eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
50هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
397 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ ؛ ؛ ؛ ؛ لبیک که در دل عرفات است و منایم لبیک که از خویش نمودند جدایم لبیک که سر تا به قدم محو خدایم لبیک که امروز ندانم به کجایم پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم آن وادی سوزنده که دل راه‌سپارش پیداست دو صد باغ گل از هر سر خارش دارند همه رنگ خدایی ز غبارش هرکس به زبانی شده هم‌صحبت یارش قومی به مناجات و گروهی به دعایند از خویش سفر کرده در آغوش خدایند این جا عرفات است و یا روح من آن‌جاست دل هم شده آتشکده، هم دیده دو دریاست پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست این سوز حسین است که خود بحر نجات است می‌سوزد و مشغول دعای عرفات است دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود ما غافل و در وادی مشعر خبری بود در محفل حجاج صفای دگری بود اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود هر سوخته‌دل تا به سحر تاب و تبی داشت اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت ای مشعریان! دوش به مشعر که رسیدید آیا اثر از گمشدۀ شیعه ندیدید؟ آیا دل شب نالۀ مهدی نشنیدید؟ آیا ز گلستان رخش لاله نچیدید؟ آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود امروز به هر خیمه بگردید و بجویید گرد گنه از آینۀ دیده بشویید در داخل هر خیمه بگردید و بجویید یابن الحسن از سوز دل خسته بگویید شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید از یار بخواهید رخ یار ببینید :: امروز که حجاج به صحرای منایند از خویش جدایند و در آغوش خدایند لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند در ذکر خدا با نفس روحْ فزایند کردند پر از زمزمه و ناله مِنی را یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را این قافله از عشق به جان سلسله دارند این قافله با قافله‌ها فاصله دارند این قافله جا در دل هر قافله دارند این قافله تا مسلخ خون هروله دارند این قافله تا کعبۀ جان خانه به دوشند از خون گلو جامۀ احرام بپوشند هفتاد و دو حاجی همه با رنگ خدایی از مکه برون گشته شده کرب و بلایی از پیر و جوان در ره معشوق فدایی جسم و سرشان کرده زهم میل جدایی اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش پیداست شهادت ز سفیدی گلویش خیزید جوانان که علی‌ اکبرتان رفت ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت؟ از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت ای اهل مِنی کعبه پر از نور و صفا بود دیروز حسین بن علی بین شما بود سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود از روز ازل کعبۀ او کرب و بلا بود امروز به هجرش همه گریان بنشینید فردا سر او را به سر نیزه ببینید در مکّه بپرسید ز زن‌های مدینه زینب به کجا رفت؟ کجا رفت سکینه کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه ای دخترکان یکسره با شیون و ناله خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله زین قافله روزی به مدینه خبر آید از کرب و بلا زینب خونین جگر آید با آتش هفتاد و دو داغ از سفر آید از منبر و محراب نبی ناله برآید تا حشر از این شعله بلرزد دل میثم تنها نه دل میثم، جان همه عالم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است مثل من شرمنده گنهکار زیاد است اما کرم توست که بسیار زیاد است بخشندگی‌ات حضرت غفار زیاد است آمد وسط روز، گنهکارِ فراری با نامه‌ی جرم و گنهم کار نداری جا مانده‌ی ماه رمضان آمده امروز آلوده‌ی بی نام و نشان آمده امروز چون طفلِ فراری نگران آمده امروز خسران زده‌ای گریه‌کنان آمده امروز گفتی که گناه دل پر آه ببخشی امروز به اندازه‌ی یک ماه ببخشی خواندی تو دگر بار به کویت همگان را هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را با خویش بیارد دل و جان نگران را من آمده‌ام باز توانم بده امروز اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز بعد از رمضان رشته‌ی خود با تو بریدم من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم روز عرفه آمد و شد تازه امیدم آغوش گشودی که به سوی تو دویدم برگشته‌ام و خسته از این فاصله هستم من توبهٔ بسته به شب قدر شکستم هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی من