eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
اى مُحرمان مَحرم! بار سفر ببدید احرام حجّ خونین بار دگر ببندید من خود خلیل عشق و چاووش کربلایم چاووش کربلا را بار سفر ببندید عشق خداى خوانَد ما را به حجّ برتر دامان عشقبازى نک بر کمر ببندید ما را رضاى جانان، اصل است و غیر از این فرع از آنچه او نخواهد، باید نظر ببندید بر پرده‌هاى محمل، آیات خون نویسید بر گردن شترها زنگ خطر ببندید در حجره‌هاى جنّت ماییم و وصل حوران از حِجر، دل بگیرید؛ چشم از حَجَر ببندید هر کس شهید باشد، جاوید زنده باشد با پنجه‌ی شهادت بر مرگ در ببندید در پیش تیغ و پیکان، جان را به کف بگیرید وز سوز تشنه‌کامى، دل در شرر ببندید بر موج آب دریا داغ عطش گذارید وز داغ نوجوانان زخم جگر ببندید اى دختران معصوم! دل از پدر ببرّید وى مادران مظلوم! چشم از پسر ببندید عبّاس و اکبر من! بر گرد خواهر من بر هر که جز محارم، راه نظر ببندید تقدیر ما «مؤیّد»! باشد چو در شهادت هرگز نمی‌توانید دست قدر ببندید ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از مکه خبر آمده داغ است خـبرها بـایـد بـرسـانـند پـدرهـا به پـسـرهـا از مـکـه خبر آمده از رکن یـمـانی نزدیک اذان ناله بلند است سحـرها داغ است خـبرها، نکـند بـاد مخالف در شهر بـپیچـد بزند شعله به درها نزدیک سحر قافله‌ای رد شد از اینجا مانـدیـم دوبـاره من و امـا و اگـرها بایـد بـروم زود خـودم را بـرسـانـم حتی شده حتی شده از کوه و کمرها از مکه خبر رفته رسیده‌ست به کوفه حالا همه با خیره‌سری خیره به سرها بر خاک عزیزی‌ست ولی پیرهنش را سر بسته بـگـویند پـسـرها به پدرها برخاک عزیزی‌ست و در راه عزیزی‌ست خود را برسانید که داغ است خبرها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کـعـبـه محـروم شد ز دیـدارت یـابـن زهـرا خــدا نـگـهـدارت کـربـلا مـی‌روی و یـا کـوفـه؟ یا به شام اوفـتد سر و کـارت؟ چه شود ای امام جـود و کـرم یک نگـاه دگـر کـنـی به حـرم ای ز جـام بـلا شـده سـرمست دست و دل شسته از هرآنچه‌ که ‌هست چه شتابان رَوی به دیدنِ دوست جای گل سر گرفته‌ای سر دست از حـریـمت بـرون شدی مولا عـازم حـج خــون شـدی مـولا هـشـتِ ذیـحـجّـه مـردم عــالـم هـمـه رو آورنـد ســوی حــرم تـو دل شب ز بـیـت امـن خـدا سر به صحرا نهی قدم به قـدم کعـبه تا صبح ناله سر می‌کرد پـســر فـاطـمـه مــرو بـرگـرد کعبه با سوز و اشک و ناله و آه بر نمی‌دارد از تـو چـشم نگـاه سفر تیر و نیزه و عطش است طفل شش ماهه را مبـر همراه از سـفـیـدی حنجـرش پیداست این پسر ذبـح سیـدالـشهـداست نـظـری کـن به غـنـچـۀ یاست ثــمــر ســرخ بـاغ احـسـاسـت اصغـرت را بـگــیـر از مـادر بـسـپـارش بـه دسـت عـبـاست چون صدایت زنـد جـوابش ده از سـرشـک دو دیـده آبـش ده نالـه‌ای بـر لـب سـلالۀ تـوست کـه شبـیـه صـدای نالـۀ توست ساربـان را بگـو کـه تنـد مرو آخر این کودک سه سالۀ توست قــدری آرام، ای هُـدی‌خـوانان! کـمی آهـستـه، ای شـتـربـانـان! ناقـه‌هـا ذکر یـا حـسین بـه لب کـوه‌هـا نـالـه مـی‌زنـنـد امشب نخل‌ها خـم شدند و می‌گـویـنـد الـسـلام عــلـیـک یــا زیــنــب غم مخور ای فدای چشم ترت! هـیجـده محـرمـنـد دور سـرت کاش خورشید واژگـون می‌شد از تن کعـبه جان برون می‌شد کــاش از اشـک دیـدۀ حـجّـاج آب زمـزم تـمـام خـون مـی‌شد کـعـبـه سـاکـت مـبـاش واویـلا گــریـه کـن بـهـر لالــۀ لــیــلا ای سکینـه دگر چه غم داری؟ اشک از دیدگان مکـن جـاری که محوّل شده‌ست بر عـباس مشـک سـقـایــی و عـلـمـداری بر سماعـش دو دست بـالا کن هر چه دانـی دعـا به سـقـا کن نالــه دیگــر بـه‌سـر نمـی‌گردد این شبِ غـم، سحـر نمی‌گردد این مسافر که دل به همره اوست مـی‌رود، لـیـک بـرنمـی‌گـردد عـالمـی گـشتـه محـو اجـلالش چـشم «میثم» بوَد به دنبـالـش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حاجـیـان حـج خـون، دست الهی یارتان حیف! آخر مکه شد محروم از دیدارتان سعی‌تان از مکه تا صحرای خونین بلا طوف‌تان در خون تپیدن حجتان ایثارتان حج‌تان مقبول بادا سعی‌تان مشکـور باد وعــدۀ دیــدارتـان بـا خــالــق دادارتـان حـلّۀ احـرامتان خـون گـلـوتـان می‌شود خونتان تا صبح محشر آبروتان می‌شود در مسیر حجِ خون چون یاد پیغمبر کنید اشک ریـزید و تماشای عـلی‌اکـبر کـنید آبــرو داریـــد امــا بــاز کــســب آبــرو در حضور یار از خون علی‌اصغر کنید حاجیان خود در منا سر می‌تراشند و شما موی خود رنگین زخون سازید و ترک سر کنید پای بفشارید ای اصحاب و انصار حسین بوسـه برداریـد از دست عـلمدار حسین ای همای بخت، حسرت برده بر اقبال‌تان خوش برون رفتید از مکه خوشا بر حال‌تان زخم شمشیر است فردا مرحم زخم شما مـقـتـل خـون است تنها کعـبـۀ آمـال‌تـان اشک خـتم الانـبـیـا سازد شما را بـدرقه فـاطـمـه در کـربـلا آیـد به استـقـبـال‌تان خـاک گـردد خـلعـت انـدام عـریـان شما بحر نـوشد آب از لب‌های عـطشان شما از حسین امشب سفر کردید با هم تا حسین هر نفس در قلب‌تان گردیده ذکر یاحسین تا به خون خویشتن گیرید در این حج وضو راه بسپارید ای چابک‌سواران با حسین در مسیر کعبۀ خون ذکرتان باشد همین واحـسیـنـا واحـسیـنا واحـسینـا واحـسین روز را از دود آه خویش همچون شب کنید لحظه‌لحظه گریـه بـر تنهایی زینب کنید ای زمین کربلا! بر آل عصمت یار باش میهمان، رو از حجاز آورده مهمان‌دار باش بر عزیز فاطمه آغوش جان را بـاز کن مهربان با خـانـدان احـمـد مـخـتـار باش خارهایت را ز پای لاله‌ها بیـرون بکش عصر عاشورا بر آن غم دیده گان غمخوار باش بـر تـن بـی‌تــاب اولاد پـیــمـبــر تـاب ده از سرشک چشم «میثم» تشنگان را آب ده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟ حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟ سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟ عطر جان‌بخش تو در حِلّ و حرم پیچیده‌ست وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟ ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟ خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟ «همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟» تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟ حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟ رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست آخر ای محرم‌ اسرار، کجای حرمی؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ ؛ ؛ لبیک که در دل عرفات است و منایم لبیک که از خویش نمودند جدایم لبیک که سر تا به قدم محو خدایم لبیک که امروز ندانم به کجایم پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم آن وادی سوزنده که دل راه‌سپارش پیداست دو صد باغ گل از هر سر خارش دارند همه رنگ خدایی ز غبارش هرکس به زبانی شده هم‌صحبت یارش قومی به مناجات و گروهی به دعایند از خویش سفر کرده در آغوش خدایند این جا عرفات است و یا روح من آن‌جاست دل هم شده آتشکده، هم دیده دو دریاست پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست این سوز حسین است که خود بحر نجات است می‌سوزد و مشغول دعای عرفات است دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود ما غافل و در وادی مشعر خبری بود در محفل حجاج صفای دگری بود اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود هر سوخته‌دل تا به سحر تاب و تبی داشت اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت ای مشعریان! دوش به مشعر که رسیدید آیا اثر از گمشدۀ شیعه ندیدید؟ آیا دل شب نالۀ مهدی نشنیدید؟ آیا ز گلستان رخش لاله نچیدید؟ آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود امروز به هر خیمه بگردید و بجویید گرد گنه از آینۀ دیده بشویید در داخل هر خیمه بگردید و بجویید یابن الحسن از سوز دل خسته بگویید شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید از یار بخواهید رخ یار ببینید :: امروز که حجاج به صحرای منایند از خویش جدایند و در آغوش خدایند لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند در ذکر خدا با نفس روحْ فزایند کردند پر از زمزمه و ناله مِنی را یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را این قافله از عشق به جان سلسله دارند این قافله با قافله‌ها فاصله دارند این قافله جا در دل هر قافله دارند این قافله تا مسلخ خون هروله دارند این قافله تا کعبۀ جان خانه به دوشند از خون گلو جامۀ احرام بپوشند هفتاد و دو حاجی همه با رنگ خدایی از مکه برون گشته شده کرب و بلایی از پیر و جوان در ره معشوق فدایی جسم و سرشان کرده زهم میل جدایی اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش پیداست شهادت ز سفیدی گلویش خیزید جوانان که علی‌ اکبرتان رفت ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت؟ از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت ای اهل مِنی کعبه پر از نور و صفا بود دیروز حسین بن علی بین شما بود سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود از روز ازل کعبۀ او کرب و بلا بود امروز به هجرش همه گریان بنشینید فردا سر او را به سر نیزه ببینید در مکّه بپرسید ز زن‌های مدینه زینب به کجا رفت؟ کجا رفت سکینه کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه ای دخترکان یکسره با شیون و ناله خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله زین قافله روزی به مدینه خبر آید از کرب و بلا زینب خونین جگر آید با آتش هفتاد و دو داغ از سفر آید از منبر و محراب نبی ناله برآید تا حشر از این شعله بلرزد دل میثم تنها نه دل میثم، جان همه عالم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است مثل من شرمنده گنهکار زیاد است اما کرم توست که بسیار زیاد است بخشندگی‌ات حضرت غفار زیاد است آمد وسط روز، گنهکارِ فراری با نامه‌ی جرم و گنهم کار نداری جا مانده‌ی ماه رمضان آمده امروز آلوده‌ی بی نام و نشان آمده امروز چون طفلِ فراری نگران آمده امروز خسران زده‌ای گریه‌کنان آمده امروز گفتی که گناه دل پر آه ببخشی امروز به اندازه‌ی یک ماه ببخشی خواندی تو دگر بار به کویت همگان را هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را با خویش بیارد دل و جان نگران را من آمده‌ام باز توانم بده امروز اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز بعد از رمضان رشته‌ی خود با تو بریدم من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم روز عرفه آمد و شد تازه امیدم آغوش گشودی که به سوی تو دویدم برگشته‌ام و خسته از این فاصله هستم من توبهٔ بسته به شب قدر شکستم هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی من را برسانید به یار عرفاتی جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی امروز نظرها همه بر دست حسین است چشمان خدا جانب بین الحرمین است جمع‌اند محارم همه دور و بر زینب تعظیم نمایند همه محضر زینب ارباب شده سایهٔ روی سر زینب یک عمر ندیده است کسی معجر زینب تاکه نکند دخت علی دلهره احساس زانو زده پیش قدمش حضرت عباس ای کاش که این قافله آزار نبیند در کرببلا داغ علمدار نبیند چشمان حرم کوچه و بازار نبیند این راه پس از کرببلا راهِ عذاب است این راه مسیرش وسط بزم شراب