eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام حُسنِ زمین و زمان... سلام حسین سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام، حسین! چقدر دور سَرت آفتاب می‌گردد ستاره‌ها همه محوِ تو صبح و شام... حسین! تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت بِایستند درختان به احترام، حسین! سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من... چنان بلند! که شد رَشکِ خاص و عام، حسین! تنت به سایه‌ی خورشید، گرمِ بخشش و بذل! نماند پیرهنت هم در ازدحام، حسین! کجاست پیرهنت؟ آن دوای چشمِ تَرم! مگر طلوع کند در میان شام! حسین! همان که خونی و خاکی، به وقتِ صبحِ ظهور عَلم شود به دوعالم، علی الدوام! حسین! "سَرم خوشست و به بانگِ بلند می‌گویم" همیشه درد "حسین" است و التیام، "حسین" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهید لبنانی: 📹 فرزندم فدای سید، داغ اصلی ما داغ شهادت اوست 🔸سلام من را به سید برسان، تنها غم او بود که ما را شکسته کرد. 🔸با این افتخار من می‌خواهم سید حسن را یاری دهم. 🔸تو فدای سید، اما غم او ما را شکسته کرد. 🔸حتی یک قطره اشک برایت نمی‌ریزم، اشک من تنها برای امام حسین (ع) است.@hosseinieh_net
اشعار آیینی حسینیه
مادر شهید لبنانی: 📹 فرزندم فدای سید، داغ اصلی ما داغ شهادت اوست 🔸سلام من را به سید برسان، تنها غم ا
تقدیم به سلام بر دل غمبار مادران شهید به دیده‌های گهربار مادران شهید چقدر کم بنوشتیم و کم سرودیم از غم صبوری بسیار مادران شهید به قطره قطره‌ی خون‌های ریخته بر خاک همیشه‌ایم بدهکار مادران شهید بگو که کوه زند تکیه وقت طغیان‌ها به شانه‌های سبکبار مادران شهید بگو که سرو کند اقتدا به طوفان‌ها به قامت چو سپیدار مادران شهید جوان بزرگ کنی و فدا کنی آخر بنازم این همه ایثار مادران شهید :: نشسته روبروی چار صورت قبرش همان که هست علمدار مادران شهید همان که مادر غم‌پرور ابوالفضل است دعای ام‌بنین یار مادران شهید… ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت ۶ جمادی الاولی سالروز شهادت جناب پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار دل تنگم صدا می‌زد: مرا همزاد خود پندار خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندمزار که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن به پستی‌های این دهکورۀ ناچیز بی‌مقدار خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا به ما نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد به مقطوع‌الیدینِ جنگ موته، جعفر طیار همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید که حتی شب به نورانیت او می‌کند اقرار سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل کرامت‌های او بوده است نَقل کوچه و بازار کسی در فکر تطمیعش نیفتاده‌ست، نه هرگز که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟ همه دارایی‌اش را پای این یک جمله می‌بخشد شده ره‌توشه عقبای او «الجار ثم الدار» اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی مسیر استجابت، با نمازش می‌شود هموار نماز جعفر طیار چون گنجینۀ نور است در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته‌ست چه فرقی می‌کند جزو مهاجر بود یا انصار؟ که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده‌ست تمام لحظه‌ها با نفس اماره‌ست در پیکار «فَمَن... يَرجُو لِقَاءَ رَبِّهِ» در شأن او بوده «فَمِنهُم مَن قَضَىٰ نَحْبَه» از او می‌گفت دیگر بار فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه نبی بوده‌ست در صورت، نبی بوده‌ست در رفتار قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه به استقبال آن دلداده می‌آید پیمبروار زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد به فتح قلعۀ خیبر، به دست قامع الکفار هلا برخیز حَسّان! طبع شعرت را شکوفا کن بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریا دل بلال! الله اکبر سر بده در لحظۀ دیدار ولی دلخونم از تحریف، از تحریفِ زیبایی ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان‌کار معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟! معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها حریم «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار» به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو... خبر آمد خبر چون شعله‌ای افتاد بر نیزار خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی خبر می‌گفت با جام شهادت کرده‌ای افطار دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود خبر می‌گفت از افتادن دستان پرچمدار دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار پس از تو انکسار از چهرۀ شیر خدا می‌ریخت پس از تو می‌شود هفت آسمان روی دلش آوار الهی اینچنین داغی نبیند هیچ‌کس هرگز الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی کجا دستان مولا بسته می‌گردید بالاجبار اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه می‌خواندی میان شعرها دیگر نمی‌شد حرفی از مسمار نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار علی آن روزها در غصۀ هجران تو می‌سوخت شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت ۶ جمادی الاولی سالروز شهادت جناب به معنی کلمه با علی برادر بود به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود کسی که ورد زبان شد مرام هاشمی‌اش کسی که معرفتش از قریشیان سر بود پس از علی که خودش آبروی اسلام است نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود کسی که موقع هجرت به جانب حبشه مهاجران خدا را امیر و رهبر بود به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش به پشتوانه‌ی آیات، دافع شر بود زبان گشود و تلاوت نمود از مریم که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود چنان به منطق او سر سپرد نجاشی که از شنیدن آیات، چشم او تر بود چگونه مدح بگویم که مادح این مرد خدا به وسعت آیات روح‌پرور بود به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او که هر فضیلت او در هزار دفتر بود کسی که بعد خدا و چهارده معصوم روایت است که بر کائنات سرور بود کسی که شادی دیدار او برای نبی به قدر شادی‌اش از فتح جنگ خیبر بود نبرد موته که شد از میان سرداران جناب جعفر طیار امیر لشکر بود دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را حریف یک‌تنه‌ی تیغ و تیر و خنجر بود میان لشکری از دشمنان محاصره شد شمار دشمن او چندصدبرابر بود به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود نوشته‌اند که لبخند شد تمام تنش در آن دمی که نفس‌هاش رو به آخر بود نوشته‌اند که او روزه بود و لب‌تشنه میان معرکه در خون خود شناور بود نوشته‌اند که فرموده است پیغمبر: به جای دست به روی دو شانه‌اش پر بود نوشته‌اند که آهی کشید حیدر و گفت در آن زمان که بدون پناه و یاور بود: که بیعت از سر جبر و ستم نمی‌کردم در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود ✍ در روایتی امام صادق (علیه السّلام) از امام باقر (علیه السّلام) نقل می‌فرمایند: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر شهادت جعفر بن ابی‌طالب و زید بن حارثه را شنید، وقتی داخل خانه می‌شد بسیار گریه می‌کرد و می‌فرمود: آن دو، هم سخن و مونس من بودند پس مرگ آمد و آنها را برد. 