17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت
🎥 پزشک شهیدی که امام خامنهای با شنیدنِ خبر شهادتش، اشک در چشمانشان جمع شده؛ و متنِ جالبی نوشتند...
#پیشنهاد_دانلود
🔸۲۰بهمن؛ سالروز شهادت دکتر احمد آتشدست گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_آتشدست #انقلابیگری #شهدای_سیستان_و_بلوچستان
#چند_روایت
🔸بُرشهایی از زندگی سردار شهید عیسی خِدری
🌼 #عیسیصلواتی|چهار پنج ساله که بود، با بنای روستامون میرفت سر کارش. روبروی ایشون مینشست و ذکر صلوات میگرفت. کارگرها رو هم ترغیب میکرد که صلوات بفرستند. بنا هم هر جا میخواست خونه بسازه، عیسی رو با خودش میبرد برا صلوات فرستادن. از اون به بعد توی دِه اسم پسرم رو گذاشتند: "عیسی صلواتی"
🌼 #عزتمندی|اونقد از بیسوادیِ خودم رنج بردم که عیسی رو فرستادم مدرسه. اما بعد از دوماه گفت: دیگه نمیرم. هر چه هم اصرار کردم، فایده نداشت. میگفت: اون مدرسه مال خان و بچههاشه؛ برا همین روستازادهها رو اذیت میکنن... مدرسهی دیگهای ثبتنامش کردم؛ هفت کیلومتر رو باید به سختی و پیاده میرفت تا به اونجا برسه... هنوز یادمه که پاهاش تاول میزد و ترک بر میداشت بخاطر مسیر مدرسه... عیسی سختی راه مدرسهی جدید رو به جون خرید، اما زیر بار حرف زور خان و بچههاش نرفت...
🌼 #بهفکرپدر|کلاس اول راهنمایی توی شهر زابل ثبتنامش کردم. اما بعد از مدتی گفت: من مدرسه نمیرم! علت رو که پرسیدم، با شرمندگی گفت: من راضی نیستم شما توی این فشار اقتصادی، مجبور باشی برا درس خوندن من توی شهر هزینه کنی... خلاصه مجبور شدیم بیاریمش توی زهک درس بخونه. عیسی از اینکه تونسته بود باری از دوش ما برداره، خیلی خوشحال بود.
🌼 #تکبر|هیچوقت لباس نو تنش ندیدم. گفتم: مگه از لباس نو بدت میاد؟ خندید و گفت: بابا! میترسم به درد تکبر دچار بشم.
📚 منبع: خبرگزاری دفاعمقدس
🔸۱۶ اسفند؛ سالروز شهادت عیسی خدری گرامیباد
@khakriz1_ir
#شهید_خدری #احترام_به_والدین #تقوا #شهدای_سیستان_و_بلوچستان
#چند_خاطره
🔸عیسی از بچگی، بزرگمرد بود...
با خواندن این دو خاطرهی بسیار ناب، به بزرگی شهید پی ببرید
🌼 #خاطرهاول|دوران دبستان بخاطر ادب، نجابت، هوش و ذكاوت سرشارش، همیشه مورد علاقه و توجه ویژهی آموزگارانش بود. يه روز كه از مدرسه برگشت، چهره كودكانهاش رو ناراحت و غمگين ديدم. پرسيدم: چی شده عیسی؟ سرش رو انداخت پایین و گفت: معلمی دارم كه منو خيلی دوست داره و هميشه جلوی همكلاسیام ازم تعريف میکنه... گفتم: خب اين كه چيز بدی نيست... با همون شرم كودكانهاش رو کرد به من و گفت: آخه اونا هم دوست و همكلاسیم هستند و وقتی معلم از من جلوی اونا تعریف میكنه، حتما ناراحت میشن. دوست ندارم بخاطر من كسی ناراحت بشه... اینو گفت و بدون اينكه منتظر جواب من بمونه، از خونه زد بیرون، تا گريهاش رو نبينم...
🌼 #خاطرهدوم|بخاطر خدمتِ همسرم مجبور شدیم از روستا به تهران نقل مکان کنیم. چون به عيسی دلبستگی عجیبی داشتم، او هم با اصرار ما به تهران اومد. هم شد همدمِ خواهرش توی غربت، و هم توی کارهای خونه بهم کمکم میکرد. یه روز كه توی آشپزخونه استكانها رو میشُست، سينی از دستش افتاد و همهی استکانها شكست. من هم ناراحت شدم و باهاش تندی کردم؛ اما عیسی هیچی نگفت... فردای اون رو با كمال تعجب ديدم كه مثل همون استكانهای شكسته شده، توی جاظرفی آشپزخونه قرار داره... بعد فهمیدم عیسی نتونسته ناراحتی منو تحمل کنه؛ قلکش رو شکسته، و با پولش به تعداد استكانهایی که شكسته شده، برام استكان خريده...
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از خواهر شهید
@khakriz1_ir
#شهید_خدری #شهدای_سیستان_و_بلوچستان #بیتفاوت_نبودن #رفاقت #محبت
#خاکریزخاطرات ۱۳۸
🔸با خواندنِ این خاطره، از مدلِ انفاق شهید خدری شگفتزده خواهید شد...
#متن_خاطره|خیلی کم اتفاق میافتاد که حقوقِ ماهانهش رو بیاره خونه. به محض اینکه از سپاه حقوق میگرفت، میرفت سراغِ فقرا و همهش رو بینِ اونا تقسیم میکرد. اونقدر به انفاق علاقمند بود که از وسایلِ مورد نیازش هم میگذشت. یه موتور داشت که عصای دستش بود. یه روز دیدم داره پیاده برمیگرده خونه. ازش پرسیدم: موتورت کجاست؟ خندید و گفت: بنده خدایی برا رفت و آمدِ خانوادهاش وسیله نداشت؛ موتورم رو دادم بهش...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید عیسی خِدری
📚 منبع: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس؛ به نقل از پدر شهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_خدری #انفاق #کمک_به_فقرا #شهدای_سیستان_و_بلوچستان #شهیدخدری #خاکریز_خاطرات