eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سروها جان به فدای دل دریایی‌تان همه رفتیم به تشییع تماشایی‌تان بس که افزون شده امروز به زیبایی‌تان بعد از این فصل شما هست و شکوفایی‌تان زیر تابوت شما زیر علم می‌مانیم نسل در نسل همه پای حرم می‌مانیم زیر تابوت نرفتیم که تا گریه کنیم ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟ از شما یاد گرفتیم کجا گریه کنیم با شما بر غم شاه شهدا گریه کنیم جایتان سبز در این روضه که گفتیم حسین با شماییم به هر لحظه که گفتیم حسین نعره‌ی شیعه زِ خوناب جگر برخیزد یک نفر رفت اگر، چند نفر برخیزد پدری رفت و زمین خورد، پسر برخیزد آنکه خود را زده بر خواب، مگر برخیزد ؟ عزّت ما همه از عزّت زینب باشد غیرتی هست اگر، غیرت زینب باشد :: گفت ای بر سر زُلفت همه دارایی‌ها جمع در طاق دو اَبروی تو زیبایی‌ها می‌زند شعله مرا دیدن تنهایی‌ها ای برادر به فدایت همه‌ی دایی‌ها خواهرت آمده بارِ دو علمدار کشد شاه نگذار که حتماً به قسم کار کشد به غریبی‌ت قسم دورت اگر می‌گردم با تمام جگرم با دو پسر می‌گردم تیغ بردارم و مانند پدر می‌گردم هرکسی یک نفر و من سه نفر می‌گردم به تو سوگند که در رزم، زبانزد هستند دو دمِ تیغِ علی، عون و محمد هستند نگذار این دو بمانند خجالت بکشند خیمه‌ی مادرشان را که به غارت بکشند دق کنند از غم ما، زخم جسارت بکشند داغ شرمندگی و بند اسارت بکشند شمر ای کاش که با هرچه توان بنشیند سرِ تو نه، به سر این دو جوان بنشیند وای؛ از خیمه‌ی زینب ضربان را بُردند آه؛ با زورِ دو نیزه دو جوان را بُردند تا بدوزند به هم، چند کمان را بُردند تا دو سر را برُبایند، سنان را بردند عطش و خنجر و خون، زود توان می‌گیرد اِرباًربا شدنِ این دو زمان می‌گیرد حلقه‌ها بسته شد و خنجرشان بالا رفت نیزه‌ها جمع شدند و سرشان بالا رفت از دو سو، از دو طرف پیکرشان بالا رفت دادِ زهرا زِ غم مادرشان بالا رفت چقدر طعنه از آن، طعنه از این خورد حسین وای بر من که دو دفعه به زمین خورد حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام دشت پُر از تکّه‌های سیب شده‌ست چقدر حالت چشمان او عجیب شده‌ست شعاع پرتُوِ او تا بهشت می‌تابد اگر غلط نکنم، ماه بر صلیب شده‌ست! به سوی مقتلِ غربت چه می‌کِشد او را؟ چرا شبیه به مولای خود غریب شده‌ست؟! همیشه جلوه‌ی عاشق شبیه معشوق است حسین بوده حبیبش که او حبیب شده‌ست سلام ما به حسین و سلام ما به حبیب! سلام ما به حبیبی که بی‌رقیب شده‌ست سلام ما به حبیبی که پیش از این فهمید که روحِ مُرده‌ی این شهر، بی‌طبیب شده‌ست به نامه نامه‌ی این مردم اعتمادی نیست تمام کوفه پر از حیله و فریب شده‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دو خورشید جهان‌آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم‌سنگر... دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن... گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر... گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور! دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر... سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک‌گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر! یکی می‌گفت دو خورشید از گردون شده نازل یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر... خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمله‌ور گشتند بر دریایی از لشکر تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهان‌آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر... به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر... چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر که از بیراهه راهی می‌شود گمراه نیست هیچ‌کس مثل حبیب از این مسیر آگاه نیست مانده‌ها باید لَچَک بر سر کنند از این به بعد جای مردان در میان کوفۀ اشباه نیست از سلیمان‌ها می‌آید نامه، اما هر کسی اهل بسم اللّه باشد مردِ بسم اللّه نیست دست و پا گیر است گاهی اسب و شمشیر و زره دوست وقتی جان بخواهد جای هیچ اکراه نیست گفت: «هَل مِن ناصِر» آنک خون به رگ‌ها بازگشت جان به عالم می‌دهد این روضه‌ها، جانکاه نیست شاعر از گودال خون حرفی مزن، چیزی مگو! آخر آنجا روضه‌ای جانسوزتر از آه نیست :: در طریق اربعین با چشم حیرت دیده‌ام «عالمی سرگشته‌اند و هیچ‌کس گمراه نیست» دست در دست ضریحش، زیر لب گفتم به خود هست خرما بر نخیل و دست ما کوتاه نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادر نشسته سیر تماشایشان کند هنگام رفتن است، مهیّایشان کند عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند در اشک‌های بدرقه پیدایشان کند این سهم زینب است، دو طوفان، دو گردباد لب‌تشنه‌اند، راهی دریایشان کند او یک زن است و عاطفه دارد، عجیب نیست سیرابِ بوسه قامت رعنایشان کند آن‌ها پر از حرارت لبّیک گفتن‌اند باید سفر به خلوت شیدایشان کند.. بر شانه می‌زند که: برو، سهم کوچکی‌ست باید نثار غربت مولایشان کند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
.
