eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
به احترام مناجاتِ نیمه‌شب‌هایش خدا گذشت ز ما شیعیانِ رسوایش چگونه حاکم کوفه "نمک" غذایش بود؟! چگونه پی بِبَرد عقل بر معمایش؟! برای نوکر خود کفشِ نو خرید ولی همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش علی که قامت یَل‌های شام را خم کرد شکست گریه‌ی اطفال، قد طوبایش طلاق داد خوشی‌های پوچ دنیارا خوشی آخرتش بود حزن دنیایش... کسی که باعلی امروزِ خویش را گذراند خوشا به روز قیامت، خوشا به فردایش! خدا گواه به نامرد و مرد، رو نزند هرآن‌کسی که فقط حیدرست آقایش کریمیِ پسران از کریمی پدرست چه خوب ارث گرفته حسن ز بابایش نشاند قاتل خودرا به سفره‌ی کرمش چه رحمتی‌ست دراین سفره‌ی مُصفایش :: سرش شکسته ولی عاشقانه می‌خندد نمانده فاصله‌ای تا وصال زهرایش 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچند در عمرت به جز غربت ندیدم امشب غمی در بین چشمانت ندیدم آشفته‌ام کرده‌ست اوضاع خرابت حتی طبیب کوفه هم کرده جوابت دیدی که آخر هردعایم بی اثر شد از دستمال زرد رویت زردتر شد امشب یتیمان دیده را یک دم نبستند با کاسه‌های شیر پشت در نشستند امشب خودت پر کرده‌ای دوروبرم را دست ابالفضلت سپردی معجرم را ساکت نمان قدری برایم درد دل کن با زینب زار خودت هم درد دل کن با من بگو این روضه‌های خط به خط را سی سال تنها بودن و بی خوابی‌ات را از روزهای بی کسی بوتراب و.. در شهر پیغمبر سلام بی جواب و.. از کینه‌های مردم بدباور شام از سب و لعن تو سر هر منبر شام یادی کن از دار السلام بین آتش از آن جنایت‌های تام بین آتش از اتفاقی که سر هر کوچه افتاد از همسری که همسرش در کوچه افتاد از بازویی که با غلاف از کار افتاد از غنچه‌ای که زیر پای خار افتاد حرفی بزن چیزی بگو جانم فدایت به معجرم خیره‌ست امشب چشم‌هایت حس می‌کنم که از فراغ یار گفتی زیر لب از گودال و از بازار گفتی از کوفه‌ای که روضه‌هایش بیشمار است دور من تنها پر از سرنیزه‌دار است از چشم‌های خیره نامحرمانش از نان و خرماهای خیرات زنانش از سنگ‌های مانده در دامان کوفه از ما که می‌خوابیم در زندان کوفه بگذار تا صبح از غم دوری بباریم ما بعد تو امنیتی دیگر نداریم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آیت الله است یعنی آیت عظمای ماست جلوه‌ی اعلا برای ربّی الاعلای ماست دور دنیا گشتن مارا خلایق دیده‌اند در نجف چرخی زدیم آخر نجف دنیای ماست ما کنار چاه‌های آب کوفه مانده‌ایم هرکجا جاپای مولا هست آنجا جای ماست والدینی شیعه دارم که نظیرش نیست نیست حضرت زهراست مادر، مرتضی بابای ماست پادشاه کشوری بود و عبایش پاره بود این که زهدش هم شده ضرب المثل، آقای ماست آبروداری ما بی آبروها پای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست قدر ما یعنی علی، تقدیر ما یعنی حسین یاحسین و یا علی ذکرِ شب احیای ماست با دهان روزه از او کربلا را خواستیم شوق یک کرببلا رفتن دراین دل‌های ماست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا باید بیاید قم، بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیّه و انسیّه و حنّانه این بانوست کوثر شده، زهرای اطهر می‌شود بی شک انسیّة الحورای دیگر می‌شود بی شک معراج را معنا و مظهر می‌شود بی شک بند دلِ موسی بن جعفر می‌شود بی شک بابا اگر این است، دختر باید این باشد چون فاطمه حق‌ست امّ المؤمنین باشد وا می‌شود سجاده‌اش، وا می‌شود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل‌ها تا نسل هاجَرها در محضرش از فضّه‌ها هستند و قنبرها در کهکشانش، شاعران منظومه می‌گویند معصوم‌ها یا حضرت معصومه می‌گویند دست کریمه برکتش مثل کریمان‌ست قم ظاهراً خشک‌ست، در باطن گلستان‌ست باران نمی‌خواهد! همیشه نورباران‌ست هر زائرِ قم زائرِ شاه خراسان‌ست محتاجم و دورِ کس دیگر نمی‌گردم از محضر او دست خالی بر نمی‌گردم کعبه تمام عزت خود را به او داده جنّت به دست خادمان او سبو داده زهرا به یُمن او به من هم آبرو داده کن درد دل با او که وقت گفتگو داده بیخود نمی‌آیند مردم سر به زیر اینجا پس تو بیا و