#یک_خاطره
🔸امام خمینی به فامیلی شهید صمدی؛ لقب "شجاع" را اضافه کرد
#متن_خاطره|زمانی که دشمن به مقر ما نزدیک شد؛ شهید صمدی بعنوان فرمانده گردان و عملیات؛ دستور پیشروی و جنگ رو صادر کرد؛ اما نیروهاش گفتند: اگه بریم جلو، همهمون قتلوعام میشیم... شهید که چارهای نمیبینه جز مقابلهی تکنفره؛ مقداری نون خشک و آب برمیداره و با ماشین جنگی میره سمتِ دشمن. وقتی به گردنه خانقاهقشلاق میرسه، بیست و دو نفر نیروهای ضدانقلاب بهش حمله میکنند. اما با مقاومت شهید صمدی [که فقط یه قبضه تفنگ ژ-۳ با دو خشاب، و دو عدد نارنجک دستی باهاش بوده] مواجه میشن... ایشون جوری مردونه مقاومت و مبارزه میکنه که دشمن تار و مار میشه و خودش هم بعد از ۴۸ ساعت [در حالیکه از شدت گرسنگی نا نداشت] با ماشینی که از شدت گلولهبارون آبکش شده بر میگرده عقب... تا قبل از این اتفاق نام خانوادگیِ آقا موسی، صمدی بود. اما وقتی خبر رشادتش به گوش امام خمینی رسید؛ ایشون لقب شجاع رو به شهید دادند و جزو فامیلیش هم شد...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید موسی صمدیشجاع
📚 منبع: نويد شاهد " بنیاد شهید و امور ایثارگران
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_صمدیشجاع #رشادت #استقامت #شجاعت #شهدای_کرمانشاه #مزار_بهشتزهرا
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۳
🔸آرزوی مادر مستجاب شد و مسعود به شهادت رسید
#متن_خاطره|در حالِ تماشایِ تعزیه داشتم به مسعود که ۶ماهه بود، شیر میدادم. یهو دلم شکست و اشکم جاری شد؛ گفتم: خدایا! کاش فرزندی داشتم که در راه امام حسین(ع) فدا بشه... در همین حال اشک چشمم ناخواسته به دهان مسعود چکید... گذشت و سال۶۶ مسعود به شهادت رسید و بدنش مثل امام حسین(ع) تکه تکه شد. همون شب خوابِ تعزیهی سالها پیش رو دیدم، توی عالمِ خواب مسعود در آغوشم بود که ناگهان پر کشید و به یارانِ امام حسین(ع) پیوست...
👤خاطرهای از زندگی شهید مسعود اصلاحی
📚منبع: کتاب حدیث عشق، صفحه ۱۹
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_اصلاحی #شهدای_فارس #امام_حسین #ماه_محرم #تعزیه #مادر #آرزو #دعا #رویای_صادقه #مزار_گلزارشیراز
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۴
🔸به احترامِ پدر؛ کُشتی رو باخت...
#متن_خاطره|بابام گاهی با دوستاش میرفت باشگاه و کشتی میگرفت؛ احمدرضامون همکه کشتیگیر بود. یهروز وقتی از مأموریت برگشت، شروع کرد با بابا کشتی گرفتن. اما با اینکه خوب کشتی میگرفت؛ اون روز از بابام شکست خورد... بعدها ازش پرسیدم: تو که کشتیگیر هستی؛ چرا از بابا شکست خوردی؟ ایشونم جواب داد: خدا توی قرآن سفارش زیادی کرده پیرامونِ احترام به والدین. من هم بخاطر اینکه غرور بابا نشکنه و احترامشون رو نگه داشته باشم؛ جوری کشتی گرفتم که شکست بخورم...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید احمدرضا قدبی بهابادی
📚منبع: فرهنگنامه جاودانه هاي تاريخ “ زندگينامه فرماندهان شهيداستان خراسان”
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_قدبی #شهدای_خراسانرضوی #احترام_به_والدین #پدر #ورزش #کشتی #ادب #مزار_گلزارگناباد
#یک_خاطره
🔸 خواب شهید تعبیر شد...
🌼 #رویای_صادقه|نیمههای شب با فریادِ «من رو ببرید!» از خواب بیدار شدم. دیدم مسعود داره توی خواب فریاد میزنه. چند بار صدایش زدم، اما بیدار نشد. به هر زحمتی بود بیدارش کردم. داشت مثلِ ابر بهار گریه میکرد. علت رو که ازش پرسیدم، گفت: شهید علیرضا افتخاریپور رو توی خواب دیدم؛ با چند نفر از دوستای شهیدم توی آسمان نشسته بودند و کنارشون یه صندلی خالی بود. میخواستم روی اون صندلی بنشینم؛ اما بهم اجازه نمیدادند و از من فاصله میگرفتند. با التماس گفتم: رفقا! من رو هم ببرید؛ اما شهید افتخاریپور گفت: این صندلی خالی متعلق به توئه؛ اما نه حالا. یه ماه دیگه تو هم میای پیشِ ما! همینطور هم شد. مسعود یه ماه بعد، در بیست و پنجمین روز از تیرماه ۱۳۶۷ پس از هفت سال حضور در جبهه، به آرزوی دیرینهی خودش رسید...
🌼 #مثل_امامحسین|مسعود همیشه میگفت: آرزو دارم هنگام شهادت، بدون سر به پیشگاه امام حسین (ع) برسم... و به خواستهاش هم رسید. میگن مسعود ابتدا اسیر میشه ؛ اما یکسال بعد از جنگ؛ پیکر بی سرش رو تفحص؛ و به آغوش خانوادهاش بر میگردونن...
📚منبع: خبرگزاری دفاعمقدس " بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاعمقدس " ۱ ؛ ۲
▫️۲۵تیرماه؛ سالروز شهادت مسعود ملاء گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_ملاء #امام_حسین #شهدای_تهران #مزار_بهشتزهرا #مداح