آتش زده غم تو، بر خرمن رقیه خوش آمدی پدرجان، بر دیدن رقیه دیروز من نشستم، بر روی دامن تو امروز تو نشستی، بر دامن رقیه از کربلا به شوق، وصل تو زنده ماندم دشمن تلاش کرده، بر کشتن رقیه تو را به خون کشیدند، مرا اسیر کردند رد طناب مانده، به گردن رقیه از ناله‌ام فتاده، لرزه به کاخ ظالم دشمن هراس دارد، از شیون رقیه رخساره‌ام ز سیلی، گشته کبود و مانده آثار تازیانه، روی تن رقیه ذکر تمام گل‌ها، گلبوسه بر لب توست از بس شنیدنی شد گل چیدن رقیه مرا ببر که دیگر، طاقت ماندم نیست مگر نیامدی تو، بر بردن رقیه؟ پروانه‌ی بهشتی، دارد به کف «وفایی» شمعی اگر بسوزد، بر مدفن رقیه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e