کربلایت را بگیر اینجا چون فاطمه نورَست و شرحی در بیانش نیست چون زینب‌ست و جز رضا وِرد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قدّ کمانش نیست بر آسمانِ نیزه، ماهِ کاروانش نیست بی‌کس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد، اما نشد اینجا اسیر اصلاً.. ✍ و 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کم کم مسافران سحر را خبر کنید با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید خود را میان صحن رضا دربه‌در کنید شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید داریم اهل رحمت مخصوصه می‌شویم آماده‌ی زیارت مخصوصه می‌شویم باید تمام همت خود را به کار بست حالا که بار عام شده کوله‌بار بست با جبر عشق، در به‌رویِ اختیار بست دل را به حلقه‌های ضریح نگار بست در طوس برگزار شده اعتکاف ما صد حج واجب است ثوابِ طواف ما شکرخدا که از فُقراییم تا ابد از حاجیانِ کوی رضاییم تا ابد پیش رضا کنار خداییم تا ابد ما راهیانِ کرببلاییم تا ابد در صحن کهنه بود که تأييد ما رسید آقا نگاه کرد و روادید ما رسید ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن دل را بیا به جاده‌ی مشهد روانه کن یک گوشه‌ای ز صحن رضا آشیانه کن پیش کریم، نوکری عاشقانه کن آنجا برات کرببلا زود می‌رسد هی خونِ دل نخور، بخدا زود می‌رسد آقا خودش غریب و به فکر غریب‌هاست مرثیه‌خوانِ روضه‌ی یابن شبیب‌هاست هرشب دلش شکسته‌ی شیب الخضیب‌هاست آزرده از مزاحمت نانجیب‌هاست یک عمه بود و لشکر اوباشِ بی حیا عالم فدای شیرزن دشتِ کربلا 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز به امید نگاه آمدم مثل سگ کهف به راه آمدم نیّتم این نیست جنابم کنند با تو نشستم که حسابم کنند نسل به نسلیم همه زیر دین خانه اجدادی ما کاظمین کرده به من توصیه سلطان طوس پای جواد ابن رضا را ببوس پشت درش نعره‌ی یاهو بزن پیش کریم آمده‌ای رو بزن سائل او را بده امشب نوید دشمن او دست ردش را ندید آمدم از پیش رضا با شتاب ناله زدم پشت درش بی حساب جز تو مرا هیچ پناهی مباد.. دست من و دامن تو یا جواد! کارگرم، مزد مرا لطف کن مزد به من کرببلا لطف کن رحم بکن رو به تو انداختم زندگی‌ام را به خودم باختم حق بده اینقدر دلم پُرغم است حال تو در حجره چرا درهم است؟! این خبر آتش به دل افروخته تازه جوانی جگرش سوخته بی کس و تنها جگر چاک چاک صورت ماه تو شده غرق خاک وا جگر از آن لب عطشان بلند هلهله‌ی جمع کنیزان بلند محرم تو شاد ز جان دادنت بوی حسن می‌دهد امشب تنت پیش رویت تا که زمین ریخت آب داغ دلت گفت که وای از رباب راستی ای حضرت نور تمام جسم تو رفته‌ست چرا روی بام؟! روضه‌ی خورشید و تنت باز بود بین تو و جد تو یک راز بود گرچه تنت گرمی خورشید دید نیزه به هرجای تنت هم رسید؟! سنگ نخورده روی آیینه‌ات پای کسی نیست روی سینه‌ات صحبت زهر است نه حرف از سنان شکر خدا نیست دگر ساربان پیرهن خاکی تو پاره نیست دختر معصوم تو آواره نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت همیشه از غم بی انتها حکایت داشت قد خمیده‌ی امروز، ارث دیروز است چقدر پیری‌ام از کودکی شکایت داشت اگرچه آتش زهر است در تنم اما نشد حریف دلم هرچقدر قدرت داشت شبیه عمه نشسته نماز شب خواندم نماز خواندن من هم به او شباهت داشت به یاد حمله‌ی بد موقع اراذل بود که این دو چشم به بیداربودن عادت داشت چگونه می‌رود از خاطرم غروبی که هزارسال برای دلم مصیبت داشت نه هیچ‌کس کمک شاه تشته‌لب می‌کرد نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت پناه رفت و زن و بچه بی پناه شدند به نیزه رفتن او قیمت اسارت داشت خرابه بود که هم‌بازی مرا کشتند همان زمان که ز هجر پدر شکایت داشت همان زمان که تنش را کبود می‌کردند همان زمان که ز درد شدید لکنت داشت ز داغ آن نَفَس بند آمده ز کتک نفس کشیدن من رنگ و بوی غربت داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ستم روزگار یادش هست غم لیل و نهار یادش هست دیده‌ی اشکبار یادش هست آن‌همه قلب زار یادش هست روضه‌ی بی شمار یادش هست نیمه جان بین بستر افتاده  باز