را برسانید به یار عرفاتی جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی امروز نظرها همه بر دست حسین است چشمان خدا جانب بین الحرمین است جمع‌اند محارم همه دور و بر زینب تعظیم نمایند همه محضر زینب ارباب شده سایهٔ روی سر زینب یک عمر ندیده است کسی معجر زینب تاکه نکند دخت علی دلهره احساس زانو زده پیش قدمش حضرت عباس ای کاش که این قافله آزار نبیند در کرببلا داغ علمدار نبیند چشمان حرم کوچه و بازار نبیند این راه پس از کرببلا راهِ عذاب است این راه مسیرش وسط بزم شراب است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست بگشا به دعایی ز دعای عرفه بده خود را تو صفایی ز دعای عرفه بندگی کن تو درین بارِکْ لی فی قَدَرِک بشنوی تا که ندایی ز دعای عرفه عطش بندگی‌ات را برسان سوی یقین تا رسد آب بقایی ز دعای عرفه دیده وا کن به سوی لِلدَّعواتِ سامِع می‌رسد باز نوایی ز دعای عرفه هر زمان صورت خود را بگذاری بر خاک آید از عشق صدایی ز دعای عرفه ای دل خسته و بیمار! بیا جانب او تا بیابی تو دوایی ز دعای عرفه غرق تطهیر شوید از کلماتش یاران می‌توان برد عطایی ز دعای عرفه تا رسیدم به مضامین فَلاٰ تَبْتَلِنی داشتم حال و هوایی ز دعای عرفه پا مکش هیچ ز درگاه عبادت ای دل نیست نومید گدایی ز دعای عرفه هر که اندازه‌ی وسع‌اش به سراپرده‌ی نور می‌برد قدر و بهایی ز دعای عرفه اشک ما ترجمه‌ی راٰحِمُ کُلِّ ضارِع دارد از نور جلایی ز دعای عرفه دل من، این دل من با نفس یاربّ‌اش برده هر لحظه ضیایی ز دعای عرفه برسان دیده‌ی دل را به نهانخانه‌ی اشک بطلب کرب و بلایی ز دعای عرفه همچو "یاسر" به سر دوش گرفتم یاران در همین عرصه لوایی ز دعای عرفه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی در شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست... خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری تشنه‌ام، تشنۀ لب‌های عطشناک فراتم باید احرام ببندم به طواف حرم تو من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم باز گریان تماشای قتیل العبراتم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
«یا صاحِبی فِی وَحدَتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حَسبِیَ الله» نقشی به‌جز این، روی انگشتر ندارم یک کهکشان جان را به تو تقدیم کردم ماه و ستاره داشتم، دیگر ندارم «یا رادَّ یوسف عَلی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر، علی اکبر ندارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت حالا به‌غیر از غنچه‌ای پرپر ندارم دارم سر و سرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد یا رب! مناجاتی از این بهتر ندارم این‌گونه می‌خواهی مرا، این‌گونه زیباست فکری به‌جز خشنودی‌ات در سر ندارم «فَاللّهُ خیرٌ حافظاً» وقت وداع است دلشوره‌ای در این دم آخر ندارم هم زنده‌ام با اشک، هم مقتول اشکم آری به‌جز این اشک‌ها یاور ندارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم؛ باران هم ندارد شورِ اشکِ دیده‌ی ما را نمکدان هم به دنبال دوای درد خود جایی نمی‌گردیم که ای محبوب ما! همواره درد از توست؛ درمان هم تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام که بر تو می‌کند تعظیم حتی نا مسلمان هم تو آن دست کریمی که گره وا می‌کنی از خَلق گره‌هایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم رسید از راه، ایام وصال و پای من لنگ است اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم دلِ مجنون نه در گلزار، در صحرا شود آرام ولی این روز‌ها پس می‌زند ما را بیابان هم به انگور نجف محتاج‌تر از ما نخواهی یافت چه انگوری که مثلش را نمی‌یابند مستان هم عراقی‌ها به سمت بارگاهت راه افتادند دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم مسیح از دور می‌آید، کلیم از طور می‌آید شبیه مور می‌آید عصاکوبان سلیمان هم حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد که زهرا میزبان کربلای توست، مهمان هم ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم شکایت می‌کنم بر تو، از این هجران طولانی از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم دلم سیر است از دنیا؛ بگیر ای عشق جانم را مگر پایان بگیرد در زمانِ مرگ هجران هم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکس که امروز ازحسین امضا نگیرد فردا برات عفو از زهرا نگیرد