📚 مُسكّن الفؤاد شهيد ثانى، ص 106 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب در اعماق رنج و غصه نهان از طلوع سحر نبود نشان شد زمانسوز لحظه‌های زمین شد زمین‌گیر برهه‌های زمان رمه‌ها در هراس از گرگان گرگ‌ها در کمین جان شبان برگ‌ها مستعد افتادن فصل‌ها منتظر برای خزان وادی امن غرق بی امنی و امین خدا نداشت امان زخم‌ها برده هوش از یاسر سنگ‌ها برده از بلال توان ناگهان سید عرب رسول خدا حضرت مصطفی پیامبر جان گفت هجرت کنند با جعفر مؤمنان، بهترین اهل جهان تا که راحت شوند اهل یقین نفسی از فشار، از طغیان تا که ننشیند آن جوانان را گردی از شرک و ظلم بر دامان تا که افتد حقیقت اسلام آن سوی مرز مکه در جریان حبشه خطه‌ای پُر از رحمت حبشه کشوری پر از باران حبشه همچو باغ‌های گل حبشه مثل چشمه‌ها جوشان حبشه بود گرم استقبال از دل روشن مسلمانان کاش بعد از نبی دل زهرا داشت آرام و صبر و اطمینان یا که می‌شد که از مدینه رود تا به شهری دگر شود مهمان این مدینه که جای ماندن نیست برود او سوی کدام مکان سرد و دلگیر شهر چون زندان مردم شهر مثل زندانبان گفته شد روز گریه کن یا شب گفته شد اینقدر نشو گریان گاه از داغ مصطفی دلخون گاه بر حال مرتضی گریان گاه اندوه را فرو می‌خورد گاه می‌آمد از ستم به زبان گاه می‌گفت یا رسول الله شده این کینه‌ها پس از تو عیان کاش بودند حمزه و جعفر تا حمایت کنند از حقمان الغرض این قبیل خاطره‌ها می‌کند اشک را ز دیده روان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنکه دهان ز بردن نامش معطر است شمس وفا، معلم عباس، جعفر است مردی چنان سترگ که در منظر رسول برگشتنش مساوی با فتح خیبر است در محضرش جمیع عبادات انس و جان با ذکر رکعتی ز نمازش برابر است گر لحظه شهید شدن روزه‌دار بود تا لَمحهٔ ابد همه سیراب کوثر است بگرفت بال و جعفر طیار پر گشود وقتی جدا دو دست عزیزش ز پیکر است تثلیث اگر مقابل توحید رنگ باخت از نور اوست، او که رسول پیمبر است سیمرغ آسمان ولا جعفر است او بگشوده بال‌هاش در آفاق محشر است از بال‌های او چه بگویم که روز حشر بر پیکر محب علی سایه‌گستر است جعفر اگر که بود، نمی‌دید هیچ‌کس در کوچه‌ها طناب به دستان حیدر است جعفر اگر که بود نمی‌گفت هیچ‌کس پهلو گرفته زورق* زهرای اطهر است ✍ *زورق: کشتی کوچک، قایق 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز کردم دفتر گل را به رویم بارها دیدم عطر ناب تو پیچیده در گلزارها بر زبانم نام تو یک بار جاری شد، ولی از تو باید گفت چون قند مکرر، بارها جعفر طیاری و در آسمان و در زمین محو و مبهوت تو باشد ثابت و سیارها از زمانی که دل خود را سپردی بر رسول جا گرفتی چون علی در سینه‌ی دلدارها چهره و اخلاق تو وقتی شبیه مصطفی است باید از خوی تو بنویسد ملک طومارها گوهر نورانی قدر و مقامت دیدنی‌ست آفتاب حُسن تو افتاده بر دیوارها این نمازی که ز تو مانده به عالم یادگار واکند در عالم هستی گره از کارها درکنار حضرت حمزه شدی یار رسول موج زد خون تو و جوشیده شد عمارها روز مردی و شجاعت، بین توفان نبرد انعکاس از تو گرفته جلوه‌ی ایثارها ای زلال معرفت! ای چشمه ی جوشان عشق! بُردی از آئینه‌ی دین مبین زنگارها تا به معراج شهادت رفتی و با رفتنت موج نور انداختی بر روی گل رخسارها پرچم از دستت نیفتاد و دو دست تو فتاد می‌درخشد نام تو در صدر پرچمدارها می‌برد این مرثیه ما را کنار علقمه می‌دهد سر پنجه‌ی غم بر دلم آزارها التفاتی بر «وفایی» کن که ای روح بهار گل شوند از یک نگاه تو تمام خارها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چون در طواف عاشقی بال‌وپر آوردی پروانه‌وار از پیله‌ی غم سر برآوردی ققنوس‌وش از لابه‌لای شعله‌های نفس با تکیه بر آرامش و ایمان زر آوردی چون چشم‌گفتن‌ از دهان تو نمی‌افتاد نقش رضایت بر لب پیغمبر آوردی هرجا علم را روی دوش خود مکان دادی در یاری دین خدا یک‌لشکر آوردی با شمّه‌ای از سوره‌ی اعجاز چشمانت یک‌قوم را در زمره‌ی ایمان درآوردی روزی که چشم شهر روشن از حضورت شد با خود بشارت‌های فتح خیبر آوردی هروقت که در عرش مهمان خدا بودی از باغ جنت میوه‌های نوبر آوردی در زخم‌های موته و در مسجد و در عشق از هر طریقی اقتدا بر حیدر آوردی ای خمره‌ی سربسته‌ی ناب چهل‌ساله در ساغر خود جرعه‌جرعه کوثر آوردی وقت شفاعت دست تو خالی نمی‌ماند وقتی دودست خویش را تا محشر آوردی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار دیدم که نشستم به حضور دو علمدار  دو ماه فروزنده، دو خورشید درخشان دو میر، دو فرمانده دو سرباز فداکار این شیرِ حسین‌بن‌علی، حضرت عباس آن یارِ رسول مدنی، جعفر طیّار این بهر حسین‌بن‌علی یار و برادر این نیز برادر به علی، حیدر کرار عباس، زده خنده به ماه رخ جعفر؛ کای جان عمو! نور دل احمد مختار! در یاری اسلام، چنان پای فشردی تا دست تو گردید جدا در صف پیکار در پاسخ او جعفر طیار چنین گفت: ای ماه بنی‌هاشم، ای مطلع‌الانوار هم چهره نهادند به پای تو ملایک هم بوسه‌زده دست تو را سیّد ابرار هرچند که در موته جدا گشت دو دستم در یاری دین از دم شمشیر شرربار دیگر نزدند از ره کین تیر به چشمم ای اشک همه وقف تو در مکتب ایثار من مثل تو یک ساقی بی‌آب نبودم ای داغ لبانت به روی آب، پدیدار سرو قد من بر سر نی رفت چو خورشید نخل قد تو از سر زین گشت نگون‌سار من خجلت بی‌آبی طفلان نکشیدم اشک تو از این غصه روان بود به رخسار باید که بگریند شهیدان همه تا حشر در علقمه بر زخم فراوان تو بسیار یک لحظه تو از دست و سر و چشم گذشتی گشتی به جگر تیر بلا را تو خریدار بی‌دستی تو باعث آن شد که ز هرسو آید به تنت زخم روی زخم، دگربار بگریست اگر در غم من چشم پیمبر بشکست غم تو کمر از حجّت دادار در ماتم من اشک علی ریخت به صورت در ماتم تو فاطمه گردید عزادار این فخر، مرا بس که به جنّت بزنم پر همراه تو ای فرش رهت دیدۀ احرار زیبد که ببالیم به افواج ملایک تو حضرت عباسی و من جعفر طیّار من باب جهاد استم و تو باب حسینی یابند ز تو در حرم خون خدا بار «میثم» به ثنای علی و آل کند فخر خورده است به طبعش نفس میثم تمار ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با نگاه لطف او آغاز کردم کار را پس غنیمت می‌شمارم فرصت گفتار را دست و پا گم می‌کند در پیشگاه او قلم چون گدایی که ببیند شوکت دربار را از فضیلت‌های او باید چگونه حرف زد؟ گفته در شأنش خداوند آیه‌ی ابرار را* ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش می‌دهد هدیه نماز جعفر طیار را در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست ای بنازم هيبت این گونه پرچمدار را بین میدان نبرد موته میر لشکر است او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را با لبان تشنه‌اش، طعم شهادت را چشید آن‌چنان که روزه‌داری لذت افطار را... مثل آن سَروی که با زخم تبر، تا می‌شود داغ او خم کرده قدِّ حیدر کرار را از مدینه می‌روم با اشک سوی علقمه می‌کشانم با خودم این هیأت سیّار را دست او افتاده تا پرچم نیفتد بر زمین برده عباس از عمویش ارث، این ایثار را :: روی نیزه چشم‌هایش سوگوار خواهر است از زمانی که عقیله کوچه و بازار را.... ✍ * از ابن عباس نقل شده که آیه (إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ) در شأن علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر (علیهم‌السلام) نازل شده است. 📚مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ٢ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عصرها تلخ است بی‌تو... عصر جمعه تلخ‌تر، از تمامِ روزهای مانده از تو بی‌خبر از تمام عصرهای سرد پاییزی که ماند از تمام شام‌های بی‌قرار پشت سر می‌رسد پاییز بی‌برگی به باران بهار؟ می‌رسد شب‌های دلتنگی به دیدار سحر؟ چشم می‌دوزم به ابر بی‌قرار از پنجره می‌رسد پس کی صدایی آشنا از پشت در؟ حتم دارم می‌شود تعبیر، خواب هر شبم آخرِ این داستان باید بیاید یک نفر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e