تب کرده، مضطر افتاده به لبش ذکر مادر افتاده یاد یک جای دیگر افتاده چادر پرغبار یادش هست زهر کرده اثر به اعضایش ناتوان دست و بی رمق پایش ترک افتاده است لب‌هایش العطش العطش شد آوایش لب زخمی یار یادش هست پیر بود و خمیده قامت بود خانه‌اش کل سال هیأت بود به تنش ردی از جسارت بود قاتلش روضه‌ی اسارت بود لحظه‌های فرار یادش هست همه‌ی عمر خود پریشان بود یاد جدش همیشه گریان بود آی مردم حسین عطشان بود آبروی قبیله عریان بود یک تن و ده سوار یادش هست عمه‌هایش چقدر ترسیدند کوچه‌های شلوغ را دیدند مست‌ها آمدند رقصیدند به سر روی نیزه خندیدند زینب بی قرار یادش هست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشق به اینجا آمدم، عاشق ازاینجا میروم نوکر به دنیا آمدم، نوکر ز دنیا میروم قبل از تمام نوکران، زهرا به هیئت می‌رود وقتی به روضه می‌روم، دیدار زهرا می‌روم من دوست دارم‌ روضه را، چون خانه‌ی امن من است غمهام یادم می‌رود تا پیش آقا می‌روم این کوچه آن کوچه حسین، این خانه آن خانه حسین مجنونم و دنبال او، صحرا به صحرا می‌روم صدسال عارف هرچه کرد، آخر نشد کارش درست من این مسیر سخت را، با گریه حالا می‌روم وقتی‌که چشمم بسته شد، ارباب خاکم می‌کند تا خانه‌ی قبر خودم، کی گفته تنها می‌روم؟! یک چند وقتی می‌شود راهم نداده کربلا از برکت نام حسن، امسال اما می‌روم زینب صدا می‌زد: حسین خون گریه کن برحال من دارم کنار قاتلت، تنهای تنها می‌روم ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک سال گریه کردم، یک ماه را ببینم عرض ادب دوباره... ارباب نازنینم این چند روز آخر، عمری به من گذشته عشق است و اضطرابش، من عاشق همینم! آغوش باز کردی، مارا بغل گرفتی یعنی میان هیئت، پیش تو می‌نشینم از کودکی برایت، زنجیر می‌زدم من ای عشق اول من! ای عشق راستینم! هر سجده‌ای که کردم، خون تو بانی‌اش بود با گریه بر غم تو، شد استوار دینم یک‌ جمله است ایمان...گریه برای ارباب! گریه کن تو هستم، پس جزء مؤمنینم با گریه‌ی رفیقان، شستند نامه‌ام را برکت ز دوستان بود، من نیز خوشه‌چینم خوب است روزگارم، پیش تو گرمِ کارم در روضه‌ات عزیزم! در جنت برینم آب و گِلم حسین جان! مخلوط با گِل توست من اهل کربلایم، آنجاست سرزمینم بر نیزه تکیه دادی، گفتی که یار من کو؟! لبیک گفته‌ام من، با ناله‌ی حزینم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
بر سر بام گرفتار به صد شیون و آه می‌فرستم چه سلامی به اباعبدلله دست بر سینه شدم‌ رو به بیابانم من تو کجای سفری حیف نمی‌دانم من این لب پاره فقط ذکر تو گفته‌ست زیاد من گرفتار توأم! کور شود ابن زیاد! کوفه شهر پدرت بود ولی حالا نیست غیر بغض علی از چهره‌شان پیدا نیست کوفیان روی مسافر همه در می‌بندند رسم دارند که خنجر به کمر می‌بندند غم نبینی! دوسه روز است فقط غم دیدم ظهر در دور و برم حرمله را هم دیدم کاش تا گودی گودال به زورم ببرند سر من را ببرند و به تنورم ببرند کاش پیراهن من غارت دشمن باشد خیزران جای لبت روی لب من باشد دور تا دور من زار غریبه مانده از محبین تو یک ام حبیبه مانده نیست جای گذر از کوچه و معبر اصلاً زن و بچه طرف کوفه نیاور اصلاً کاش در کوفه حمیده بشود قربانی تا کند از حرمت زود بلاگردانی... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ای که از کوفه معشوقه ما می‌گذری خون من ریخته در گام‌به‌گامش، نظری! مسلم از پا شده آویز قناره بدنش... فطرس امروز ببر سمت نگارم خبری شاه در کوه و کمر! من وسط شهر، غریب! آه از آن دربدری، وای ازین در بدری... چند دندان مرا سنگ شکسته آری! عاشق آن است ز معشوق بگیرد اثری بدنم زیر لگد مانده ترحم نکنید... با سم اسب بکوبید مرا ده‌نفری گونه‌ام خرد شد از بام زمین افتادم گریه‌ام هست برآن گونه‌ی سرخ دگری با تن بی‌رمقم بر تو سلامی کردم به فدای سر تو، ای که میان سفری حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند تا که از دختر تو دفع شود هر خطری کاش می‌شد بدنم را همه آتش بزنند تا نگیرد به پر چادر زینب شرری ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net