eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
406 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم اسیر عصمت تو آسیه‌ست، مریم هم زِ هر دمت همه سر می‌رود عصارهٔ وحی که با رسول خدا همسری و همدم هم تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد چو نور، روشنی و مثل کوه، محکم هم همین بس است ز شأنت که دخترت زهراست فدای دختر تو عالَم است و آدم هم قسم به آب! که تو خاستگاه تطهیری گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم دمید در برهوت حجاز، یاس از تو بهشت می‌شود از مقدمت جهنم هم تویی تو سنگ صبور رسول آینه‌ها برای درد دلش محرمی و مرهم هم تو لایق لقب اُمّ مؤمنین هستی رکاب دین نبی را نگین خاتم هم کلید قلب نبی دست توست، با این گنج دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم فقط نه گرد بیابان سِتُردی از رخ یار که پاک کرده‌ای از روی مصطفی غم هم.. برای یاری دین مال دادی و جان نیز به محضر کرم تو گداست حاتم هم به شرح حال رسول و بتول بعد از تو فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم پس از تو فاطمه دیگر غریب ماند غریب فقط نه فاطمه، بلکه نبی اکرم هم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به زبان‌بریده کجا رسد، صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند، به کمال داده برای او ز زبان خاتم مرسلین، همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او شده‌ است جاذب لطف حق، چو به مهر ذرّه‌ی لاحقه نرسد به جلوه‌ی نوری‌اش، رشحات ظلمت زاهقه چه کلیمه‌ای‌ که دهد بیان، ز عدم در انفس ناطقه چه زجاجه‌ای‌ست کز خودش، بدمد لوامع مُشرقه ملکوت و ملک خدای را، به عیان رسانده ضیای او سخن از کسی شده در میان، که نبی‌ست گرم ستودنش مَلِک‌ست قاری فضل او، مَلَک‌ست محو سرودنش عدم‌ست زاده‌ی بود او و وجود طفل نبودنش ‌که شده‌ست بسته به نور حق، همه صبح دیده گشودنش حسن‌ست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او به خدا که دار و ندار او، بدهد نشان ز عدالتش احدی نبوده ز مکّیان، به نجابتش، به اصالتش احدی نجسته مشابهش، احدی ندیده جلالتش چو گشود خاتم مرسلین، دو لب از برای رسالتش چه زنی به غیر خدیجه گفت، بلی به دین و ندای او چه زنی‌ست مادر فاطمه، چه زنی‌ست همسر مصطفی که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی نه به مال بلکه به جان خود، شده یار و یاور مصطفی که مناقبش شده بازگو، ز لب پیمبر مصطفی متراکم آمده خیرها، به چهارگوش سرای او به گره‌گشایی لطف او، نه مقیَّدی، نه مقیِّدی شده لحظه‌لحظه‌ی بودنش، جلوات عزّ مُمَجِّدی نرود مواصف جود او، به خفا ز جور معاندی چو نباشد آیه‌ی سلم او، چه مطهَّری چه موحِّدی؟ مگر اینکه خلق دعا کند، به طراز قبله‌نمای او به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی به مطاوعت ز مقام او، چو رسول گفته‌ام از بلی چو گشود احمد مصطفی، در سرّ مصحف منجلی به خدا که غير خدیجه‌اش، به خدا قسم به جز از علی نشده‌ست مطلع آدمی، ز رموز غار حرای او صفت کمال خدیجه را، چه به شعر ناقص همچو من که چهارده دمِ کبریا، به مدیحه‌ اش شده در سخن ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای بر تو سلام آمده از داور هستی بگذشته در آئین نبی از سر هستی دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی زیبد که بخوانند تو را مادر هستی الحق که خدا، هستی خود را به تو داده ام الّنجبا، فاطمه، زهرا به تو داده اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته دین در کنف عزّت تو سایه گرفته توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده تو در دل سختی به پیمبر گرویدی هر بار بلا را به سر دوش کشیدی بر یاری اسلام به هر سوی دویدی بس زخم زبان‌ها که ز کفّار شنیدی ای قامت مردان جهان خم به سجودت ای تکیه‌گه ختم رسل نخل وجودت ای مکّه ز خاک قدمت خُلد مخلّد ای عصمت معبود و امید دل احمد اسلام به پا خاست و گردید مؤید