اشعار آیینی حسینیه
🏴 متن شعرخوانی شاعر آیینی جناب آقای #محمد_رسولی در مراسم وداع با پیکر #شهدای_خدمت در دانشگاه تهران
🏴 مثنوی جناب آقای #محمد_رسولی که در مراسم وداع با پیکر #شهدای_خدمت در دانشگاه تهران قرائت کرد.
🌷 #خادم_الرضا
روی دست دوستان، سمت خراسان میروی
آخرین بار است که پابوس سلطان میروی
حولهی احرامی از جنس کفن داری به تن
موسم حج آمده، حج فقیران میروی
✍ #علیرضا_خاکساری
↳ @hosseinieh_net
#سید_شهیدان_خدمت
آثار تب و تاب خودت را دیدی
آن گوهر نایاب خودت را دیدی
یادت نرود سلام مارا برسان...
آن لحظه که ارباب خودت را دیدی
✍ #سیدمجتبی_شجاع
↳ @hosseinieh_net
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
غمگین بگیر بر دوش، تابوت یار خود را
ای عشق میشناسی، خدمتگزار خود را
باران و ابر بی تاب، چشم ستاره بی خواب
حالا کجا بیابی، صبر و قرار خود را؟!
در قتلگاه عشاق، از او نشان بجویید
در رقص خون ببینید، نقش نگار خود را
از تیر طعن و کینه، هرگز نمیهراسید
بر روی دوش خود داشت، او چوب دار خود را
بین سران سری بود، عمار دیگری بود
ایمان خالصش داشت، وزن و عیار خود را
اردیبهشت ما داشت، عطر فراق و ماتم
با خود به آسمان برد، بوی بهار خود را
هرگز کسی نفهمد، حال تو را مگر که
از دست داده باشد، دار و ندار خود را
اشک روان ما نیست آبی به روی آتش
در قلب ما نهاده، سنگ مزار خود را
✍ #صامره_حبیبی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
مه بود و آه رنگ خبرها پریده بود
مه بود و ماه قامتش از غم خمیده بود
مه بود و باد بین درختان سوگوار
دنبال بالگرد تو، هرسو دویده بود
بعد از شبی دقیقه دقیقه رجا و خوف
ساعت به هشتِ صبحِ شهادت رسیده بود
گل داده بود زخم تو در شیب دیزمار
آتش تمام راه گل لاله چیده بود
با جان هنوز میشنود مشکل مرا
آن گوشها که زخمزبانها شنیده بود
عطر حضور تو چقدر حرف تازه داشت
با نسل نورسی که بهشتی ندیده بود
ای دیده در رضایت مردم رضای او
ای خادمی که مشی و مرامت پدیده بود
دست تو مزد خدمت خود را چنین گرفت
از دستهای حق که تو را برگزیده بود
چون حاج قاسم، آن شبِ بی بازگشتِ سرخ
انگشتر عقیق تو در خون تپیده بود
✍ #عاطفه_جعفری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
آهی که کشید، سرد و خاموش کشید
یک بقچه غم از غم تو بر دوش کشید
پیراهنش از گلاب عطرآگین است
کوهی که تو را تنگ درآغوش کشید
✍ #حمزه_محمودی
↳ @hosseinieh_net
#مرگ #شهادت
با عشق دوباره عهد بستیم ای مرگ!
از دل، تبِ ترس را گسستیم ای مرگ!
هر بار به شهر ما شهیدی آمد
در مجلس ختم تو نشستیم ای مرگ!
✍ #حامد_طونی
↳ @hosseinieh_net
#سید_شهیدان_خدمت
#رئیسی_عزیز #شهید_جمهور
عبادت قبول و شهادت مبارک
مبارک تو را این سعادت؛ مبارک
شهیدانه ماندی، شهیدانه رفتی
تو ای ناتمام! امتدادت مبارک
شهادت اگر ابتدای شهود است
چنین مردنی چون ولادت مبارک
مبادا که عادت شود زنده بودن
شهیدا! تو را خرقِ عادت مبارک
سیاست مبارک شد از راه و رسمت
به دوشت ردای سیادت مبارک
به خدمت کمر بستهای؛ خستهای؟ نه
خداقوت! اجر جهادت مبارک
شهیدا! سعیدا! امیدا! مریدا!
رسیدی به کام مرادت؛ مبارک
خوشا نام و یادی که ماند از تو با ما
که نامت عزیز است و یادت مبارک
✍ #سیدمحمد_بهشتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
باز هم در سینهام گل کرد آه دیگری
باز پنهان شد به زیر ابر، ماه دیگری
گفتم از قلبم بپرسم: سید ابراهیم کیست؟
داد پاسخ، حاج قاسم از نگاه دیگری
آنکسی که خاکبوس شاه مشهد بوده است
خم نخواهد کرد گردن پیش شاه دیگری
پاسخ آن عده را که طعنه بر او میزدند
روز محشر میدهد، در دادگاه دیگری
رفته تا آمادهی همراهی منجی شود
باز میگردد برای افتتاح دیگری
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
دردا که ما هرگز نفهمیدیم دردش را
در بین ما آغوش گرم و آه سردش را
او تا کجاها در پی ما رفته بود آنشب؟!
