eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ندارد دختری اینگونه بابایی که من دارم یقین مریم ندارد این مسیحایی که من دارم در آغوشش میانِ آسمان‌ها سِیر می‌کردم ندارد عرش هم عرش معلایی که من دارم نه از من، نه علی اکبر، نه قاسم، نه عموعباس دل از خلق جهان برده دلارایی که من دارم شبی، یوسف به خوابش ماه دید و من پدر دیدم ولی حسرت خورَد یوسف به رؤیایی که من دارم به روی نیزه بابا می‌درخشی بر همه عالم ندارد آسمان خورشید زیبایی که من دارم به چشمه چشمه‌ی اشکم، تمام عرش می‌گرید ندارد چشم اقیانوس، دریایی که من دارم میان روز می‌سوزم، شبِ ویرانه می‌لرزم ربوده طاقتم گرما و سرمایی که من دارم چهل منزل صدا کردم تو را، حالا نگاهم کن دگر نایی نمانده جز تمنایی که من دارم بر این پایی که دنبالت دویده، مرهمی بابا به کار من نمی‌آید دگر پایی که من دارم تو را بالای نِی با یک جهان حسرت نظر کردم دل سنگ آب شد از این تماشایی که من دارم به جای دوش تو سر را به روی خاک بگذارم یقین دارم دلت می‌سوزد از جایی که من دارم یتیمت را پدر، با تازیانه ناز می‌کردند ندارد داغداری این تسلایی که من دارم گل رخسارم از باد خزان زخم است و پُر درد است نشاید بوسه زد بر روی سیمایی که من دارم همه گریند بر لالایی و اشک رباب اما رباب از دیده خون گرید به لالایی که من دارم ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیابان در بیابان در بیابان گریه می‌کردم تمام راه را از تو چه پنهان گریه می‌کردم تمام راه را با حرمله طی کرده‌ام بابا کمان در دست او بود و کماکان گریه می‌کردم خبر دارم که می‌دانی مرتب زجر می‌دیدم پیاپی زخم می‌خوردم، فراوان گریه می‌کردم صدای گریه‌هایم زجر را آزار می‌داد و هراسان بی صدا با چنگ و دندان گریه می‌کردم تو روی نیزه‌ها غرق تلاوت بودی اما من بدون وقفه با صوتت به قرآن گریه می‌کردم سرت خورشید بود و در میان آسمان بودی ولی من ابر بودم مثل باران گریه می‌کردم نمی‌خندند لب‌هایی که با آن ذکر می‌گفتم نمی‌بینند چشمانی‌ که با آن گریه می‌کردم در آن ساعات پایانی شبیه مادرم زهرا چه مشکل راه می‌رفتم، چه آسان گریه می‌کردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تازه می‌فهمم الف ‌چون‌ دال ‌می‌ریزد ‌چرا از دل این بیت‌ها جنجال می‌ریزد چرا روزگار فتنه‌جو، مشتِ بلا و درد را بیشتر بر دامن اطفال می‌ریزد چرا غالبا گودال در خود آب می‌گیرد ولی تشنگی‌ دارد در این گودال‌ می‌ریزد چرا من‌ هنوز از هفت‌سالم ‌مانده‌ اما مانده‌ام اینکه دندان‌های ‌من امسال‌ می‌ریزد چرا آه از این‌ مهمان‌ نوازی‌های ‌دخترهای ‌شام سنگ دارد وقت استقبال می‌ریزد چرا بخت‌ دنیا مثل‌ عمر من اگر کوتاه نیست برگ آه از شاخه‌ی اقبال می‌ریزد چرا بر نی و در بین تشت و بر سر زانوی من خون لب‌های‌ تو در هر حال می‌ریزد چرا زود می‌بینم که می‌پرسند اطفال حرم عمه جان اشک زن غسال می‌ریزد چرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