از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد تا حشر، خلایق که خدا را بپرستند مرهون فداکاری و ایثار تو هستند... تنها نشدی همسر و دلدار محمّد در سخت‌ترین روز شدی یار محمّد در شدت غم گشتی غمخوار محمّد پیوسته دلت بود گرفتار محمّد در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ آن‌روز که افتاد خزان در چمن تو پَر زد به جنان طوطی روح از بدن تو تا بوی گل احمدی آید ز تن تو شد جامه‌ی پیغمبر اکرم کفن تو با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد بی‌مادری فاطمه، تنهائی احمد بردار سر از خاک و ببین همسر خود را بنگر هدف سنگ، سر شوهر خود را بازآ و ببین اشک‌فشان دختر خود را برگیر به بر دختر بی‌مادر خود را بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است برخیز که بی‌مادری فاطمه زود است برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه خانه شده غمخانه، ای بانوی خانه بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟ بی‌تو شده از هر مژه‌اش سیل روانه پیغمبر اکرم ز غمت زار بگرید خون است دل فاطمه، مگذار بگرید ای جامه‌ی احمد کفنت بر بدن پاک کن بهر حسینت به جنان جامه ز غم پاک تو بر سر دست نبی و او به سر خاک سر تا به قدم چون گل پرپر شده صد چاک «میثم» ز غم نور دو عین تو بگوید تا صبح قیامت ز حسین تو بگوید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم سرمه نمی‌برم به چین، قند و شکر نمی‌خرم نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانه‌ی عشق کاشتم، در قفست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه‌ای است با تو پر از قصیده‌ام، با تو غزل‌سرا شدم ای که ملول می‌شوی، از نفس فرشته‌ها باور من نمی‌شود، هم‌نفس شما شدم سفره‌ی دل برای من، باز کن آیه‌ای بخوان حرف بزن که مَحرمِ زمزمه‌ی حرا شدم قطره‌ی من فرات شد، ذرّه‌ام آفتاب شد پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته‌ایم تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم من به تو دست یاعلی داده‌ام از صمیم دل مرگ جدام کرده است، از تو اگر جدا شدم لحظه‌ی آخرین غزل، ترس ندارم از اجل پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زنی فراتر از ادراک و برتر از اوهام که جلوه کرده در او شأنِ زن به معنیِ تام زنی چنان که خدا هم به او رسانده سلام که بوده است "مسلمان" جلوتر از اسلام کسی به درک مقامش نمی‌رسد هرگز به درکِ معنی نامش نمی‌رسد هرگز "فَأيَنَ مِثلُ خَدیجَه؟" نبود در عالم خدیجه کیست؟ بپرس از پیمبر خاتم گدای سفره‌ی اکرام اوست صَد حاتم از او اگرچه نوشتند عالم و آدم ولی مدارج شأنش هنوز ناپیداست همین مقام، بس او را، که "مادرِ زهراست" امینه بوده اگر همسر امین شده است تمام ثروت او خرج راه دین شده است که جزء چار زنِ برتر زمین شده است به امر حضرت حق، "اُم‌ِّ مؤمنین" شده است تمام ثروت اسلام در خزانه‌ی اوست چرا که عرشِ خداوند فرش خانه‌ی اوست کسی که در عرب و در عجم مثال نداشت فضائلش همه رو بود، پس سؤال نداشت که درک نور نیازی به قیل و قال نداشت "خدیجه بیشتر از بیست‌و‌هشت سال نداشت"* به جهل و کینه از او خط به خط غلط گفتند "صحیح"های دروغین، فقط غلط گفتند کنار نام رسول خدا و شیر خدا نوشته است خدا نام نامی او را چنان که بین رجزهای ظهر عاشورا حسین‌ گفت: "أناابْنُ خَدیجَةَ الغَرّاء" چرا که قبل همه بوده از غدیر آگاه و گفته: "أَشْهَدُ أَنَّ عَلی وَلیُ الله" :: رسید روح‌الامین در دقایق آخر گرفته بود ولی پنج‌تا کفن در بر یکی برای خدیجه، یکی به پیغمبر... به گریه گفت: قرار است این سه‌تای دگر برای فاطمه و حیدر و حسن باشد ولی حسین قرار است بی‌کفن باشد... *مصراع از آقای مهرداد مهرابی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب فضایِ دل ملال‌انگيز باشد پيمانه‌ی جانم ز غم لبريز باشد گر آسمان از دودِ آهم تيره گرديد غم آمد و بر جسم و جانم چيره گرديد اكنون كه مرغِ غم سرودِ غم سُرايد چشم انتظارم تا اجل كي