجم فروزان نظاره کن میلاد پارۀ تن زهرا و احمد است شمس‌الشموس، عالِمِ آل محمد است او مظهر جمال خداوند اکبر است آیینۀ تمام‌نمای پیمبر است خورشید نجمه یا مهِ افلاک‌پرور است قرآن روی سینۀ موسی‌بن‌جعفر است بر خلق آسمان و زمین مقتداست او جان رونما دهید که روی خداست او روشن هزار سینۀ سینا به نور او چشم هزار موسی عمران به طور او صف بسته‌اند خیل رسل در حضور او دل، بحر بی‌کرانه‌ای از شوق و شور او ریزد برات عفو خدا از نظاره‌اش دوزخ بهشت می‌شود از یک اشاره‌اش.. ای خلق، خاکِ پای تو یا ثامن‌الحجج جان جهان فدای تو یا ثامن‌الحجج قرآن پر از ثنای تو یا ثامن‌الحجج ایمان بود ولای تو یا ثامن‌الحجج دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست «تهلیل» بی ولای تو هرگز قبول نیست.. پاییز بوستان دل ما، بهار توست در شهر طوسی و همه عالم دیار توست گل‌بوسۀ امام زمان بر مزار توست شیعه به هر کجا که رود در کنار توست چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا هر جا سفر کنم، دلم اینجاست یا رضا.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند هر جا که می‌روند تعلق نمی‌برند از آنچه که وبال ببینند خالی‌اند عشاق روزگار، سبکبال می‌پرند پرواز می‌کنند به هر جا که جلوه‌ای‌ست گاهی ملائک‌اند و گاهی کبوترند دل را به دست هر کس و ناکس نمی‌دهند دلداده‌ی قدیمی آل پیمبرند   آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده موسی بن جعفرند! ما عاشقیم، عاشق زهرا و حیدریم ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم :: آدم بدون مهر تو انسان نمی‌شود سلمان بدون عشق مسلمان نمی‌شود آن گردنی که تیغ تو را بوسه می‌زند سوگند می‌خوریم، پشیمان نمی‌شود وقتی کبوتران حریمت، گرسنه‌اند گندم برای سفره‌ی ما، نان نمی‌شود تو خوب جایی آمده‌ای سروری کنی هر رعیتی که رعیت ایران نمی‌شود تو هشتمین پیمبر قرآنی منی حق خدا و حق مسلمانی منی تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی تو سجده‌ای و ساجد و مسجود و مسجدی تو عابدی و عبدی و معبود و معبدی تو کربلایی و نجفی و مدینه‌ای یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی نُه چشمه از علوم، به قلب تو جاری است با این حساب، عالم آل محمدی تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت مانند آفتاب تو در رفت و آمدی ای آبروی جن و ملک خاکبوسی‌ات عالم فدای جلوه‌ی شمس الشموسی‌ات :: زائر شدم نسیم، صدای مرا گرفت از دستم التماس دعای مرا گرفت یک شب کنار پنجره فولاد، مادرم آن قدر گریه کرد، شفای مرا گرفت یک پارچه گره زد و تا سال‌های سال «سهمیه امام رضا» ی مرا گرفت  صحن تو، آسمان تو، گنبد طلای تو حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا تا اینکه آهو آمد و جای مرا گرفت ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات هم خانواده، هم پدر و مادرم فدات ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غافل نشو شاید نظری شد امشب شاید که مبارک سحری شد امشب شاید که به خاطر امام هشتم... از یوسف زهرا خبری شد امشب@hosseinieh_net@dobeity_robaey