استقبالی از غزل سعدی سر تو رسیده امشب، شده وقت میهمانی چه عزیز میهمانی، چه شکسته میزبانی نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو که بدون تو چه خیری، برسد به زندگانی؟ غم و غصه سر رسیده، سرت از سفر رسیده که به گریه خواندمش من، نه به دعوت زبانی نه به دستِ خیزران و، نه به آتش تنوری بغلت گرفتم ای سر، به خدا به مهربانی غم دل روا نباشد، که بگویم و برنجی نظری به صورتم کن، که ضمیر من بخوانی بتکان غبار غربت، به یتیمی‌ام نظر کن که به یک نظر تو از دل، غم و غصه می‌رهانی خبر از پدر ندارم، سر مهربان بیا و خبرش بگو و جانم، بستان به مژدگانی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین مثل این ویرانه احوالِ خرابم را ببین در جوابِ العطش‌هایت وجودم آب شد آب رد شد از سرم؛ حالا سرابم را ببین فکر کن مثل قدیمم؛ چشم‌هایت را ببند دیدنِ الانِ من روضه‌ست، خوابم را ببین شب به شب تا چند بشمارم که پیدایت کنم؟! می‌شمارم؛ زخم‌های بی‌حسابم را ببین! با چه زوری خواستند و با چه زوری حفظ شد سرفرازم بعد غارت‌ها؛ حجابم را ببین روزگار کاخِ سبزِ شام را کردم سیاه ردّ اشکم را؛ سلاحِ انقلابم را ببین گرچه طوفانِ بلا فانوسِ عمرم را شکست بعدها از این خرابه بازتابم را ببین در قنوت آخرم چیزی به جز پرواز نیست مرغ آمینِ دعای مستجابم را ببین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگربه لب رسیده جان... بگو به صاحب الزمان نیست اگر تو را توان... بگو به صاحب الزمان غم به دل نهفته را، راز به کس نگفته را به هیچ کس مکن عیان... بگو صاحب الزمان بگو که دل شکسته‌ام، از این زمانه خسته‌ام ز فتنه‌های این زمان... بگو به صاحب الزمان جمعه تو بی‌قرار باش، شبیه مهزیار باش دعای ندبه را بخوان... بگو به صاحب الزمان گلایه کن، بهانه کن، شکایت از زمانه کن ولی نگو به دیگران... بگو به صاحب الزمان دلت که بی‌قرار شد، مشکل اگر هزار شد برو به زیر آسمان... بگو به صاحب زمان :: رقیه جان اسیر شد، سه ساله بود و پیر شد غم رقیه را نهان... بگو به صاحب الزمان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 برای غربت این روزهای حرم سه‌ساله ای پدر شهر شام دلگیر است باز هم من اسیر این شهرم به عموجان بگو که بار دگر حرم افتاد دست نامحرم نه نگهبان نه خادمی دارم مانده‌ام بین قومِ بیگانه حرمم مدتی‌ست تاریک است مثل شب‌های سخت ویرانه پرچم آستانه را بردند درِ این بارگاه را بستند جای زوار در حرم خالی‌ست به روی شیعه راه را بستند عده‌ای از بنی‌امیه هنوز به منِ نازدانه می‌خندند به عموجان بگو که حرمله‌ها به غمم ظالمانه می‌خندند دور من ناصبی فراوان است دلم از این زمانه سیر شده روزگار مرا ببین بابا دخترت بازهم اسیر شده دوری از تو برای من سخت است من که عمری دچار تو بودم جای اصغر کنار تو امن است کاش من هم کنار تو بودم من و عمه در این دیار، غریب تو و عباس دورتان غوغاست به عموجان بگو حرم بی کس به عموجان بگو حرم تنهاست خادمان، زائران، همه رفتند شاهدِ غربتم غبارِ ضریح هیچ کس نیست تا برای دلم روضه خوانی کند کنار ضریح چادر و روسری می‌آوردند دوستانت برای من بابا همه مهمان سفره‌ام بودند این نبوده سزای من بابا باز بی اختیار می‌افتم یاد آن شب که دخترت گم شد زجر با تازیانه‌اش آمد ناگهان در دلم تلاطم شد حرمم، هستی‌ام، دلم، جانم نذر یک تار موی تو بابا اربعین باز عاشقانم را می‌فرستم به سوی تو بابا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی @dobeity_robaey