از در آيد أسما! بيا همراز و همدرد دلم باش هنگام مُردن باخبر از مشكلم باش زهرای من از كودكی در موج غم‌هاست من می‌روم؛ امّا دلم در پيش زهراست هر مادری را شيره‌ی جان‌ست دختر هر دختری را مَحرم رازست مادر أسما! پس از من دخترم ياور ندارد شام عروسی فاطمه مادر ندارد ترسم ازاين غم بر دلش اندوه آيد بر جان او بارِ غمی چون كوه آيد او را به جای من تو أسما ياوری كن در حق زهرايم پس از من، مادری كن اين قول را بگرفت از أسما و آن‌گاه آهي برآورد و بگفت الحمدلله اين بانويی كه در ره اسلام كوشيد چشم ازجهان با یک جهان اندوه پوشيد كی باورش می‌شد گلش پژمرده گردد بعد از پدر، او ياس سيلی خورده گردد كی باورش می‌شد ز گلچين زمانه بر دست و بازويش نشيند تازيانه كی باورش می‌شد كه دربين هياهو فرياد «يا فضه خُذينی» سردهد او كی باورش می‌شد كه غم‌پرور شود او در سن هجده سالگی پَرپَر شود او كی باورش می‌شد شبانه دفن گردد در ظلمت شب، مخفيانه دفن گردد بس كن «وفایی» از غمِ سوزان مادر ديگر مگو از تربت پنهانِ مادر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از غصه‌های تو نَفَس آسمان گرفت در ماتم تو حال دل عاشقان گرفت ای باغ و بوستان پیمبر! نگاه کن رو به خزان شدی و دل باغبان گرفت بانو! بمان که پشت و پناه نبوتی تو سوختی که شمع رسالت توان گرفت آنقدر گریه کرده‌ای از ترس قبر که جسم تو را عبای نبی در میان گرفت :: گفتم عبا چرا غزلم روضه خوان شده؟ زهرا رسید و با غزل من زبان گرفت، ای تشنه لب حسین من! ای بی کفن حسین! ای وای بی عبایی و بی پیرهن حسین شکر خدا که قسمت تو یک عبا شده مادر! حسین من کفنش بوریا شده :: می‌سوخت در حرارت دستان فاطمه گفت ای رسول! جان تو و جان فاطمه می‌ترسم ابر تیره بیفتد به روی ماه زهرای من تحمل سیلی ندارد آه برگ گل است، مثل نسیم است دخترم نگذار حس کند که یتیم است دخترم چون چاره نیست می‌روم و می‌گذارمش بعد خدا و تو، به علی می‌سپارمش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یار نام‌آشنایِ پیغمبر ذوق و شوقِ صدای پیغمبر حضرت نور، حضرت پاکی مَحرم رازهای افلاکی رب سبحان تو را رسانده سلام مادر یازده امام هُمام در نجابت، زبان زدی بانو گل سرخِ محمدی بانو بی تو اسلام، بی ظفر می‌مانْد نخل توحید، بی ثمر می‌مانْد بعثت مصطفی نتیجه نداشت در کنارش اگر خدیجه نداشت سیره‌ی تو روایت عشق است سندی از قداست عشق است واژه‌هایت نسیم رحمت بود تاجر گوهر محبت بود دست بخشنده‌ی تو حاتم ساز عصمت چادر تو مریم ساز از شُکوهت، وقار جاری بود جوهر ذوالفقار جاری بود صبح امید، عاقبت شب شد نفس خسته‌ات معذب شد گریه‌ات روضه‌ی بهار گرفت دلت از دستِ روزگار گرفت دلت از رنج‌ها لبالب شد صبر تو، سهم الارث زینب شد رفتی و داغ‌ها عظیم شدند پدر و دختری یتیم شدند دخترت ماند و چشم‌های ترش گریه‌های شبانه‌ی پدرش دخترت ماند و بی تسلایی غم بی مادری و تنهایی بی تو روز خطر، چه کار کند!؟ بین دیوار و در، چه کار کند!؟ بی تو با آن بلا، چه کار کند!؟ وسط شعله‌ها، چه کار کند!؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مقدر بود زهرا جانِ ختم الانبیا باشد علی هم، دست در دستِ نبی، دست خدا باشد مقدر بود در دست رسول الله و اولادش زمین باشد، زمان باشد، تمام ماسوا باشد میان بانوان عالم اما یک نفر باید که محبوب حبیب الله، عشق مصطفی باشد علی آیینه‌ی احمد، حسین آیینه‌ی زهرا ولی آیینه‌ی روی خدیجه مجتبی باشد به پاس زحمتش در راه دین، زهرا نصیبش شد علی داماد او گردید تا حقش ادا باشد از او محروم شد دنیا وگرنه فاش می‌دیدند که او هم در حدیث فاطمه تحت الکسا باشد نه تنها خود کریمه، مادر نسل کریمان است که هم خیرالنسا، هم مادر خیرالنسا باشد عجب حُسن ختامی ده شب ماه خدا دارد! نفس‌های خدیجه ضامن هر ربنا باشد اجابت را میان دست خود ناگاه می‌بیند اکر نام خدیجه مُهر آن دست دعا باشد نه تنها ما، حسین از تربت او توشه می‌گیرد عجب شأنی! که قبرش ملجأ آل عبا شد کسی که نام او قبل از أنا بنُ الحیدر