eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شب در اعماق رنج و غصه نهان از طلوع سحر نبود نشان شد زمانسوز لحظه‌های زمین شد زمین‌گیر برهه‌های زمان رمه‌ها در هراس از گرگان گرگ‌ها در کمین جان شبان برگ‌ها مستعد افتادن فصل‌ها منتظر برای خزان وادی امن غرق بی امنی و امین خدا نداشت امان زخم‌ها برده هوش از یاسر سنگ‌ها برده از بلال توان ناگهان سید عرب رسول خدا حضرت مصطفی پیامبر جان گفت هجرت کنند با جعفر مؤمنان، بهترین اهل جهان تا که راحت شوند اهل یقین نفسی از فشار، از طغیان تا که ننشیند آن جوانان را گردی از شرک و ظلم بر دامان تا که افتد حقیقت اسلام آن سوی مرز مکه در جریان حبشه خطه‌ای پُر از رحمت حبشه کشوری پر از باران حبشه همچو باغ‌های گل حبشه مثل چشمه‌ها جوشان حبشه بود گرم استقبال از دل روشن مسلمانان کاش بعد از نبی دل زهرا داشت آرام و صبر و اطمینان یا که می‌شد که از مدینه رود تا به شهری دگر شود مهمان این مدینه که جای ماندن نیست برود او سوی کدام مکان سرد و دلگیر شهر چون زندان مردم شهر مثل زندانبان گفته شد روز گریه کن یا شب گفته شد اینقدر نشو گریان گاه از داغ مصطفی دلخون گاه بر حال مرتضی گریان گاه اندوه را فرو می‌خورد گاه می‌آمد از ستم به زبان گاه می‌گفت یا رسول الله شده این کینه‌ها پس از تو عیان کاش بودند حمزه و جعفر تا حمایت کنند از حقمان الغرض این قبیل خاطره‌ها می‌کند اشک را ز دیده روان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنکه دهان ز بردن نامش معطر است شمس وفا، معلم عباس، جعفر است مردی چنان سترگ که در منظر رسول برگشتنش مساوی با فتح خیبر است در محضرش جمیع عبادات انس و جان با ذکر رکعتی ز نمازش برابر است گر لحظه شهید شدن روزه‌دار بود تا لَمحهٔ ابد همه سیراب کوثر است بگرفت بال و جعفر طیار پر گشود وقتی جدا دو دست عزیزش ز پیکر است تثلیث اگر مقابل توحید رنگ باخت از نور اوست، او که رسول پیمبر است سیمرغ آسمان ولا جعفر است او بگشوده بال‌هاش در آفاق محشر است از بال‌های او چه بگویم که روز حشر بر پیکر محب علی سایه‌گستر است جعفر اگر که بود، نمی‌دید هیچ‌کس در کوچه‌ها طناب به دستان حیدر است جعفر اگر که بود نمی‌گفت هیچ‌کس پهلو گرفته زورق* زهرای اطهر است ✍ *زورق: کشتی کوچک، قایق 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز کردم دفتر گل را به رویم بارها دیدم عطر ناب تو پیچیده در گلزارها بر زبانم نام تو یک بار جاری شد، ولی از تو باید گفت چون قند مکرر، بارها جعفر طیاری و در آسمان و در زمین محو و مبهوت تو باشد ثابت و سیارها از زمانی که دل خود را سپردی بر رسول جا گرفتی چون علی در سینه‌ی دلدارها چهره و اخلاق تو وقتی شبیه مصطفی است باید از خوی تو بنویسد ملک طومارها گوهر نورانی قدر و مقامت دیدنی‌ست آفتاب حُسن تو افتاده بر دیوارها این نمازی که ز تو مانده به عالم یادگار واکند در عالم هستی گره از کارها درکنار حضرت حمزه شدی یار رسول موج زد خون تو و جوشیده شد عمارها روز مردی و شجاعت، بین توفان نبرد انعکاس از تو گرفته جلوه‌ی ایثارها ای زلال معرفت! ای چشمه ی جوشان عشق! بُردی از آئینه‌ی دین مبین زنگارها تا به معراج شهادت رفتی و با رفتنت موج نور انداختی بر روی گل رخسارها پرچم از دستت نیفتاد و دو دست تو فتاد می‌درخشد نام تو در صدر پرچمدارها می‌برد این مرثیه ما را کنار علقمه می‌دهد سر پنجه‌ی غم بر دلم آزارها التفاتی بر «وفایی» کن که ای روح بهار گل شوند از یک نگاه تو تمام خارها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون در طواف عاشقی بال‌وپر آوردی پروانه‌وار از پیله‌ی غم سر برآوردی ققنوس‌وش از لابه‌لای شعله‌های نفس با تکیه بر آرامش و ایمان زر آوردی چون چشم‌گفتن‌ از دهان تو نمی‌افتاد نقش رضایت بر لب پیغمبر آوردی هرجا علم را روی دوش خود مکان دادی در یاری دین خدا یک‌لشکر آوردی با شمّه‌ای از سوره‌ی اعجاز چشمانت یک‌قوم را در زمره‌ی ایمان درآوردی روزی که چشم شهر روشن از حضورت شد با خود بشارت‌های فتح خیبر آوردی هروقت که در عرش مهمان خدا بودی از باغ جنت میوه‌های نوبر آوردی در زخم‌های موته و در مسجد و در عشق از هر طریقی اقتدا بر حیدر آوردی ای خمره‌ی سربسته‌ی ناب چهل‌ساله در ساغر خود جرعه‌جرعه کوثر آوردی وقت شفاعت دست تو خالی نمی‌ماند وقتی دودست خویش را تا محشر آوردی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار دیدم که نشستم به حضور دو علمدار  دو ماه فروزنده، دو خورشید درخشان دو میر، دو فرمانده دو سرباز فداکار این شیرِ حسین‌بن‌علی، حضرت عباس آن یارِ رسول مدنی، جعفر طیّار این بهر حسین‌بن‌علی یار و برادر این نیز برادر به علی، حیدر کرار عباس، زده خنده به ماه رخ جعفر؛ کای جان عمو! نور دل احمد مختار! در یاری اسلام، چنان پای فشردی تا دست تو گردید جدا در صف پیکار در پاسخ او