#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
غیرِ آغوشت ندارم هیچ مأوایی حسن
با دلِ بیچارهی من راه میآیی حسن
دست من یک لحظه هم از سفرهات کوتاه نیست
با جذامی همنشینی، بس که آقایی حسن
حاتم طائی کجا و سفرهی شاهانهات
در کَرَم عمریست پرچمدارِ دنیایی حسن
جان گرفتم با دمِ «یا مجتبی » «یا مجتبی»
هر «نَفَس افتاده »میفهمد مسیحایی حسن
حسرتِ دیرینهی ما هم به پایان میرسد
میشود صحنِ تو هم یکروز، رؤیایی حسن
میمنه تا میسره در انحصارِ خشم توست
میشکافی قلبِ لشکر را به تنهایی حسن
::
چند خطی روضهی مادر برای ما بخوان
تو برای روضهی مادر تسلایی حسن
با غمِ کوچه خودت را پیر کردی آخرش
بس که فکرِ چادرِ خاکیِ زهرایی حسن
دست نحسش رفت بالا، کوچه هم بغضش شکست
بعد از آن تو ماندی و یک چشم دریایی حسن
✍ #احسان_نرگسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#استکبار_ستیزی
#محرم_حماسی
نفهمیدیم اوّل را و آخر را نفهمیدیم
که مهدی را ندیدیم و پیمبر را نفهمیدیم
سرودیم از شب هجرت ولی در خانهی تاریخ
دلیلِ ماندنِ حق بین بستر را نفهمیدیم
من از مَن کنتُ مولا خواندن خود نیز حیرانم
که حیدر را پرستیدیم و قنبر را نفهمیدیم
چه زهرادوستهای ناتلاوتکرده قرآنی
که از آیات أعطیناک، کوثر را نفهمیدیم
شبِ هیأت برای روضهی در سوختیم امّا
همین که صبح آمد، صبر حیدر را نفهمیدیم
به پای نامههای کوفیان امضا زدیم از بس
که سلمان را، که مالک را، ابوذر را نفهمیدیم
عبای إرباً إربایی برای خیمهها بردیم
اذان شد، سینه کوبیدیم و اکبر را نفهمیدیم
همیشه کربلایی باب میل خویشتن داریم
که حال زخمی امروزِ کشور را نفهمیدیم
چگونه کربلا را یافتید؟! از ما اگر پرسند
چه پاسخ میتوان دادن اگر سر را نفهمیدیم
ستون خیمه را وقتی که میافتاد، نالیدیم
ولی افتادن سردار لشگر را نفهمیدیم
برای پرچمی امروز دلخونم که در پایش
به خون غلطیدن سرو و صنوبر را نفهمیدیم
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
ازبس که پاره پاره زتیغ جفا شدی
چون آیۀ مقطعه ازهم جدا شدی
پا بر زمین کشیدهای و قد کشیدهای
ازبس که پایمال سم اسبها شدی
وقتی رسیدهام به کنارت که دیدهام
سرتا به پای خویش پُر از رّد پا شدی
سنگیندلان کوفه چه کردند با تنت
آئینۀ شکستۀ دشت بلا شدی
با عزم و رزم خویش گُل مجتبای من
یادآور حماسهای از مجتبی شدی
خالی نبود کرب وبلا جای مجتبی
درپیش دیدهام حسن کربلا شدی
چسبیده است لعل لبت از عسل بهم؟
یا در سکوت خویش تو غرق خدا شدی؟
دیگر عمو نگفتی و جانم به لب رسید
دیدم تنت فتاده به خاک و فدا شدی
تا خیمهگه چگونه برم پیکر تو را
ازسر تو را گرفتم و از پا رها شدی
دارم نگاه مرحمت و لطف سوی تو
هرگه «وفایی» از غم ما در عزا شدی
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
وقت آن گشت كه چون لاله به گلزار آيد
اين غزال از حرمِ عشق پديدار آيد
بي زره رفت به ميدان كه سبكبار آيد
چون علی اكبر از اين راه به ديدار آيد
نوجوان است ولی مثل پدر، صف شكن است
«تيرها پر بگشاييد كه او هم حسن است» *
سروِ طوبای حرم راهي ميدان بلاست
پشتِ او دست همه رو به خدا، سوی دعاست
در دلِ معركه از آمدنش شور به پاست
قمر نجمه، مَه چهارده آل عباست
از صدف، گوهرِ زيبنده عيان میآمد
وارثِ شير جمل، نعره زنان میآمد
لشگر كوفه از اين رزم هراسان شده بود