کرار رجزهای حسین بن علی در کربلا باشد چنان باغ فدک در روز روشن غصب شد نامش که ام المؤمنین تنها بر این مادر روا باشد کسی که هستی‌اش خرج خدا شد لحظهٔ آخر تقاضایش ز احمد با خجالت یک عبا باشد عبا را داد، اما جبرئیل آخر کفن آورد عبا اما به گوش گریه کن‌ها آشنا باشد :: سر حرف عبا "غم" در دلم لنگر می‌اندازد مرا یاد عبای شانهٔ حیدر می‌اندازد عبایی که میان آتش پشت در خانه علی با گریه آن را بر روی مادر می‌اندازد عبا در کربلا هم آمد و مشکل‌گشایی کرد عبا ما را به یاد قامت اکبر می‌اندازد عبا جای دگر ما را دوباره یاد آن تیری که بیرون آمده از حنجر اصغر می‌اندازد ✍ ‏📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فقط یک مرد در عالم امیرالمؤمنین بوده است فقط یک زن به عالم یار ختم المرسلین بوده است مراعات‌النظیر بی نظیری بهتر از این نیست امیرالمؤمنین داماد امُّ‌ المؤمنین بوده است دلیل رشک مریم، رشک ساره، رشک هاجر اوست خدیجه از ازل بین زنان بالانشین بوده است پیمبر را زنانی بوده اما از سر تکلیف ولی تنها خدیجه یار او در کار دین بوده است اگر در کوچه‌های مکه راه مصطفی سد شد امین مکه را در خانه سربازی امین بوده است همه سرمایه‌اش را خرج حاصل دادن دین کرد خودش روی حصیری نزد احمد، خوشه‌چین بوده است میان امتحان صبر در شعب ابی‌طالب خدیجه مادر زهرای زینب آفرین بوده است :: نگاهش را شب آخر به در می‌دوخت در خانه گمانم فکر زهرا لحظه‌های واپسین بوده است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از این‌ها فراتر داشت پُر از خورشید بود! آری نگاهی کیمیاگر داشت بزرگان عرب را یک‌به‌یک دیروز پس می‌زد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب می‌کردند خدیجه چشم‌های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود، شأن و مقام او فراوان بود ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت نبی افلاک را می‌دید از غار حرا اما جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را حفظ می‌کرده که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت دو بازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند خدیجه چون علی را داشت، درواقع برادر داشت لبالب بود از قرآن و آن‌روزی که مادر شد به جای طفل در آغوشِ خود، آیات کوثر داشت همین‌جا می‌شود بر پاکیِ دامان او پی بُرد فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت علی داماد او شد، کاش بود آن‌روز را می‌دید که زهرا در نبود مادر خود، دیده‌ای تر داشت خدیجه در مسیر دین، شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد به یاد خاطراتی که مروری زجرآور داشت کمک می‌خواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه اما فاطمه، ای کاش مادر داشت... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همینکه حرف مادر می‌شود، یاد تو می‌افتم تو بی مانندی! این را از زبان مادرم گفتم یکی‌ مادر شدن را در غم دلبند می‌بیند یکی در زادن و پروردن فرزند می‌بیند یکی در لقمه‌ای که از دهان خویش می‌گیرد یکی در اینکه طفلش تب کند، صدبار می‌میرد یکی در چین پیشانی و گیسوی سفید خود یکی... اصلاً چه فرقی می‌کند، هرکس به دید خود :: من اما مادری را در تو دیدم، در مقام تو سزاوار است روز مادری باشد به نام تو مقامت را خدا قبل از محمد خوب سنجیده به دنیا مادری مانند تو مادر نزاییده که دیده مادری یک مادر از خود ارث بگذارد؟ بشارت می‌دهد کوثر، خدیجه دختری دارد تو در دل مادری چون فاطمه پرورده‌ای، آری تو بر هفتاد نسلِ بعد، حق مادری داری بزرگی،‌ مادری، مادربزرگ عالم پیری فقط از ما که نه، از کل عالَم دست می‌گیری برای چارده معصوم،‌ جا در کنج دل داری تو در قلب رسول الله حق آب و گل داری مگر ساده‌ست؟ تو قلب محمد را وطن کردی یکی بودید با هم که عبایش را کفن کردی زنی مانند تو دیگر نخواهد دید این هستی گواهی می‌دهد تاریخ، ام المومنین هستی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e