ما هرچه داریم از حسین است و قیامش ماه محرم را خدا از ما نگیرد اشک عزایش را به هر چشمی نبخشند داغ غمش در هر دلی مأوا نگیرد توفیق می‌خواهد عزاداری برایش ای وای اگر امسال هیئت پا نگیرد دلتنگ حال روضه و محتاج اشکیم زنگار دوری کاش این دل‌ها نگیرد باید به اصل خویش برگردیم ای دل قطره چه باشد گر ره دریا نگیرد دست من و دامان پر فیض اباالفضل هیهات که دست مرا سقا نگیرد نام ابالفضل آمد و دل زیر و رو شد روضه، زیارت، اربعین، بغض گلو شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جان بر لب است، از غم جانان دعا كنيد شايد به سر رسد شب هجران، دعا كنيد با چشمه‌های خالی و خشكيده‌ی نگاه در حسرت رسيدن باران دعا كنيد روزی هزار بار دعای فرج كم است در آرزوی يار، فراوان دعا كنيد :: يا ايهاالرئوف! شما واسطه شويده ما بی كسيم حضرت سلطان! دعا كنيد ما آمديم اذن محرم به ما دهيد آقا براي ماه عزامان دعا كنيد ما گريه می‌كنيم كه يک روز جان دهيم، از داغ خشکی لب عطشان؛ دعا كنيد.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عرفه آمده و بار دگر مهمانی‌ست ابر رحمت به سر خلق خدا بارانی‌ست پرتو مهر تو افتاده به روی دل خلق آسمان عرفات تو زبس نورانی‌ست حاجیان در عرفات تو همه جمع شدند حال آن خسته‌دلان در عرفه عرفانی‌ست ای خطا پوش! بپوشان گنهم را و ببخش حال این بنده‌ی شرمنده‌شده بحرانی‌ست شاهد و ناظر من! بر تو پناهنده شدم از گناهان بزرگی که همه پنهانی‌ست چه کنم گر ندهی توشه‌ی راهم ای دوست راه سخت است و مسیر ره من طولانی‌ست نشد امسال که در کرب وبلا گریه کنم باز هم قسمت من جای حرم حیرانی‌ست در دعای عرفه مژده‌ی عفوی بفرست به حسینی که کلامش همگی قرآنی‌ست سر و سامان بده ما را به ظهور مهدی ز فراقش همه را بی سر و بی سامانی‌ست همه‌ی کار «وفایی» است گدایی از تو ای که کارت ز ازل تا به ابد سلطانی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باران شدی، نم نم خدایت را صدا کردی خون خدا! خونْ گریه کردی و دعا کردی از آفرینش خواندی و از خلقتت گفتی آن وقت ما را با خدایت آشنا کردی دلتنگ دیدار نیاکان خودت بودی دلتنگ بودی و شهادت را دعا کردی "مَنْ کانَ فینا باذِلاً مُهْجَه" سرودی و دیگر مسیر روز را از شب جدا کردی آه ای نسیم صبح که عطرت پراکنده است هم مکه را... هم کربلا را با صفا کردی ای آسمان! هرچند روی خاک افتادی با مهربانی خاک را هم کیمیا کردی لبخندهایش آرزویت بود حالا... آه بر گریه‌های مادرت آغوش وا کردی فصل الخطاب پندهایت لحن قرآن بود بر روی نیزه حق مطلب را ادا کردی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت باید که از چشمان او با هر زبان گفت باید به قول عرشیان، چشمان او را آیینه‌های روشن هفت‌آسمان گفت چشم غزل روشن شد آن وقتی که با اشک از گفته‌های چشم او با دیگران گفت آمد به میدان باسلاح چشم‌هایش با اشک‌هایش گریه گریه ناگهان گفت: ای لطف بسیار تو برمن بی‌کرانه تنها دلیل ندبه‌های عاشقانه عشق تو در این سینه کاری ژرف دارد مولای من این عبد با تو حرف دارد ای که سراپا حرفم و تو گوش هستی شوق مرا زیباترین آغوش هستی آرامش آغوش تو مانند دریاست «آنجا که باید دل به دریا زد همین‌جاست» فانوس اشکی دارم و فانوس آهی می‌جویمت با اشک و آهم یا الهی از مادرم آموختم پروانه باشم از کودکی عبد در این خانه باشم از مادر من مهربان‌تر کیست جز تو؟ از مادر من مهربان‌تر نیست جز تو تو صاحب تورات و انجیل و زبوری روشن‌ترین تصویر از آیات نوری «یا صاحبی فی وحدتی»، پشت و پناهم! «یا عُدَّتی فی شِدَّتی»، بی‌تکیه‌گاهم از خود نکردی لحظه‌ای هم ناامیدم تنها مرا مگذار ای تنها امیدم! هرگز مگیر از چشم‌هایم خنده‌ات را در آتش خشمت مسوزان بنده‌ات را رحمی به اشک و التماسم کن الهی از آتش دوزخ خلاصم کن الهی با هر فرازی تشنه‌تر می‌شد گلویش بغضی امانش را برید و بی‌امان گفت شاید رباب و نجمه در خیمه شنیدند آنجا که از مهر خدا با کودکان گفت «رَبِّ بِما ألبَستنی»، یعقوب چشمش با اشک از پیراهن آرام جان گفت او گفت از دندان و لب‌هایش در آن روز تفسیر آن را شرحه شرحه خیزران گفت «أشکُو إلیکَ غُربتی وَ بُعدَ داری» این جمله را سمت مزاری بی‌نشان گفت اشک از دو چشمش چون دو مشک باز می‌ریخت اشکی که با عباس از آب روان گفت بعد از دعا خورشید از آن سرزمین رفت عید آمد و ماه بنی‌هاشم اذان گفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e