از رجزخواني او سختْ پريشان شده بود
كفر، هم مات از اين جنگِ نمايان شده بود
سرِ أزرق به زمين نقش بيابان شده بود
تيغِ او در وسطِ معركه غوغا ميكرد
قَدّ هركس كه قد افراشته را تا ميكرد
::
ساقه از سنگ شكست آخر و پرپر افتاد
از روي اسب زمين خورده و با سر افتاد
بي هوا نيزه به او خورد كه آخر افتاد
به عمو گفت بيا، تا كه دلاور افتاد
زخمِ سرنيزه بر اين جسم چنان كاري بود
خانه خانه عسل از موم ِ تنش جاري بود
پاي تا سر، همه جا، زخمِ مكرر؛ قاسم
باغِ پامال شده، لالهي پرپر؛ قاسم
تكه تكه شده خيرات ز خنجر؛ قاسم
ارباً اربا شده همچون علي اكبر؛ قاسم
بس كه بر پيكرِ او سُمّ فَرَس تاخته بود
جاي صد نعل به رخسارهاش انداخته بود
قد كشيدي و عمو در برت اي ماه رسيد
وسط هلهلهها بود كه ناگاه رسيد
بر سر پيكر زخمي تو با آه رسيد
تا حسين آمده، عباس هم از راه رسيد
هرچه كردند از اين دشت، تنت جمع نشد
بس كه پامال جفا بود سرت، جمع نشد
✍ #وحيد_دكامين
* ايوب پرند آور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_ششم
امشب شروع این غزلم یک روایت است
نقل است انتظار ظهورت عبادت است
گویا جهاد کرده و شمشیر میزند
پاداش انتظار یقیناً شهادت است
گویا که زیر خیمهی سبزت نشستهایم
آری که انتظار، مسیر سعادت است
حتی هزار سال دگر صبر میکنیم
صبرِ برای آمدنت هم عبادت است
من با امید زندهام ای آخرین امید
این اعتقاد قلبی من از ولادت است
آقا حلال کن که صداقت نداشتم
آقا بیا بیای من، از روی عادت است
امشب بیا که با تو به کرببلا رویم
من حسرتم همیشه و هر جا، زیارت است
عطر مدینه پر شده در صحن کربلا
آری حسن به روضهی ارباب دعوت است
::
امشب دخیل خانهی ابن الکریم باش
مه پارهای که او خودش اهل عنایت است
قاسم ادامهی حسن و راه سبز اوست
او مثل خانوادهی خود باب حاجت است
مثل حسن به معرکه شمشیر میزند
او وارث جمل، و نماد رشادت است
دارند نیزهها ز تنش سهم میبرند
در زیر سم اسب هم او با کرامت است
✍ #رضا_تاجیک
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
سنگها بر سرِ تو مرثیهخوانی کردند
نیزهها زار زدند، اشکفشانی کردند
فصلِ خندیدنِ تو بود، نه گُل چیدنِ باد
چهرهات را چقدر زود، خزانی کردند
نجمه در خیمه رویِ دامنِ زینب اُفتاد
عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند
پا مکش روی زمین، جان به لبم آورده،
آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند
تا که دیدند یتیم حسنی، خندیدند
دوره کردند و چه بد سنگ، پرانی کردند
هرچه کردند حریفت نشدند و آخر...
تشنگی و نظر و نیزه، تبانی کردند
خوب پیداست از این وضعِ بهم ریختهات
اسبها رد شده و سینه، تکانی کردند
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
خدا در شورِ بزمش از عسل پُر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
رجز خواندی برای مرگ با لبهای خشکیده
که عرش و فرش بر لب میبرد هر لحظه نامت را
نشان دادی که در نسل حَسن، جز حُسن چیزی نیست
ندید اما نگاه کوفیان ماه تمامت را
دم رفتن به میدان خندهای کردی و فهمیدی
که شیرین میکند لبخند تو کامِ امامت را
میان کارزارِ زخمها بردی پناه آخر
به پیغمبر که پاسخ داد بیوقفه سلامت را
در آن لحظه که دشت از بوی تو آکنده شد، دیدند
ملائک با نگاه تازهای روز قیامت را!