شب زیارتی است و حرم صفا دارد دلم هوای سحرهای کربلا دارد فدای معرفتت، در بهشت روضه‌ی تو هنوز لات محله برو بیا دارد به حشر، روزی حبت به پاست در قلبش هر آن که خیمه‌ی این روضه را به پا دارد حسین... زندگی من، حسین... یار دلم کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟! بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده بگو حساب مرا از همه سوا دارد به گونه‌ام نم اشکی چکید و این گریه هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد هزار بار بمیرم به شوق دیدارت دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد اگرچه میل دل نوکران زیارت توست دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد به جز حرارت جاوید ماتمت، هر غم زوال دارد و تاریخ انقضا دارد بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟! نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد تن به روی زمین مانده، دیدنش سخت است سر به نیزه، خودش روضه‌ای جدا دارد.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 «ابوالعباس حمیری» از علماء و محدثین قرن سوم و چهارم هجری در کتاب «قرب الاسناد» به نقل از «ابوالبختری» می‌نویسد: امام جعفر صادق (ع) به نقل از پدرشان امام باقر (ع) فرمودند: «أَنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام كَانَ يَزُورُ قَبْرَ اَلْحَسَنِ علیه‌السلام  فِي كُلِّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ» ترجمه:امام حسین علیه السلام هر شب‌ جمعه به‌ زیارت امام حسن علیه السلام می‌رفتند. 📚قرب الإسناد حمیری، ص۱۳۹ وجود عالم امکان به خاطر حسن است خوشابه‌حال هرآن‌کس که شاعر حسن است تمام خلق شب‌ جمعه کربلا هستند ولی حسین شب‌ جمعه زائر حسن است  ↳ @hosseinieh_net
هدایت شده از ایران همدل
📣 گلریزان ۲۰ میلیارد تومانی زائران اربعین برای تهیه غذای مردم مظلوم غزه 👈 عاشقان کربلا و راهیان راهپیمایی اربعین! کودکان گرسنه غزه را دریابید: سهم شما ۲۰۰ هزار تومان 📲 از لینک زیر در گلریزان مشارکت کنید https://ble.ir/irane_hamdel/-3324126945798594879/1754064993653
اى جان ما فداى تو؛ لبيك ياحسين هستى است رونماى تو؛ لبيك ياحسين اى نَفْس مُطمَئنّه كه تنها فقط خداى گرديده خونْ بهاى تو؛ لبيك ياحسين هَلْ مِنْ مُعينْ تو گفتى و گوئيم يك صدا در پاسخ نداى تو: لبيك ياحسين توحيد را به قتلگهت كرده‌اى بيان حق راضى از رضاى تو؛ لبيك ياحسين زينب كنار پيكر تو گفت: تا ابد برپا بُوَد لَواى تو؛ لبيك ياحسين شكرخدا كه فاطمه ما را دعا نمود گشتيم مبتلاى تو؛ لبيك ياحسين جا مانده‌ايم و دل به همين خوش كنيم كه اينجاست كربلاى تو؛ لبيك ياحسين :: پيغمبرانه مُعتكفم در حَراى تو هر روضه شعبه‌ای‌ست ز صحن و سراى تو با سينه‌اى پر از غم و با ديده‌ی ترى قامت خميده مى‌رسد از راه خواهرى باور نمی‌كند كه چه‌ها آمده سرش! يك اربعين گذشته ز هجر برادرى دارد مرور مى‌كند آن خاطرات را بر روى خاك بود چه گل‌هاى پرپرى تنها حسين ماند و زمان وداع شد بوسه زند به زير گلو جاى مادرى يك ساعتى گذشت كه از روى تَل بِديد بر جاى بوسه‌اش بزند بوسه خنجرى لرزيد كربلا و هوا تيره گشت و ديد رفته به روى نيزه‌ی بيدادگر سرى اما هنوز كينه‌ی دشمن نشد تمام ده اسب تاختند روى جسم اطهرى بعد از حسين بود كه غارت شروع شد بعد از حسين رنج اسارت شروع شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e