جعفر طیار چنین گفت: ای ماه بنی‌هاشم، ای مطلع‌الانوار هم چهره نهادند به پای تو ملایک هم بوسه‌زده دست تو را سیّد ابرار هرچند که در موته جدا گشت دو دستم در یاری دین از دم شمشیر شرربار دیگر نزدند از ره کین تیر به چشمم ای اشک همه وقف تو در مکتب ایثار من مثل تو یک ساقی بی‌آب نبودم ای داغ لبانت به روی آب، پدیدار سرو قد من بر سر نی رفت چو خورشید نخل قد تو از سر زین گشت نگون‌سار من خجلت بی‌آبی طفلان نکشیدم اشک تو از این غصه روان بود به رخسار باید که بگریند شهیدان همه تا حشر در علقمه بر زخم فراوان تو بسیار یک لحظه تو از دست و سر و چشم گذشتی گشتی به جگر تیر بلا را تو خریدار بی‌دستی تو باعث آن شد که ز هرسو آید به تنت زخم روی زخم، دگربار بگریست اگر در غم من چشم پیمبر بشکست غم تو کمر از حجّت دادار در ماتم من اشک علی ریخت به صورت در ماتم تو فاطمه گردید عزادار این فخر، مرا بس که به جنّت بزنم پر همراه تو ای فرش رهت دیدۀ احرار زیبد که ببالیم به افواج ملایک تو حضرت عباسی و من جعفر طیّار من باب جهاد استم و تو باب حسینی یابند ز تو در حرم خون خدا بار «میثم» به ثنای علی و آل کند فخر خورده است به طبعش نفس میثم تمار ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با نگاه لطف او آغاز کردم کار را پس غنیمت می‌شمارم فرصت گفتار را دست و پا گم می‌کند در پیشگاه او قلم چون گدایی که ببیند شوکت دربار را از فضیلت‌های او باید چگونه حرف زد؟ گفته در شأنش خداوند آیه‌ی ابرار را* ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش می‌دهد هدیه نماز جعفر طیار را در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست ای بنازم هيبت این گونه پرچمدار را بین میدان نبرد موته میر لشکر است او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را با لبان تشنه‌اش، طعم شهادت را چشید آن‌چنان که روزه‌داری لذت افطار را... مثل آن سَروی که با زخم تبر، تا می‌شود داغ او خم کرده قدِّ حیدر کرار را از مدینه می‌روم با اشک سوی علقمه می‌کشانم با خودم این هیأت سیّار را دست او افتاده تا پرچم نیفتد بر زمین برده عباس از عمویش ارث، این ایثار را :: روی نیزه چشم‌هایش سوگوار خواهر است از زمانی که عقیله کوچه و بازار را.... ✍ * از ابن عباس نقل شده که آیه (إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ) در شأن علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر (علیهم‌السلام) نازل شده است. 📚مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ٢ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عصرها تلخ است بی‌تو... عصر جمعه تلخ‌تر، از تمامِ روزهای مانده از تو بی‌خبر از تمام عصرهای سرد پاییزی که ماند از تمام شام‌های بی‌قرار پشت سر می‌رسد پاییز بی‌برگی به باران بهار؟ می‌رسد شب‌های دلتنگی به دیدار سحر؟ چشم می‌دوزم به ابر بی‌قرار از پنجره می‌رسد پس کی صدایی آشنا از پشت در؟ حتم دارم می‌شود تعبیر، خواب هر شبم آخرِ این داستان باید بیاید یک نفر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلیل پاکی دامان مادرش باشد کسی که سیب دو نیم پیمبرش باشد علی به داشتنش فخر می‌کند به قریش عقیل مفتخر از درک محضرش باشد شکوه غیرت حمزه در او تجلی یافت شبیه آینه‌ای در برابرش باشد به عصر جاهلیت باطناً موحد بود کلام صادق او حُسن دیگرش باشد میان معرکه‌ها بُرد با رسول خداست چرا که جعفر طیار یاورش باشد اگر شبیه علی مثل شیر می‌غرّد رهین منت دامان مادرش باشد کنار حضرت جبريل می‌کند پرواز تمام کون و مکان زیر شهپرش باشد کسی عَلَم بسپارد به حضرت قائم که از سلاله‌ی پاک و مطهرش باشد قسم به غربت حیدر غریب خواهد ماند هر آن که حضرت مولا برادرش باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
«بلا» عظیم و «گره» کور و «امتحان» سخت است چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است شبیه هرکه به جز اوست زندگی کردیم ولی شبیه به آقا... ! برایمان سخت است قصور ماست اگر تحبس الدعا شده‌ایم مقصریم که رفتن به آسمان سخت است برای دیده‌ی هرجاییِ منِ دِلْ‌سنگ مجالِ دیدنِ دلدار هر زمان سخت است چقدر فاصله مانده، چقدر از او دوریم و‌ راه رفتن با پایِ ناتوان سخت است اگرچه غرق گناهیم، دوستش داریم نبودن «ولیِ مهربانمان» سخت است اگرچه دورم از او، بین روضه نزدیکم نفس کشیدن بی روضه، بی گمان سخت است همیشه قِصه‌ی بی مادری غم انگیز است همیشه رفتن یک مادرِ جوان سخت است :: ز میخ سخت‌تر، آغاز بی کسی علی‌ست به روضه‌خوان بگو این روضه را نخوان... سخت است به ‌پیش دیده‌ی مَردم زدند فاطمه را اگرچه روضه عیان است، در بیان سخت است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک، لالایی بی واژه‌ی مادرها بود گورِ بی فاتحه، گهواره‌ی دخترها بود ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد (عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد) آن‌که بر شانه‌ی خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانه‌ی او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد... مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پُر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود * * بنویسید که معصومه‌ی عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوت زهراست دختری که لقبِ اُم ابیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سوره‌ی دهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد، دهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوه‌ی او سوره‌ی انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز درِ خانه‌ی زهرا همه درها بسته‌ست زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد قرة العین نبی، وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دوعالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب یتیمان می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت به لطفت شادم (من از آن‌روز که در بند توأم آزادم) فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینه‌ی پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست احدی کفو علی بن ابی طالب نیست آفتاب از افق خانه‌ی‌شان سر می‌زد هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی! کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی؟! وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست سند محکم اثبات ولایت: زهراست اولین شیعه‌ی بی‌تاب علی زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می‌گشت بازهم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی، سلسله‌ی طوبی شد میوه‌ی این شجره، نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را برسر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبه‌ی دم به دمش وارث تیغ دودم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یکتنه فاتحه‌ی کاخ ستم را خوانده * * تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز علم از دست علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسرفاطمه کافی‌ست که فرمان بدهد همه از خاتمه‌ی معرکه آگاه شوند فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایه‌ی چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ست چاره‌ی کار همه مردم دنیا مهدی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چنان که قصد می‌سازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی‌زهرا نمی‌دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه‌دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می‌آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی‌باشد الفبا را حماسه می‌تراود آنقدر از خطبه‌هایش که به خطبه می‌کَند از جای، کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه‌ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه‌اش حتی فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او بهم زد حیله‌ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت‌پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره‌اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می‌کند امروز و فردا را ** مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمی‌دانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه می‌گویم؟! که حتی گل اذیت می‌کند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله‌ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه می‌گفتند اطفالش: به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته‌ی ما را گره وا می‌کند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه‌ی امّ‌ابیها را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خدا از خلقتت در عالَم هستی هدف دارد غبار پایتان بر کل این خلقت شرف دارد گران‌سنگ‌اند گوهرهای دامان عفافِ تو چه گوهرهای شهواری* خدا در این صدف دارد نسیم گلشن جنت خبر آورده بر مریم که از عطر عفاف تو شمیمی هرطرف دارد به دست ساقی کوثر شود سیراب در محشر کسی که رشته‌ای از چادر مهرت به کف دارد از آن روزی که فریادت میان آسمان پیچید مدینه بر لبانش از خجالت وا اسف دارد یقین دارم که خاک تربتت ای گوهر هستی! زقطره قطره‌ی اشک علی دُرّ نجف دارد * * اگر غمناله‌های «یا بُنَیَّ...» می‌زند مادر «حسینی بی سرافتاده» به روی خاکِ طف دارد «وفایی!» روز محشر فاطمه در محضر داور دلی پُر درد، از آن ظالمانِ ناخلف دارد ✍ *شهوار: شایسته و لایق 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e