تو حُسنِ مطلع شیرینزبانی در غزل بودی
رقم زد با شهادت پس خدا حُسنِ ختامت را
✍ #میثم_داوودی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
سپرد دستِ دعا شاخۀ اجابت را
گرفت از لبِ او سیبِ سرخ حاجت را
برای چیدنِ رزم آرزوی خود از عشق
مُجاب کرد به اعجازِ اشک، حضرت را
تراوشِ ازلی، چکه چکه در چشمش
چکاند راز ابد را، همان حقیقت را
به مرگ خندۀ «اَحلی مِنَ العسل» میزد
خدا چشاند به چشمانش این حلاوت را
به پُشتگرمیِ فرزندِ ایلیا برداشت
به پشتِ همتِ خود، کولهبار غیرت را
شکوهِ عزّت او در مصاف با ظلمت
کشاند پشتِ تباهی، هجوم ذّلت را
طنین ممتدِ شمشیر او به شور آورد
حماسههای همایونیِ شهامت را
هوای چشمِ تحمّل دوباره اَبری شد
گرفت نم نمِ اندوه، قلبِ عصمت را
هجوم نیزه و شمشیر و تیر و یورش سنگ
رساند تا به خدا نالۀ جراحت را
نرفت زیر سُم اسبها، خیالِ غزل
مباد بشکند این بیت، اهلِ طاقت را
کشاند پیکر او را، ولی تراوش خون
کشید روی زمین، طرحی از شهادت را
✍ #حسین_محمدی_مبارز
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
دل میبَرد ز غیب و شهود؛ این حسین کیست؟
از ما بر او سلام و درود؛ این حسین کیست؟
گفتند داده است پیمبر به دست او
آیینهی کرامت و جود؛ این حسین کیست؟
گفتند خال کنج لبش در طواف عشق
دل از خدای کعبه ربود؛ این حسین کیست؟
گفتند راست قامتی و شور عاشقی
آمد ز منطقش به وجود؛ این حسین کیست؟
گفتند داد از خُم" اَحلی مِن العسل"
جامی به دست غیب و شهود؛ این حسین کیست؟
گفتند سوخت غنچهاش از آتش عطش
بین دو نهر آب و دو رود؛ این حسین کیست؟
گفتند زودتر ز قیامت، قیام کرد
یک روز ظهر وقت سجود؛ این حسین کیست؟
گفتند زیر خنجر خونریز، روی خاک
چشمش به چشم فاطمه بود؛ این حسین کیست؟
گفتند چون غروب شد، از خیمهگاه او
برخاست عطرِ عنبر و عود؛ این حسین کیست؟
گفتند آفتاب وفا بود و مثل ماه
از اوج نیزه جلوه نمود؛ این حسین کیست؟
گفتند یک چمن گل یاسش گرفته بود
رنگ بنفشه، رنگ کبود؛ این حسین کیست؟
گفتند چون خلیل فقط (یا حسین) گفت
یک زن میان آتش و دود؛ این حسین کیست؟
گفتند در زیارت باغ بهشت از او
باید گرفت اذن ورود؛ این حسین کیست؟
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_مناجات
رودیم و همیشه بیقرار آمدهایم
اشکیم و دوباره سوگوار آمدهایم
از لطف پدر همین برایم کافیست
ما گریهکن حسین بار آمدهایم
✍ #عاطفه_جوشقانیان
↳ @dobeity_robaey
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
راهکارهای گزارش تاریخ.mp3
زمان:
حجم:
16.92M
#خوانش_و_تحلیل شعر سیدمحمدجواد شرافت
ابیات دیگر که به عنوان شواهد مثال قرائت شد:
سنگها بر سرِ تو مرثیهخوانی کردند
نیزهها زار زدند، اشکفشانی کردند
تا که دیدند یتیم حسنی، خندیدند
دوره کردند و چه بد سنگ، پرانی کردند
(حسن لطفی)
رجز بخوان و خاندانِ خویش را به رخ بکش
که کفرِ این سپاهِ کفر، بیشتر درآوری
(محمدرسولی)
ببین که وقت رجز، روضهی عطش خواندم
مصیبت لب خشکت نشد فراموشم
مجسن حنیفی
پا بر زمین کشیدهای و قد کشیدهای
از بس که پایمال سم اسبها شدی
سنگیندلان کوفه چه کردند با تنت
آئینۀ شکستۀ دشت بلا شدی
(سیدهاشم وفایی)
گل خونین من! گلاب شدی
پای تا سر ز خون خضاب شدی
زخمهایت چو لاله در گلشن
بدنت مثل حلقهی جوشن
(استاد سازگار)
شبیه شیشهی عطری؛ که سنگ خورده شکسته
خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را
چرا کشیده شدی آیهی مُقَطَّعهی من؟!
اگر چه لشکرِ قاری ربوده بیشترت را
کبوترم!؛ قفست باز شد برو به سلامت
اگر چه سنگپرانان شکستهاند پرت را
(رضا قاسمی)
نعلها روی تنت نقش ضریحی زدهاند
تا شود سینهی تو پنجرهفولاد حسین
(محسن حنیفی)
لینک دریافت شعر:
https://eitaa.com/hosseinieh_net/31731
لینک دریافت نظرات شما:
@smahdihoseinir
https://eitaa.com/smhroknabadi