است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست بگشا به دعایی ز دعای عرفه بده خود را تو صفایی ز دعای عرفه بندگی کن تو درین بارِکْ لی فی قَدَرِک بشنوی تا که ندایی ز دعای عرفه عطش بندگی‌ات را برسان سوی یقین تا رسد آب بقایی ز دعای عرفه دیده وا کن به سوی لِلدَّعواتِ سامِع می‌رسد باز نوایی ز دعای عرفه هر زمان صورت خود را بگذاری بر خاک آید از عشق صدایی ز دعای عرفه ای دل خسته و بیمار! بیا جانب او تا بیابی تو دوایی ز دعای عرفه غرق تطهیر شوید از کلماتش یاران می‌توان برد عطایی ز دعای عرفه تا رسیدم به مضامین فَلاٰ تَبْتَلِنی داشتم حال و هوایی ز دعای عرفه پا مکش هیچ ز درگاه عبادت ای دل نیست نومید گدایی ز دعای عرفه هر که اندازه‌ی وسع‌اش به سراپرده‌ی نور می‌برد قدر و بهایی ز دعای عرفه اشک ما ترجمه‌ی راٰحِمُ کُلِّ ضارِع دارد از نور جلایی ز دعای عرفه دل من، این دل من با نفس یاربّ‌اش برده هر لحظه ضیایی ز دعای عرفه برسان دیده‌ی دل را به نهانخانه‌ی اشک بطلب کرب و بلایی ز دعای عرفه همچو "یاسر" به سر دوش گرفتم یاران در همین عرصه لوایی ز دعای عرفه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی در شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست... خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری تشنه‌ام، تشنۀ لب‌های عطشناک فراتم باید احرام ببندم به طواف حرم تو من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم باز گریان تماشای قتیل العبراتم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
«یا صاحِبی فِی وَحدَتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله» نقشی به‌جز این، روی انگشتر ندارم یک کهکشان جان را به تو تقدیم کردم ماه و ستاره داشتم، دیگر ندارم «یا رادَّ یوسف عَلی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت حالا به‌غیر از غنچه‌ای پرپر ندارم دارم سر و سرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد یا رب! مناجاتی از این بهتر ندارم این‌گونه می‌خواهی مرا، این‌گونه زیباست فکری به‌جز خشنودی‌ات در سر ندارم «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً» وقت وداع است دلشوره‌ای در این دم آخر ندارم هم زنده‌ام با اشک، هم مقتول اشکم آری به‌جز این اشک‌ها یاور ندارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم؛ باران هم ندارد شورِ اشکِ دیده‌ی ما را نمکدان هم به دنبال دوای درد خود جایی نمی‌گردیم که ای محبوب ما! همواره درد از توست؛ درمان هم تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام که بر تو می‌کند تعظیم حتی نا مسلمان هم تو آن دست کریمی که گره وا می‌کنی از خَلق گره‌هایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم رسید از راه، ایام وصال و پای من لنگ است اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم دلِ مجنون نه در گلزار، در صحرا شود آرام ولی این روز‌ها پس می‌زند ما را بیابان هم به انگور نجف محتاج‌تر از ما نخواهی یافت چه انگوری که مثلش را نمی‌یابند مستان هم عراقی‌ها به سمت بارگاهت راه افتادند دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم مسیح از دور می‌آید، کلیم از طور می‌آید شبیه مور می‌آید عصاکوبان سلیمان هم حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد که زهرا میزبان کربلای توست، مهمان هم ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم شکایت می‌کنم بر تو، از این هجران طولانی از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم دلم سیر است از دنیا؛ بگیر ای عشق جانم را مگر پایان بگیرد در زمانِ مرگ هجران هم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e