از پنجره فولاد، شفا می‌بارد از گنبد و گلدسته، طلا می‌بارد میلاد رضا و شب جمعه، به به در صحن، برات کربلا می‌بارد...@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی سرریز شد بر روی من چون آبشار لابلای سنگ‌ها برخاستم چون چشمه‌سار در زلال چشم‌هایت خیره ماندم تا ابد چشم‌هایم را تو شستی از غبار روزگار تو مرا با چشمهای خود پر از خورشید کن تا بگویم از نگاهت قصه‌ای دنباله‌دار زاده‌ی موسی! نمی‌خواهی کلیم تو شوم؟ در نگاهت دیده‌ام برق تجلی بی‌شمار تا نباشم گردبادی سر به سر آشفتگی آه ای ابر محبت! بر وجود من ببار نیستم بیدی که از طوفان بلرزم بعد از این چون به من بخشیده‌ای احساس کوهی استوار وقتی اقیانوس تو جاری‌ست، جاهل بوده‌ام دل اگر بستم به رود و هوی و های جویبار در زمستان نیز آهنگ شکفتن جاری است وقتی از تو می‌رسد حس شکفتن با بهار از تو پنهان نیست رؤیایم خراسانی شده فکر کوچم؛ کوچ از این شهر، از این کوچه‌سار تا شنیدم که سه‌جا حتماً به دادم می‌رسی بعد از آن نه صبر دارم، نه تحمل، نه قرار! «تخته‌بند تن*...» که حافظ گفت، مقصودش منم! راستش این روزها افتاده‌ام فکر فرار پیله‌های وَهم دائم می‌تنم دور خودم... کاش بودم چون نسیمی، در به در دنبال یار دست خالی آمدم با کوله‌باری از گناه لطف تو کرده مرا بیش از همیشه شرمسار محو کاشی‌ها نبودم محو چشمان توأم تو نباشی، حوض و سقاخانه می‌خواهم چه کار؟ رزق من شعر است؛ آن را هر سحر تقسیم کن آه ای باران رحمت! بر سر شعرم ببار! شب ستاره، شب شکفتن، شب شروع روشنی است حکمتی دارد که باشد چشم من شب زنده‌دار هان، بخوان از چشم‌هایم راز آشوب مرا مثل آهوها شدم در چشم‌های تو شکار! مهربان من! پر از پژمردگی‌ها شد دلم لطف کن بر گونه‌ی این شعر لبخندی بکار سایه‌ای از نور تو افتاد بر روی سرم تو رهایم کرده‌ای از ظلمت شب‌های تار با حدیث سلسله، حِصن حصینی ساختی نطق «الّا»یِ تو شد برّنده مثل ذوالفقار راه را کج کرده‌ام از هرطرف سمت شما ای ولای تو صراط المستقیمِ آشکار تا بگیرد از شما اذن تشرف شعر من کوپه کوپه واژه‌ها در این قصیده شد قطار صبح جمعه، گوشه‌ی دارالولایه؟ صحن قدس؟ تو بگو، کی یا کجا این‌بار بگذارم قرار؟ ✍ * حافظ:«چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ که در سراچهٔ ترکیب، تخته‌‌بندِ تنم» 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا که نوشیدم شراب ناب سقاخانه را باز هم پر کردم از سرمستی‌ام پیمانه را تا زیارتنامه خواندم چشم‌هایم سو گرفت سربه راه عشق بردم سجده‌ی مستانه را عطر خاک مرقدت ای آفتاب باشکوه برده از یادم مسیر خانه و کاشانه را در حریم تو که پروایی ندارد عاشقی شمع باور می‌کند دلتنگی پروانه را خادمان تو به هر مهمان خوش‌آمد گفته‌اند آشنا می‌سازد این دیدار هر بیگانه را سر به دامان ضریحت می‌گذارد زائرت اشک بر هم می‌زند آنجا تراز شانه را چون کبوترها به خوان عشق عادت کرده‌ایم از کسی جز تو نمی‌خواهیم آب و دانه را می‌گرفت ای کاش چشمت جای آن آهو مرا در خیالم زیستم یک عمر این افسانه را کنج صحن انقلاب تو دگرگون می‌شوم با تو می‌سازم دوباره این دل ویرانه را می‌نشینم با کبوترهات صحبت می‌کنم شک ندارم دوست داری شاعر دیوانه را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e