eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم که مرهمی بگذارم به روی بال خودم بگیر دست کسی را که اوفتاده ز پا مرا تو وانگذاری دمی به حال خودم میان آتش شرم و گناه می‌سوزم که آب می‌شوم از هُرم انفعال خودم مرا ببخش که دربند پنجه‌ی نَفْسم شکایتی نکنم چون که خود وبال خودم زبس که خار گنه می‌رود به پای دلم به دست خویش کَنَم چاه، بر زوال خودم به غیر گریه چو طفلان مرا زبانی نیست چگونه حرف زنم با زبان لال خودم مرا به حُرمت آل عبا تو می‌بخشی تمام عمر بر این باور خیال خودم به محضر تو «وفایی» به گریه می‌گوید ببر مرا به سوی وادی کمال خودم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رخ، زرد و مو سفید و همه نامه‌ام سیاه ره، دور و قد خمیده ز سنگینی گناه اشکی نیامد از بصرم وای! وای! وای! سوزی نمانده در جگرم آه! آه! آه! بی‌اختیار، راه سپارم سوی جحیم گر افکنم به نامۀ اعمال خود نگاه یک مصرع است روز جزا کل نامه‌ام یک لحظه توبه کردم و یک عمر اشتباه از بس گناه، پرده به چشمم کشیده است تشخیص راه را ندهد دیده‌ام ز چاه عمری گناه کرده‌ام و توبه می‌کنم با این زبان که ذکر تو را گفته گاه‌‌گاه هرچند نیست در خور بخشش گناه من مولای من! به عفو تو آورده‌ام پناه فریاد از آن زمان که گناهان من روند در پیش دیده‌ام رژه مانند یک سپاه فردا که مادر از پسر خود کند فرار "میثم" به خاندان پیمبر بَرَد پناه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی اگر دارم به دامان تو دارم چشمی اگر دارم به احسان تو دارم از سفره‌ای جز سفرۀ تو نان نخوردم من هرچه دارم از سرِ خوان تو دارم این زندگی با پای تو مردن می‌ارزد جانی اگر دارم به قربان تو دارم از معجزات گریه بر شاه غریب است جایی اگر در بینِ یاران تو دارم تا کِی بگویم العجل؟ پس کِی می‌آیی؟ عمری‌ست در دل، داغ هجران تو دارم هجران دلم را بُرد تا کنج خرابه این روضه را از چشم گریان تو دارم :: بابا شبیه تو پُر از دردم، کجایی؟! برگرد که امید درمان تو دارم قرآن بخوان اینجا که دیگر خیزران نیست که خاطره از صوت قرآن تو دارم دیدم به دست شمر، تار گیسویت را مرثیۀ موی پریشان تو دارم چشمم دوباره خوب می‌بیند؛ عزیزم! امشب که نور از روی تابان تو دارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در شمیم عفو خدا بر مشام می‌آید برای زخم گناه التیام می‌آید اگر چه بندگی‌ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق، فیض عام می‌آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می‌آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش، طنینِ سلام می‌آید اگرچه طُعمه‌ی شیطان برای مؤمن هست اگرچه نفس به همراه دام می‌آید... بناست پاک شود نامه‌ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می‌آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می‌آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می‌آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید :: گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه‌ها همه بوی طعام می‌آید... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام بر تو امامی که نفسِ تطهیری سلام بر تو که چون رحمتی، فراگیری سلام بر تو زمانی که غرق طاعاتی سلام بر تو زمانی که روزه می‌گیری بدون شمسِ پُر از خیر و برکت رویت به ما رسید عجب روزگار دلگیری گذشت و چشم به‌راهت جوانی‌ام طی شد نیامدی و رسیده‌ست موسم پیری نشد مقدمه‌سازِ ظهورتان باشم منِ خراب، دعایم نداشت تأثیری چقدر گریه و توبه به جای من کردی حلال کن که نکردم هنوز تغییری من از زمان ورودم به قبر می‌ترسم بیا و ناجی من شو در آن سرازیری اجازه هست کمی از زبانِ عمه‌ی‌تان بخوانم از غم ویرانه و زمین‌گیری؟! :: پدر شبی که رسیدی برای من قدر است رقم زده‌ست برایم خدا چه تقدیری ببخش این همه امشب به لکنت افتادم ببخش از رخ سابق نمانده تصویری به تابِ زلف تو دستم نمی‌رسد دیگر شکسته بازوی من در میان درگیری بدون هیچ دلیلی مرا کتک زده‌اند بدون هیچ دلیلی و هیچ تقصیری © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در بی تاب و بی قرارم، العفو بالرقیه عبدی گناهکارم، العفو بالرقیه شرمنده‌ام که از من جز معصیت ندیدی سنگین شده‌ست بارم، العفو بالرقیه از بی وفایی ما، جانِ سه ساله بگذر جز او کسی ندارم، العفو بالرقیه دستان کوچک او، صدها گره گشاید امید قلب زارم! العفو بالرقیه یک کربلا در این شب، روزی این گدا کن خورده گره به کارم، العفو بالرقیه از تو به غیر خوبی، چیزی دگر ندیدیم آری امیدوارم، العفو بالرقیه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوش آمدی، گله‌ای نیست، بهترم مثلاً... شبیه قبل نشستی برابرم، مثلاً... خیال می‌کنم اصلاً مدینه‌ایم هنوز بهشت چادر زهراست بسترم مثلاً دوباره مثل گذشته کشیده‌ای بابا خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلاً نسوخته‌ست، نه... امشب به پات می‌ریزم خیال کن که همان نازدخترم مثلاً... بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است بگو دوباره برای تو می‌خرم... مثلاً خیال می‌کنم انگشتر تو پیش عموست تو هم خیال کن آن‌جاست زیورم مثلاً اگر شکسته‌ام و زخم خورده، چیزی نیست خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا... کبود نیست کمی خاکی است صورت من نرفته دست کسی سوی معجرم مثلاً تو فکر کن مثلاً عمه را کتک نزدند مراقب است عموی دلاورم مثلاً شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم نخورد ضربه‌ی محکم به پیکرم مثلاً به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند ولی رسید به دادم برادرم مثلاً... :: به روی نیزه کنار تو دید یک سر را رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلاً... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنون که داغ تو بر سنگ‌ هم اثر بگذارد چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه برای زیر سرت بالشی ز پَر بگذارد سه سال داری و صد زخم، باید عمه‌ات امشب برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد؟ منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد تن کبود تو را بین قبر می‌نهم اما هلال قامت رنجیده‌ات اگر بگذارد کنار عمه بمان؛ من نمی‌گذارم از این پس در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد بمان عزیز دلم قول می‌دهم نگذارم دوباره چوب، قدم بر لبِ پدر بگذارد :: خودم به پای خودم می‌روم دوباره به بازار کفن برات بگیرم، سنان اگر بگذارد* ✍ * سیدمیلاد‌ حسنی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نويد وصل پدر را به كاروان می‌داد به ماه، ماهِ سر نيزه را نشان می‌داد رقيه توليت آستانِ رأسِ شريف به ماه، اذن زيارت در آسمان می‌داد هزار حوريه از چادرش زمين مي‌ريخت اگر كه چادر خود را کمی تكان می‌داد رقيه دختر آقای مهربانی كه سرش به حامل سر نيزه سايبان می‌داد گرسنه بود، ولی از كرامتش اين بس به دست دشمن خود رزق آب و نان می‌داد پدر عقيق یمن را به ساربان بخشيد و او النگوی خود را به ساربان می‌داد شبانه از لب بابا كمی شكايت كرد چرا كه بوسه به لب‌های خيزران می‌داد توان پاشدنش را گرفت سيلیِ زجر وگرنه پيش پدر، ايستاده جان می‌داد درست لحظه‌ی وصل رقيه و بابا برادرش به روی نيزه‌ها اذان می‌داد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به امید وصال تو چه اشکی تا سحر دارم برای دیدن روی تو جانی مختصر دارم دو چشمم تار شد از بس برایت گریه‌ها کردم عزادار لبت هستم! چه داغی بر جگر دارم رسیدی سرزده، آبی مهیا نیست اما من... ...به پای مقدمت از چشم گریانم گهر دارم منی که می‌گرفتم در بغل ششماهه را، حالا... ...توانایی ندارم تا سرت از خاک بردارم پذیرایی گرمی کرده خولی از سرت بابا برای این مصیبت دائماً چشمانِ تر دارم تو ای نیزه‌نشین! بنشین شبی بر روی دامانم تو در آغوش راهب رفته‌ای، بابا خبر دارم چهل منزل به روی ناقه این دل آب شد بابا من آخر کودکم کی طاقت رنج سفر دارم به آن‌کس که مرا زد روبه‌روی نیزه‌ات گفتم: مزن ظالم یتیمم، بر دلم داغ پدر دارم پدر اهل و عیالت را به شهر شام آوردند چه تلخی‌های بسیاری که از هر رهگذر دارم در آن بازار بابا هر که رد می‌شد مرا می‌زد شکایت پیش تو در شام از صدها نفر دارم یکی تو سنگ می‌خوردی، یکی عمه، یکی هم من تو بودی بی سپر اما، من از عمه سپر دارم من از رفتار زجر آن‌شب فقط آنقدر گویم که: گل یاسم که روی ساقه‌ام رد تبر دارم اگر دلتنگ زهرا مادرت هستی نگاهم کن که گاهی دست بر دیوار و گاهی بر کمر دارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب پناه داده، بر جمع ما رقیه ما آمدیم یا رب، همراه با رقیه حس کرده‌ایم جودت، بیش از همیشه بوده هر بار در مناجات، گفتیم یا رقیه بخشیدن گناهِ، ما را به او سپردی امشب تمام ما را، کرده سوا رقیه با پای لنگ لنگان، در راه مانده بودیم ما پا شکسته‌ها را، داده عصا رقیه دردیم و اوست درمان، کفریم و اوست ایمان ما را ز دام شیطان، کرده رها رقیه دلتنگ‌های صحنِ، کرب و بلا کجایید؟! امشب دهد براتِ، کرب و بلا رقیه یک یا علی بگو تا، دست تو را بگیرد از بس که دوست دارد، این ذکر را رقیه غیر از حسین نامی، روی لبش نیامد این است "عشق" این است، صد مرحبا رقیه بعد از حسین او شد، بیگانه با محبت با زجر و ضرب دستش، شد آشنا رقیه در گوشه‌ی خرابه، حق داشت جان سپارد سر را که دید بینِ، ظرف غذا رقیه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
يک قطره اشک شرم مرا "يم" حساب کرد کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد آه يکى گرفت، به پاى همه نوشت ما باهم آمديم که با هم حساب کرد با اين خدا هر آن‌که طرف شد ضرر نکرد يک دم صدا زديم، دمادم حساب کرد کارم اگر نداشت پس اينجا چه می‌کنم؟! منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد معلوم بود آبرويم را نمی‌برد از اولش گناه مرا کم حساب کرد اول بنا نداشت حسابم کند ولى وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد ما را اگر خدا نخرد، می‌خرد على بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد اين گريه قابليت غفران نداشت که... پس روى گريه‌هاى محرم حساب کرد فرمود "بالحسين" بگو؛ گفتم و خريد يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد چيزى نمانده بود که بيرونمان کنند ممنون حيدريم که درهم حساب کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e