پیدا نمیکردیم حتی بالگردش را
گاهی اگر هم خسته میشد از دویدنها
با خنده میپوشاند رنگ و روی زردش را
باید از آبادی دور از دسترس پرسید
این چند سالِ بی قراری کارکردش را
از دست داد این روزها یا که به دست آورد؟!
میدان خدمت نازنین مرد نبردش را
این مرد مظلوم آمد و مظلومتر هم رفت
باشد که بشناسد جهان نامرد و مردش را
✍ #حسن_زرنقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
28.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متن کامل شعری که شاعر گرامی، جناب آقای #میلاد_عرفان_پور در مراسم وداع با پیکر #شهدای_خدمت در دانشگاه تهران قرائت کرد.
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
عشق وارستگی از فتنهی دلبستگی است
شوق برخاستن از مهلکهی خستگی است
عشق! ما را برهان از خودمان دیر شدهست
سفر از گردنهی نَفْس، نفسگیر شدهست
باز هم قافلهای آمد از آن قافلهها
مردهایی همه دلداده -از آن یکدلهها-
وه چه مردان نجیبی، همه از خود رسته
همه از مشغلهی خویش به او پیوسته
با شهیدان، همه از روز ازل همکیشاند
همه فرماندهی میدانِ گذشت از خویشاند
سخت شد این سفر و یکدله پیمان بستند
از مِه نفْس گذشتند و به او پیوستند
همه بیتاب، که پروانهی شمعاند همه
سخن از شعلهی عشق آمده، جمعاند همه
گفتم ای عشق، در آن مه نرسیدند از راه
گفت لاحول و لا قوة الا بالله
پیکر سوختهشان را سحری خواهی دید
پیشمرگاند که از راه بیاید خورشید
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
آن دو سید چه شنیدند؟ شتابان رفتند
در دل کوه چه دیدند؟ شتابان رفتند
مگر آن لحظه کسی روضهی اکبر خوانده ؟!
که به هرگوشه، نشان از تن آنها مانده
به چه عطریست که در جنگل و مه پیچیدهست
آهویی میدود انگار رضا را دیدهست
قصهی عشق بنا شد به شنیدن برسد
کاروان گم شده در مه، که به دیدن برسد
حاج قاسم پی آنهاست چراغی با اوست
برف میبارد و سنگینی داغی با اوست
برف میبارد و دنبال تنی میگردد
مثل یعقوب پی پیرهنی میگردد
برف میبارد و سردش شده انگار جهان
دست گرم تو کجا مانده؟ خودت را برسان
🔸ادامه شعر 👇
🔹ادامه شعر بالا👆
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست، که دشواری خود را دارد
ایستادی صف اول، صف خدمت، ای مرد!
چه میاید به تو امروز، شهادت، ای مرد!
خادمی در حرم عشق که حرمت داری
هرچه داری همه از صدق و امانتداری
گرچه محبوبی و چشم همگان دنبالت
ننشستی که بیایند به استقبالت
چون اناری تو نه! خون جگرت بیشتر است
نخل افتادهای آری ثمرت بیشتر است
دیگر از طعنه و تهمت، خبری نیست عزیز
ملتی آمده تشییع تو، سید! برخیز
رفتهای باز تو را گرم دعاییم همه
خادم کوی رضا! از تو رضاییم همه
دل ما از لب تو تشنهی آموختن است
آخرین مرحلهی عشق، همین سوختن است
در صف اول اگر مرد بمانی هنر است
و خودت را به شهیدان برسانی هنر است
هنر است که دلبستهی خدمت باشی
در صف عشق، صف صدق و شهادت باشی
زخمها را همه با جان بپذیری بروی
هنر آن است که نشنیده بگیری بروی
ولی ای مرد! جهانیست تو را مرثیهخوان
میر این قافله را داغ زیاد است، بمان
رهبرا ای که بر این درد، تسلا دادی
پدری کردی و طاقت به دل ما دادی
ما که از داغ تو-کتمان نکنیم- آگاهیم
از خدا صبر برای دل تو میخواهیم
چشم این رودِ چهلساله به دریاست هنوز
یک جهان نهر دعا، پشت سر ماست هنوز
رود، آن نیست که سنگی به رهش سد نشود
رود، آن است که در راه مردد نشود
عشق سخت است، گرفتاری خود را دارد
فتح قلهست که دشواری خود را دارد
✍ #میلاد_عرفان_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e