24.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم
🎥خاطرهی جالب شهید امیرعبداللهیان از ملاقات با شهید سلیمانی و رسیدگی عجیب ایشان به او...
روایت کرامتِ یک شهید از زبان شهیدی دیگر...
______________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیداميرعبداللهیان #حاج_قاسم #شهدای_تهران #شهدای_کرمان #محبت #اخلاق_نیکو
#چند_خاطره
🔸عیسی از بچگی، بزرگمرد بود...
با خواندن این دو خاطرهی بسیار ناب، به بزرگی شهید پی ببرید
🌼 #خاطرهاول|دوران دبستان بخاطر ادب، نجابت، هوش و ذكاوت سرشارش، همیشه مورد علاقه و توجه ویژهی آموزگارانش بود. يه روز كه از مدرسه برگشت، چهره كودكانهاش رو ناراحت و غمگين ديدم. پرسيدم: چی شده عیسی؟ سرش رو انداخت پایین و گفت: معلمی دارم كه منو خيلی دوست داره و هميشه جلوی همكلاسیام ازم تعريف میکنه... گفتم: خب اين كه چيز بدی نيست... با همون شرم كودكانهاش رو کرد به من و گفت: آخه اونا هم دوست و همكلاسیم هستند و وقتی معلم از من جلوی اونا تعریف میكنه، حتما ناراحت میشن. دوست ندارم بخاطر من كسی ناراحت بشه... اینو گفت و بدون اينكه منتظر جواب من بمونه، از خونه زد بیرون، تا گريهاش رو نبينم...
🌼 #خاطرهدوم|بخاطر خدمتِ همسرم مجبور شدیم از روستا به تهران نقل مکان کنیم. چون به عيسی دلبستگی عجیبی داشتم، او هم با اصرار ما به تهران اومد. هم شد همدمِ خواهرش توی غربت، و هم توی کارهای خونه بهم کمکم میکرد. یه روز كه توی آشپزخونه استكانها رو میشُست، سينی از دستش افتاد و همهی استکانها شكست. من هم ناراحت شدم و باهاش تندی کردم؛ اما عیسی هیچی نگفت... فردای اون رو با كمال تعجب ديدم كه مثل همون استكانهای شكسته شده، توی جاظرفی آشپزخونه قرار داره... بعد فهمیدم عیسی نتونسته ناراحتی منو تحمل کنه؛ قلکش رو شکسته، و با پولش به تعداد استكانهایی که شكسته شده، برام استكان خريده...
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از خواهر شهید
@khakriz1_ir
#شهید_خدری #شهدای_سیستان_و_بلوچستان #بیتفاوت_نبودن #رفاقت #محبت