.
🔸چند بُرش از زندگی پاسدار شهید سید محمدحسن سعادت
🌼#مناجات|خیلی اهل مناجات بود. زمان شاه که کسی جرات نمیکرد دعای کمیل بخونه، همسایهها رو جمع میکرد و با صدای خوش دعای کمیل میخوند. صاحبخونهاش میگفت: باید آقای سعادت رو جواب کنم؛ میترسم حکومت پهلوی منو بگیره و اذیتم کنه.
🌼#همهجاخدا|همهجا بیاد خدا و اهلبیت بود؛ حتی توی تفریحها... گاهی به شوخی بهش میگفتیم: اومدیم تفریح کنیم، اینجا دیگه جای خدا و اهلبیت و قرآن، صحبت دیگه ای بکن . ایشونم میگفت: تنها سرمایهای که برا آخرت داریم قرآن و اسلامه؛ ما چیز دیگهای نداریم.
🌼#تعارفکن|همیشه میگفت: وقتی چیزی میخرید؛ اگه کسی دید، یا بهش تعارف کنید یا بگیرید زیر چادرتون تا نبینه؛ شاید نتونه بخره.
🌼#موتور|با اینکه موتور شخصی داشت، برا رفتن به مدرسه واسه تدریس، از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکرد. میگفت: یه عده موتور ندارند و نمیتونن بخرن، من موتورمو سوار نمیشم که دلشون نشکنه.
🌼#عدالت|یادمه وقتی مسئول کمیته انقلاب اسلامی و شورای مردمی سعدآباد شد؛ برخی از اقوام تقاضایی ازش داشتند که خلاف قانون یا شرع بود. سید بهشون میگفت: من اگه پدر یا مادر خودم هم خلاف کنند، میگم باید باهاشون برخورد بشه؛ باید خداپسند و قرآنی، و علیگونه رفتار کنم...
🌼#لشکر_مهدیعج|یه شب اومد به خوابم. یه پرچم سبز روی دوشش بود و یه چفیه سبز بسته بود به پیشونیاش. جمعیتِ زیادی هم دنبالش بودند. ازش پرسیدم: اینا چه کسی هستند؟ گفت: لشکر حضرت مهدی(ع) هستند.
📚منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر
@khakriz1_ir
#شهید_سعادت #شهدای_بوشهر #مزار_گلزاربرارجان
#خاکریزخاطرات ۱۰۸
🔸میخوام مثلِ امیرالمؤمنین علیهالسلام زندگی کنم...
#متن_خاطره|تازه موتورسیکلت خریده بود، اما با وسیلهی نقلیهعمومی رفت و آمد میکرد. میگفت: خیلی از اقوام و دوستـان وسیلهی نقلیه ندارن؛ سعی میکنم کمتر موتورم رو سوار بشم، تا اونا حسرت نخورند... یه تابستون هم که هوا خیلی گرم بود، پدرم مقـداری پـول بهش داد و گفت: برو یه یخچال بگیر؛ تو متاهلی و لازم داری. اما سیدمحمدحسن پول رو نگرفت و گفت: هر وقت همهی همسایهها یخچال گرفتند و آبِ خنک خوردند، من هم یخچال میگیرم؛ من میخوام مثلِ حضرت علی علیهالسلام زندگی کنم...
👤خاطرهای از زندگی پاسدار شهید سیّدمحمدحسن سعادت
📚 منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] باکیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
___________________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_سعادت #تقوا #ساده_زیستی #همسایهداری #خاکریز_خاطرات #شهدای_بوشهر #بیتفاوت_نبودن #مزار_گلزاربرازجان
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت
🎥 آقای ابوترابی بهش میگفت: پسر! یه خورده تقیه کن...
#خاطره|پسرم توی اسارت همیشه در حال نماز خواندن و دعا برای امام خمینی(ره) و آقای خامنهای بود. بعثیها هم به قصد کُشت میزدنش که چرا چنین دعاهایی میکنه. اونقدر هم کتک میخورد که هفته به هفته بیهوش میشد... آقای ابوترابی بهش میگفت: پسر! یه خورده تقیّه کن... اما یدالله جواب میداد: ما یه جون داریم و بالاخره طی میشه... هر بار هم که از بیهوشیِ حاصل از کتک خارج میشد، دوباره میرفت سر نماز و دعا برا امام خمینی و آقای خامنهای...
🔸 ۸ دیماه؛ سالگرد شهادت آزادهی شهید یدالله آقابابایی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدآقابابایی #شجاعت #شهدای_قم #اسارت #مقاومت #ولایت_فقیه #مزار_قم
#خاکریزخاطرات ۱۰۹
🔸شهیدی که عکسش باعث مسلمان شدنِ یک جوان شد...
#متن_خاطره|سرِ مزار امیر بودم که جوانی با ظاهرِ مذهبی اومد و گفت: شما با این شهید نسبتی دارید؟ گفتم: بله! من برادرش هستم. بهم گفت: حقیقتش من مسلمان نبودم؛ اما بنا به دلایلی با اجبار و به ظاهر مسلمون شده؛ ولی قلباً ایمان نیاوردم. تا اینکه بر حسب اتفاق عکس برادر شهیدتون رو دیدم، با دیدن عکس ایشون حال عجیبی بهم دست داد. انگار این عکس با من حرف میزد؛ بعد از اون بود که قلباً مسلمون شدم...
👤خاطرهای از زندگی شهید امیر حاجامینی
📚منبع: پایگاه اینترنتی تبیان به نقل از برادر شهید
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] باکیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
_______________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_حاجامینی #هدایتگری #شهید #خاکریز_خاطرات #شهدای_تهران #شهید_حاج_امینی #مزار_بهشتزهرا
#چندخاطره
🔸شهید صادق مُزدستان؛ بچه پولداری که ۱۲روز بعد از ازدواجش شهید شد
🌼#بچهپولدار|خانوادهاش بازاری؛ و جزو ثروتمندان انزلی و قائمشهر بودند. صادق فوتبالیست ماهری بود و توی تیم ملوان انزلی بازی میکرد. حتی در کشور هم شناخته شده بود. بیشتر هم توی محیطهای ورزشی دیده میشد؛ اما نهضت امام باعث شد تحول فکری پیدا کنه و انقلابی بشه.
🌼#بچهسوسول|حدود ۲۵ روز بعد از شروع جنگ رفتیم جبهه. بعضی از رزمندهها با دیدنِ چهرهی خاص و موهای بلند صادق میگفتند: این سوسول کیه و چرا اومده جبهه؟ اما خیلی زود فهمیدند صادق چه جوون مخلص و انقلابی شده... صادق خوشپوش بود و همین باعث میشد جوونا جذبش بشن. جذب همان و، تلاشِ صادق برا انقلابی شدنشون هم همان.
🌼#مزدستان|صادق هميشه میگفت: من مُزدستان هستم، اونقدر در راه خدا كار میكنم تا مُزد بِستانم؛ هر طوری شده بايد از خدا مزد بگيرم و هيچ مزدی از شهيد شدن در راه خدا و اسلام با ارزشتر نيست.
🌼#تازهداماد|یکی دو روز بعد از ازدواجش؛ فرماندهی لشکر صادق رو خواست، تا برا شناساییِ والفجر مقدماتی برگرده جبهه. اون شخصی که قرار بود این خبر رو برسونه، رویش نمیشد به صادقِ تازه داماد چیزی بگه. اما صادق تا دستور رو شنید، رفت منطقه؛ چند روز بعد [یعنی دوازده روز بعد از عروسیاش] هم شهید شد.
🌼#سنگرخالینماند|صادق توی یکی از دستنوشتههاش گفته بود: برادرم! وقتى تابوتم از كوچهها مىگذرد؛ مبادا به تشييع من بيايى؛ وقت تنگ است! به جبهه برو تا سنگرم خالى نماند.
📚منبع: نویدشاهد "بنیاد شهید و امور ایثارگران"
@khakriz1_ir
#شهید_مزدستان #شهدای_مازندران #مزار_گلزارقائمشهر