آن شب صدای نبض جهان یا حسین بود قلب ستاره‌های جهان با حسین بود مثل ستاره‌ای که شود محو در سحر آن لحظه‌ها زهیر سراپا حسین بود دل بود و جز امام نشد عاشق کسی وقتی که دید معنی تقوا حسین بود جان را هزار مرتبه دورش طواف داد آن شب که دید قبله‌ی دنیا حسین بود از عشق می‌چشید و گل انداخت چهره‌اش او تشنه بود و عشق گوارا حسین بود می‌گفت مرگ زنده‌تر از زندگانی است با عشق زنده شد که مسیحا حسین بود قلبش ستاره بود و پر از نور می‌تپید پژواک نبض او دم مولا حسین بود وقت شهادت آمد و بر جانماز خون تکبیر او صدای خوش یا حسین بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حبیب باش که یک عمر روسپید شوی و با تمام وجود عاشق و مرید شوی حبیب‌وار خودت را به نینوا برسان که در رکاب ولیِ زمان شهید شوی امام، تشنهٔ لبیک صادقانهٔ توست مباد ریزه‌خور سفرهٔ یزید شوی مباد دل به زر و سیم این جهان بندی دچار وسوسهٔ وعده و وعید شوی دل از امام زمانت جدا مکن ای دوست اگرچه از همهٔ خلق ناامید شوی زمین هزار امیّه در آستین دارد حبیب باش که در کربلا شهید شوی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از گرفتاران آن موی پریشانیم ما مؤمن اشکیم، از شادی گریزانیم ما دست بر سینه به سوی کربلا جان می‌دهیم کعبه‌ی شش گوشه‌اش را قبله می‌دانیم ما کار ما گریه‌ست بر لب‌های عطشان حسین از تبار ابر اندوهیم، بارانیم ما دین اگر دین شُریح قاضی و امثال اوست در طریقت مثل راهب نامسلمانیم ما پیر گشتیم از مرور عصر عاشورا، ولی مضطرب چون کودکِ آتش به دامانیم ما «از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین» از حرم تا قتلگه عمری‌ست حیرانیم ما چارده قرن‌ست بین خیمه‌هایی سوخته چون زنِ فرزندگم‌کرده هراسانیم ما روی نی چون موی دلبر را پریشان یافتیم تا قیامت روز و شب جمعی پریشانیم ما ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قسم به آب به آن لحظه ‌ای که می‌نوشم که قطره قطره نشد یاد تو فراموشم عجیب نیست اگر در فروختن ضرر است که یوسف است غم تو، چگونه بفروشم سیاه بخت شد آن کس که سوگوار تو نیست سفید بخت منم که سیاه می‌پوشم کبوترم به هوای تو بال وا کردم مگر که جا شوی ای آسمان در آغوشم غلام حلقه ‌به گوش تو‌ام که از آغاز پس از اذان، پدرم روضه خوانده در گوشم کجاست چشمه زمزم ببیند اشک مرا؟ که از ازل به ابد در غم تو می‌جوشم میان خیمه تو دم گرفته‌ام یک عمر دم تو گرم، می‌آیی دمی که خاموشم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يک نظر بر خواهر خود از وفا كن ياحسين التفاتی بر من غم‌مبتلا كن ياحسين تكيه بر نيزه زدی، كشتی مرا با غُربتت كمتر اصحاب شهيدت را صدا كن ياحسين دو بلاگردان حضور حضرتت آورده‌ام اين دو گـُل را راهی دشت بلاكن ياحسين ديشب از درگاه حق، فيض شهادت خواستند بهر خواهر زاده‌گان خود دعا كن ياحسين كودك ششماهه‌ی خود را مبر سوی منا اين دو اسماعيل را اوّل فدا كن ياحسين تاكه عطرآگين شود گلزار سبز زينبت اين دو گل را در منای خود رها كن ياحسين جان زهرا دست رد بر خواهرت زينب مزن با نگاهی حاجتم را خود روا كن ياحسين با قبول هديه‌های بوستان خواهرت حق مادربودن من را ادا كن ياحسين قافله سالار زينب! اين دوپرچمدار را همسفر باخود به روب نيزه‌ها كن ياحسين تا«وفایی» كسب فيض از مكتب ايمان كند با چنين مكتب تو او را آشنا كن يا حسين ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌رود سمت برادر، به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد به فدای سر تو ! هرچه که دارم این است چه کنم؟ هست همین هرچه که زینب دارد ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد رفت و فریاد برآورد برادر ! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد از یمین می‌روم، از سمت یسارش با تو دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم مادر ماست که در خیمه، مرتّب دارد: زیر لب زمزمه‌ی ناد علی می‌خواند دارد از هیبت اولاد علی می‌خواند تکیه دادند به هم هردو برادر اینبار هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار دور خود ساخته‌اند از سر دشمن کوهی تنِ بی سر چقدر ماند و در این انبوهی خُدعه زد دشمن بی عُرضه و ترسو ای وای بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای :: ناگهان هردو برادر به کمین افتادند زیر باران جفا هر دو زمین افتادند بدن هر دو پر از تیر، به هم دوخته شد چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد اول از ترس در آن حال رهاشان کردند بعد با تیغه‌ی شمشیر جداشان کردند این طرف، حادثه از چشمِ زنی دور افتاد آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد گَرد، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم عاقبت واقعه، شد آنچه که زینب می‌خواست نذر من گشت اَدا ! شکر، حسینم برجاست :: پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری هر دو قربان علی اکبر تو، غم نخوری پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست جان من نذر علی اصغر تو، غم نخوری تو سفارش شده‌ی مادرِمانی، قَسمت می‌دهم جان من و مادر تو، غم نخوری هرچه غم مال من و قول بده تا آخر هرچه غم خورد اگر خواهر تو، غم نخوری… ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e